داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

خارتو , گل دیگران 111

جاوید و جمشید دیگه فراموش کرده بودند که برای چی اون جا هستند . داغ داغ شده بودند . هر دو شون فکر می کردن که دیگه چیزی به نام کیر واسشون نمونده . یه قسمت از کیر جاوید بیرون کس  ویدا مونده بود و دوست داشت اونو بیشتر توی کس ویدا فرو کنه یعنی تا ته بکنه توی کس  . اما انگار دیگه نمی رفت . جمشید شونه های ماندانا رو داشت ومحکم  خودشو می کوبوند به بدنش ..
 جمشید : دلم می خواد تا صبح پیشت بخوابم ..
 ماندانا : تا صبح و تا هر وقت که دوست داری بخواب . پیش من و پیش ویدا جون بخواب . هر جور که دوست داری . فقط لذت ببر ..
ماندانا با چرخش های هوس انگیز کونش کیر جمشید رو دور کسش می گردوند . ویدا و ماندانا یک بار دیگه دستای همو گرفته بودند با نگاه عاشقونه و پر هوسشون  با هم حرف می زدند . هر دوی با نگاه چشاشون به هم می گفتن که وقتی که این لحظات تموم شه  من و تو با هم خواهیم بود . به هم حال میدیم  . بازم یه دستی هست یه چیزی هست که کسمونو قلقلک بده بدنمو نو به هیجان بیاره . ماندانا لباشو غنچه می کرد و ویدا هم با همون لباش جواب اونو می داد . به شدت آتیش گرفته بودند .
 -اوووووووووووفففففففف عزیزم ماندانا …
ماندانا : فدات شم ویدا ..
 پسرا با تعجب به اون دو نفر نگاه می کردن که چه عاشقونه دارن قربون صدقه هم میرن . ماندانا و ویدا یک بار دیگه صورتاشونو به هم چسبوندند . لباشون رو لبای هم قرار گرفته بود . این جوری حس می کردن که کیر ی که توی کسشونه بیشتر داره به آتیششون می کشه .. هم لب همدیگه رو می خواستن هم کیر پسرا رو . .
جمشید : خوش به حال شوهرت .. فکر کنم وقتی  که نزدیکشی دیگه یه لحظه ولت نمی کنه . ..
ماندانا در حالی که لباش در حال میک زدن لبای خواهر شوهرش بود خنده اش گرفت … دوست داشت بهش بگه شوهر نگو چه شوهری فقط بلده به خواهرش سفارش کنه که هوای زن داداشتو داشته باش که حجابتش رو حفظ کنه و لباسای تحریک آمیز نپوشه . جمشید  شده بود مثل آدمایی که تازه به کس و کون رسیده باشن و برای اولین بارشونه که می خوان با کسی عشقبازی کنن . هیجان زیادی برش حاکم شده بود . جاوید که احساس می کرد خیلی  بیشتر از وقتی که اولین سکس زندگیشو با دختر همسایه انجام داده داره لذت می بره . حتی بیشتر از وقتی که مادر اون دختر متوجه رابطه اونا شده بود و خودشو در احتیار جاوید گذاشت  . آخ که اون روزا جاوید چه کیفی می کرد و با دمش چه گردویی می شکست ! ولی حالا این حسو داشت که ویدا هم یه حالی مثل حال اون روزای داغو داره بهش میده . ویدا و ماندانا لباشون از هم جدا شده بود و حالا دو تایی شون برای پسرا جیغ می کشیدند و ابراز احساسات می کردند .
 ماندانا : بزن .. بزن .. جمشید محکم بزن . کسموبزن . آتیشم بده . بفرست .. بفرست کیرت رو بفرست بره .. همه جاتو بفرست . بیضه هاتو هم بفرست بره . فشار بیار  .. میره …
جمشید : نمیشه .. نمیشه .
  ماندانا : هیچ چیزی نشد نداره . با دستات تخماتو از گوشه ها بفرست توی کسم .. آخخخخخخخخ … فدات شم . فدای اون کیرت شم . آخخخخخخخخ جوووووووون کسسسسسسم .. ویدا تو هم حال می کنی ; .. خیلی کیر با حالیه … بعدش به تو می رسه جاوید : مال منم خیلی با حاله و بعدش به تو می رسه .
ویدا و ماندانا هر دو تا شون دوست داشتن طاقباز کرده و از روبرو گاییده شن . وقتی موضوع رو با پسرا در میون گذاشتن اونا در جا یه دور زنا رو بر گردوندن ..
جاوید : کردن شما از هر سمت و به هر طریقی که باشه روح آدمو تازه می کنه . آدم حس می کنه  که خوردن کس شما یعنی خوردن اکسیر جوانی ..
 ویدا : مگه شما پیرین ..
 جمشید : نه ولی حالا احساس می کنیم که بچه شدیم .. آخ که چقدر بچگی چه احساس خوبی بود !
 ماندانا : به من بگو جمشید این چند دقیقه که دارین ما رو می کنین کدوم احساستون  بد بود که این یکی خوبه ;!
جمشید : آخ گفتی و گفتی و گفتی . آدم وقتی با دو تا خوشگل مثل شما طرفه دیگه همه چیزش می رسه به اوج . عالی میشه .
 دو تا زن پاهاشونو کاملا به دو طرف باز کردند . تا تماس کیر به اونا حال بیشتری بده .
جمشید : این طرف سینه هات بیشتر خودشو نشون میده . چه حالی میده ..
 جاوید : سینه های ویدا رو چرا نمیگی ; مثل بلوره . سفید و سفت ..
ماندانا : خواهر شوهر خودمه دیگه
 ماندانا : منو ببوس ببوس .. لب می خوام .. لب می خوام ..
جاوید که همش با نوک سینه های ویدا بازی می کرد . ….. ادامه دارد … نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها