داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

حقتو بگیر چاقالو

بااین که اسمم بود نازیلا  ولی هیکل نازنینی نداشتم . خیلی دلم می خواست دوست پسر داشته باشم و جلب توجه کنم . با این که خیلی خوشگل وسفید بودم ولی  هیکل  تقریبا چاقالو و تپل من نمی ذاشت که پسرا عاشق من شن یا این که رغبتی واسه دوست شدن با من پیدا کنند . من برادرنداشتم فقط یه خواهر بزرگتر از خودم داشتم به اسم نازنین  که نمی دونستم تو عروسیش چی بپوشم که بهم متلک نگن . دوستام همه از پسرا حرف می زدند یا ازسکسشون و این که خیلی غافلگیرانه خودشونو در اختیار بوی فرندشون دیدند درحالی که دیگه کاری از دستشون بر نمیومد . عروسی خواهرم من شونزده سالم بود ولی اندامم منو ده سال بزرگتر نشون می داد هرچند صورتم به سنم می خورد . یه بارسه چهار سال پیش پسرعموم که یه سالی روبزرگتر از من بود می خواست به زور منو بکنه که نذاشتم . آخه من دلم می خواست دوست پسرم باشه . باهام حرف بزنه . احساسات منو درک کنه ولی اونم مث بقیه پسرا . اول باهام حرف زد منو نرمم کرد . حتی وقتی دستاشو گذاشت رو سینه ها م و بعد با کونم ور رفت ازبس حالی به حالی شدم که چیزی بهش نگفتم ولی وقتی که متوجه شدم داره شلوارشو می کشه پایین ترس برم داشت و خودمو از دستش خلاص کردم . بهش برخورد و دیگه سراغم نیومد اون باهام قهرکرده بود . تازه اون موقع خیلی هم تپلی نبودم . هرکاری می کردم نمی تونستم وزنمو کم کنم یا به اون حدی که می خوام برسونم .عروسی نازنین  هرپسری رفته بود طرف یه دختر ولی من با حسرت به جمعیت نگاه می کردم . چه پسرای خوش تیپی بودند . همه شون کراوات داشتند . با تیپ های مختلف .. کاش یکی از اونا بهم توجه می کرد . پسرخاله ام که از اون دختر بازای تمام عیار بود و اونم دوسالی ازم بزرگ تربود گفت نازی تپلی یکی واسمون جورمی کنی ;/; -داری دستمون میندازی تو که استاد این کارایی .. صدای بغل دستی هاشو می شنیدم که دارن پیش خودشون به هیکل من متلک می پرونن . اومد دستمو گرفت وبرد اتاق بغلی که کسی درش نبود . من خودمو خیلی خوشگل کرده بودم . صورتم حرف نداشت ولی سینه ها و بازوهای درشت و قد بلند و هیکل  تنومند من شاید توی ذوق می زد ولی هیشکی حتی به خودش زحمت نمی داد تستم کنه . دوستم لاله می گفت که باید خوشرو تر باشم و زیادی باوقارم . حتی حاضربودم که با یکی سکس داشته باشم . خسته شده بودم . وقتی با دوستام درمورد پسرا حرف می زدیم از این که چیزی واسه گفتن ندارم خجالت می کشیدم .اونا بهم می گفتند که تو هم حقی داری و باید حقتو بگیری نه این که ازش فرار کنی و اونو نخوای . دیگه الان زمونه ای شده که حق دادنی نیست .  دوستام که با تجربه بودند یه چیزایی رو در مورد تحربک پسرا گفته بودند و من دلم می خواست که محسنو تحریکش کنم . اون پیر هنی هم که تنم کرده بودم خیلی راحت بود و تا زانوم می رسید . راحت از این نظر که خیلی نرم بود . دلم می خواست خودمو به محسن بچسبونم . فضا ی عروسی و این که خواهرم امشب به مرادش می رسه حسادت و حسرت منو هم زیاد می کرد . نصف سینه های درشتم مشخص بود . یه پیرهن مشکی زرق و برق دار نازک تنم بود با حاشیه های زردوزی شده که خیلی به هیکل سفیدم میومد . بااین که چسبون نبود ولی می دونستم که پسرا کون گنده منو حس می کنن ولی دوستام می گفتند که اندام یه دختر اگه یه دست باشه کمتر توی دیده . مثلا باسن گنده باشه و شکم و شونه ها حالت ترکه ای تری داشته باشه تحریک کننده تره .. من و محسن تو اتاق تنها موندیم . اون بارها و بارها با کف دستش می زد به کونم و خودمو کنار می کشیدم . ولی این بار دلم می خواست که این کارو انجام بده ولی نمی داد . راست می گفت من همه رو از خودم می روندم . یه خورده حالت پیرهنمو طوری کردم که سینه هام بیشتر توی دید بیفته . -نازی جون تو هم بد چیزی نیستی ها . -چشم بزرگون تنگه -وای این چیزایی که من می بینم خیلی گشاده -مهم اینه که اون چیزی که نمی بینی چقدر تنگ باشه . دیگه بی پروا شده بودم . بی پروا و حاضر جواب . نمی دونم کلمات چطور خود به خود میومدن تو ذهنم ودهنم و می تونستم با واژگان بازی کنم . وقتی فکرشو می کردم نازیلا امشب میره زیر کیر شوهرش و هم کس و هم کونشو تقدیم می کنه یه جوری می شدم . بااین که همه مشکوک می شدند که چرا خواهر عروس غیبش زده ولی در اتاقو از داخل قفلش کردم . چشای محسن سرخ شده بود . به نظرم میومد با اون سنش چند لب مشروب هم خورده باشه .. دلم می خواست منو تو بغلش فشار بگیره . ولی استخونای خودش خرد می شد . دستشو از رو لباسم گذاشت رو سینه هام و از پشت هم کمرمو چسبیده بود منو به خودش فشار می داد . دیگه هیچ حرفی واسه گفتن نداشتم . این دومین باری بود که احساس سستی می کردم . پیرهنمو خیلی راحت داد بالا دستشو گذاشت روی شورتم و بعد داخل شورت و کسمو تو چنگش گرفت .. آروم آروم جیغ می کشیدم چون اگه این کارو نمی کردم مزه ام نمی داد . بار اول که سست شده بودم پسرعموم می خواست باهام حال کنه که قهرکردم ولی این بار دیگه این کارو نکردم چون  دوستام گفته بودند پسرا حالا دیگه این قدر کس خل نیستن که بکنن تو کس آدم و واسه خودشون شر درست کنن . تاره دخترا آرزوشونه که کس بدن و سرو سامون بگیرن . منو یه دور بر گردوند . یه استیل داگی یا همون سگی گرفتم و قمبل کردم . دامنه پیر هنمو داد بالا شورتمو کشید پایین و شورت خودشو . یه لحظه که کیرشو دیدم ترسیدم . ولی اونو دیگه حلال وحلال مشکلات خودم می دونستم . کیرشو مثل شلاق می زد به کونم .- نازی چه کون نازی .. اصلا لاغرش نکنی ها این جوری بیشتر می چسبه -اگه بخوام خودمو لاغر کنم کونمم لاغر میشه -یه کاری کن نشه . با خیسی کسم سوراخ کونمو نرم کرد . -ووووویییی یواشتر یواشتر مامان جووووون مامان جووووون دردم میا دردم میاد ..-ببین نازی جون هرکه را کیر محسن طلبد جور هندوستان کشد . به این نمیگن کیر به این میگن راه باز کن . نازی جون تو الان صاخب صدمین کونی هستی که من دارم راهشو باز می کنم . -بی ادب بی شعور . کون بقیه رو چرا به رخ من می کشی -جاااااااان ولی نازی باور کن تو با این کونی که داری می تونی ملکه کونیها ببخش ملکه کونها بشی -خیلی پررویی ولی دیگه هیچی جلو دارش نبود . بالاخره اولین تماس کیر با کونو در روز عروسی خواهرم احساس می کردم . می دونستم که دیگه مشکلاتمو خودم باید حل کنم باید صبر داشته باشم و از هیچی نترسم .. درد کیر رو به شیرینی کون دادن و لحظه های آینده تحمل می کردم -نازی تو از اون شیطون هایی بشی که لنگه نداره . هر کونی که من بازش کردم عاشق کیر خوردن شده . از شوهر دار بگیر تا بی شوهر -بی رحم به اونا چیکار داری .. -به من چه هر بنده ای که کیر بخواد من نا امیدش نمی کنم . تو چرا اعتراض داری جهنمشو من و اون میریم . تو هم که شوهر کنی بازم میام سراع کونت و کستم می کنم .. -خیلی پررویی محسن . -تو پررو تر از منی که واسه اولین بار این قدر بلبل زبونی -به جای این کارا به کارت ادامه بده .. -چقدر بهم کیف می داد . دستشو می مالید رو کسم و کیرشو بیشتر میذاشت تو کونم . واسه این که  رنگ روژم پخش نشه و سوتی ندیم منو نمی بوسید . چند بار که کیرشو می کرد تو کونم و می کشید عقب دیگه نتونست جلو خودشو بگیره .. -اووووففففف نهههههه نهههههه داره میاد -محسن زوده زوده من می خوام می خوام کثافت ! ریختی تو کونم چه زود .. فقط فکر کمر خودتی . بی انصاف .. وقتی کیرشو کشید پایین برگشت آب کیر رو روی پاهام احساس می کردم . خودمو تمیز کردم . هر چند چسبندگی آبش رو شورتم نشسته بود و احساس سنگینی شدیدی در ناحیه کمرم می کردم . هوس داشتم ولی خوشحال بودم از این که بالاخره این طلسم و تابو رو شکستم . دیگه نمی تونستم به هیچی جز همین فکر کنم . اعتماد به نفس و روحیه عجیبی پیدا کرده بود . احساس غرور می کردم . دوست داشتم زود تر همکلاسی هامو ببینم و اون دوستایی رو که با اونا از این حرفا می زنم و با غرور از کون دادن خودم بگم و از سکس با پسر خاله ام . انگاری که دنیا رو فتح کرده بودم . ولی وقتی که حالا  فکرشو می کنم می بینم اونا هم حاضرن جونشونو بدن تا  کون ما دخترا رو داشته باشن و بگان .  در هر حال تا ما یه چراغ سبزی نشون ندیم که نمیشه  کارا پیش بره . وقتی که رفتم به میون جمعیت محسنو دیدم که رفته به یه دختر دیگه چسبیده . منم رفتم طرف پسر عمو پرویز که هنوزم بابت چند سال پیش باهام لج بود و تحویلم نمی گرفت .. دیگه خیلی بی خیال و بی پروا شده بودم . دوستای با تجربه ام گفته بودند که در مقابل متلک پسرا باید مقاوم باشم . با اونا دهن به دهن و محترمانه برم جلو و مزه دهنشونو بفهمم و فرمون رو بگیرم تو دست خودم . اون وقت سوار کار که شدم خیلی راحت پیش ببرم . رفتم طرف پرویز -ببینم دختر عمو چت شده که یاد ما کردی ما با بزرگا نمی پلکیم -اگه با بزرگا بر بخوری خودت بزرگ میشی . -تو با بزرگا بر خوردی ;/; تو که از چیز بزرگ فرار کردی ;/; -بیا با هم برقصیم تا بهت بگم که حالا فرار می کنم یا نه . -من تا طلبمو ازت نگیرم نمی رقصم . -تا پیش بقیه باهم نرقصی باهات تصفیه حساب نمی کنم . پرویز هم خیلی خوش تیپ و دختر باز بود . دلم می خواست اونو هم در کنار خودم داشته باشم تا یه پزی به بقیه دخترا که همش به اندام تپل من تیکه مینداختند داده باشم . -نازیلا خودت قول دادی ها .. -خیلی پررویی پرویز ولی باشه قول دخترعمون از قول صد تا مرد هم بالاتره .. من و محسن از چند متری یه چشمکی رد و بدل کردیم که نشون می داد منظور همو فهمیدیم . کاش هیکل بهتری می داشتم و به خوبی می تونستم باهاش تانگو برقصم وقتی دستشو گذاشت دور کمرم دوباره تمام تنم سست شد . دوست داشتم زود تر بریم تو همون اتاقی که نیمساعت پیش داشتم به محسن کون می دادم . -نازیلا می دونی چشات چی داره بهم میگه ;/; با ناله ای که می دونستم داره هوس وجودمو به رخش می کشه گفتم چی داره میگه پسر عمو -داره میگه تا طلبمو ندی آروم نمی گیری .. -راست میگی .. خیلی بده حق الناس به گردن آدم باشه .. بریم . بیا بریم تا  این دینو از گردنم خارج کنم . دوتایی  مون رفتیم به یه اتاق دیگه .  نخواستم برم جای قبلی که یه موقع محسن شوخی و کس خل بازیش گل نکنه .. دلم می خواست خودم دستامو دور گردنش حلقه کنم ولی اون که از خود بی خود شده بود بغلم زد و بدون این که نظرمو بگم منو بوسید . این بار بی خیال روژو این چیزا شدم . گذاشتم هر جوری که دوست داره منو ببوسه . رفته بودیم به اتاق من . منو رو تخت خوابوند و تا بجنبم شورتمو کشید پایین و رفت طرف کسم . . هنوز لک آب کیر محسن رو شورتم بود ولی از بس کسم خیس کرده بود احتمالا متوجه نشد . دهن گرمشو گذاشت روی کسم -نهههههه پرویز پرویز بخورشششش کسمو بخورشششش همین جوری .. چه کیفی داشت . بدون این که دستش رو سینه هام باشه وقتی کوسمو لیس می زد انگاری هوس می رفت تا اون بالا بالا ها و حتی رو سینه ام پخش می شد . رو سینه و دورش .. -پرویز پسرعمو همین جا رو داشته باش . تا هر وقت که خواستم باید کسمو بخوری .. دستاشو گذاشته بود رو سینه های درشتمو باهاشون بازی می کرد و هوسمو زیاد تر می کرد .. یه لحظه دهنشو از رو کسم بر داشت که حالم گرفته شد ولی بهم گفت به شرطی که منم تا هر وقت که دلم خواست تا اونجایی که سیرشم کونتو بکنم .-باشه باشه قبوله .. حال بده .. بده .. اوخ جون همین جوری داشت کوسمو میک می زد .. هر چند لحظه  یه مکث کوتاهی می کرد و کسمو تشریح می کرد .. وایییییی عجب نار و کوچولو ولی تپله .. می میرم برای این مدل کس . -پررو بی تر بیت بی ادب مگه چند مدل خوردی . -بگو چند مدل کردی -پس واسه چی از من طلبکاری .-هر گلی یه بویی داره . نمی دونی آدم وقتی خیلی از گلهای خوشبو رو که بو می کنه چقدر روحیه می گیره . باید خدمت همه این پسرای فامیل می رسیدم . با همین کس و کونم همه شونو ردیف می کردم . کاری می کردم که جلوم زانو بزنن و برای حال کردن با من اشکشون در آد ولی فعلا خودم سست بودم .. -تند تر یه خورده تند تر . باحاله جاش خوبه خوب جایی رو چسبیدی پرویز . همین جا .  نهههههه نهههههه .  یه چیزایی مثل موج وسط کوس و روی کوس و اطراف و دور سینه هام در حال حرکت بود . این امواج لحظه به لحظه طوفانی تر می شد یه لحظه احساس داغی شدیدی کردم و حس کردم یه چیز گرمی داره ازم می ریزه . اون لحظه رو با هیچی توی این دنیا عوض نمی کردم . حتی اگه بابا مامانمم میومدن و منو می دیدن دوست نداشتم از جام پاشم . بیچاره پرویز یه پنج دقیقه ای رو گذاشت به حال خودم تا در  عشق و کیف بمونم دلم دیگه واسش سوخت خودمو دمرو کردم و  کونمو رو لبه تخت قرار دادم تا اون با تسلط بیشتری چاکشو به دو طرف باز کنه .. -نازیلا نمی دونی چقدر  در حق من بی انصافی کردی . این که آب نخورده این قدر تپله وای اگه آبش بدی . لاغرش نکنی ها . -امان از دست شما مردا چقدر کونهای چاق و تپل و بر جسته دوست دارین .. اینو مخصوصا گفتم که یه جوابی باشه واسه این که تا دیگه هست از کس و کون بقیه دخترا نگه -تو از کجا می دونی که مردای دیگه از این جور کون ها خوششون میاد -از شبیه همون لحظه هایی که می دونی چند مدل کس داریم و کدومشون بهتر حال میده . حالا بیا طلبتو بگیر .. از بس کونمو ماچ کرد دیگه نزدیک بود بهش بگم یه بار دیگه هم باید آبمو بیاری . تو اتاق من کرم بود و اونم حسابی کونمو با اون نرم کرد و از اونجایی هم که یک ساعت پیش کون داده بودم خیلی نرم و راحت تر از کیر محسن تونست وارد کونم شه هر چند لحظه اول دردم گرفته بود . . قبلش خودم انگشتمو دو سانتی فرو کردم تو کونم تا اگه چیزی از آب کیر محسن اون دور و اطراف هست دیگه در بیاد و آبرو ریزی نشه که این کرم سفید هم پوشش حوبی بود . -آخخخخخ بکن بکن پرویز ..  سود  طلبتم می تونی بگیری .. ربا خواری کن . نزول بخور از شیر مادر هم حلال ترت ..  چه مزه ای می داد کون دادن پس از ار گاسم شدن . -نازیلا چه کونی چقدر درشته . -مال تو پسرعمو جون فقط مال تو . داشتم با این روحیه ای که پیدا می کردم به این فکر می کردم که باید یه دامی هم واسه پسردایی و دو تا پسر عمه ام پهن کنم و بعدش هم یه دستی به سر و گوش غریبه ها بکشم . -پرویز پرویز!  چشامو بسته بودم و تصور می کردم که چطور کیرش داره توی کونم حرکت می کنه میره جلو و مباد عقب ولی بعدش مجبور شدم به این که فکر کنم چطور با چند تا جهش داره آبشو خالی می کنه توش .. به این حس و به این آب گرم نیاز داشتم . -دختر عمو نازیلا از حال رفتم .. انگار من بابت این چند سالی بهت بدهکار بودم . این کونت چقدر آب می خواد جاااااااان .. آبشو خالی کرد و افتاد پشتم . با این که حداقل بیست کیلویی رو ازش چاق تر بودم ولی مجبور شدم یه خورده از سنگینی اونو تحمل کنم .. در هر حال اون روز همین دو تا کیر رو خوردم ولی یواش یواش قلق گیری کرده و با این آب بندی شدنم دیگه از کل پسرای فامیل پسری نمونده که یه یاد گاری تو کونم باقی نذاشته باشه . نمیشه گفت یاد گاری چون اثراتش محو میشه . حالا یواش یواش دارم رو پسرای همسایه کار می کنم و اگه در دانشگاه قبول شم و همکلاسی پسر داشته باشم با پسرای اونجا هم عشق می کنم . این وزن منم تغییری نکرده ولی دارم به این فکر می کنم که اگه یه روزی عاشق یکی بشم و بخوام شوهرم شه با چه ترفندی می تونم کسمو واسش چاک بدم … پایان .. نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها