داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

اگه نخوری می خورن اگه نکنی میکنن

من و پسرم تنها با هم زندگی می کردیم . اون هشت ساله بود و من چهل ساله که باباش مرد . تا هفت سال آتیشهای خفته در خودمو کشتم و چیزی نگفتم و به تمام نگاههای حریصانه مردای فامیل و دور و بری ها و بقال و خراز و مغازه دارای محل پاسخ منفی دادم . من اسمم شیلاست و پسرم سامان هم پونزده سالش . آخرین باری که رفتم حمام و یه دستی به تن و بدنم کشیدم حس کردم که به نسبت هفت سال پیش که شوهرمو از دست دادم خیلی خوش بدن تر شدم . باسنم رشد داشته بر جسته شده بود . سینه هام سفت تر شده و دور نوکش لک قهوه ای کمتری داشت . پوست باز کرده بودم . کوسمو صابون مالی کرده و دستمو می کشیدم روش . هرچی دستمو رو کوسم می کشیدم هوسم بیشتر می شد یه چیزی باید می رفت اون داخل و بهم حال می داد .

تو آپارتمان بغلی یه پسر دانشجویی بود که با خواهر دانشجوش زندگی می کرد . خیلی چشم چرون بود و هیز . راستش من از مردای جا افتاده بیشتر خوشم میومد . حس می کردم شاید این بچه ها نتونن منو سر حال بیارن و راه و رسم سکسو وارد باشن . ولی حالا حتی راضی شده بودم که اون در این لحظه اینجا باشه . فرداشبش قرار بود سامان بره خونه پدر بزرگش . اون وقت من می تونستم تنها باشم … چقدر برم تو اتاق خودم بشینم درو از داخل قفل کنم و فیلمهای سکسی ببینم . سامان یه بار ازم پرسید مادر چرا درو قفل می کنی و من جوابی نداشتم که بدم . اون خواهر و برادره آپارتمانو دربست کرایه کرده بودند و من متوجه شده بودم که اسم اون دو تا دارا و تاراست . هفته پیش شب جمعه ای خونه تنها بود . نمی دونم چرا اون با خواهرش نرفت شهرستان . براش یه کاسه آش نذری برده بودم و خبر خواهرشو گرفتم . گفت که رفته شهرستان ولی از اونجایی که دو سه تا جمعه استادشون واسشون جبرانی گذاشته مجبوره بمونه .

وقتی می خواستم کاسه آشو بدم دستش زل زده بود بهم نگاه می کرد . این نگاهها رو به خوبی می شناختم نگاه کوس پرست بود . شب جمعه ای وقتی سامان باهام خداحافظی می کرد دارا رو دیدم که تنها وارد خونه میشد . در همین لحظه سامان گفت مامان اگه شب تنهایی می ترسی من نرم … -پسر دیگه کی منو کار داره . یه خورده تلویزیون می بینم می خوابم . دارا کمی مکث کرده بود و گوش می داد ما چی میگیم . یه ساعتی گذشت و دیدم در می زنند . پسر همسایه بود . هر دومون تنها بودیم . طوری به خودش رسیده بود که انگار به قصد مهمونی اومده در خونه مونو زده . دگمه های پیرهنش تا ناف باز بود و یه گردنبند هم گذاشته بود تو گردنش و یه پلاک هم به دست و یه ته ریش نیم بزی هم زیر چونه اش آویزون … کاسه آش منو توش پر از شیرینی کرده بود و آورده بود . من مثل اون زیاد به خودم نرسیده بودم ولی با این حال جینی که پام بود می تونست کونمو تو دیدش بندازه و دلشو ببره . بچه پر رو با یه تعارف اومد تو . راستش من که از خدام بود . نشست و از هر دری صحبت کرد . طوری که انگار صد ساله با هم آشناییم و یکی از فامیلای درجه یک من باشه . خبر داشت که شوهر ندارم . -منم امشب تنهام صبح کلاس داشتم . نتونستم با خواهرم برم -خب منظور -اگه شما می ترسین می تونم از شما و خونه محافظت کنم … -ممنونم داراخان آخه کسی نمیاد … می دونستم داره دنبال یه بهونه می گرده … به ! شما ماهواره هم که دارین … رسیور من خراب شده … اگه ممکنه من بر نامه مورد علاقه مو امشب اینجا ببینم . -ساعت چنده ؟/؟-یک نیمه شب -چهار ساعت دیگه ؟/؟ -پس من برم شام بخورم بر گردم -خواهش می کنم شامو همین جا تشریف داشته باشین -ممنونم دست شما درد نکنه … وای از اونایی بود که اگه یه خورده بیشتر روش می دادم سوارم می شد یه چیزی درست کردم و با هم خوردیم .

یه جین استرچی پوشیدم که دو طرف کونمو حسابی بندازه تو دید آقا دارا … نشستیم و بعد از شام با هم چند دست ورق بازی کردیم و از ماهواره هم باهم یکی دو تا از اون فیلمهای دوبله شده ای که ماچ و بوسه ها رو سانسور می کنند و لختی پختی های تو رختخواب رو نشون میدن دیدیم . چند تا از این صحنه ها رو با هم زیارت کردیم و چقدر هم با مکث این صحنه ها رو نشون می داد … اول تا آخر فیلم همین بود به ماچ و بوسه که می رسید قطعش می کرد . خیلی دلم می خواست بیفتم تو بغلش و تسلیمش بشم … -این فیلم عجب صحنه هایی داره شیلا خانوم -اگه سختتونه خامو شش کنم -نه دیگه این مسائل باید بین ما جا بیفته . فرهنگ روز و اقتضای دموکراسی ایجاب می کنه که یه جوری با این مسائل کنار بیاییم -نظر شما چیه شیلا خانوم -منم با شما هم عقیده ایم . وای دوتایی مون سکس می خواستیم و این کار شناسیهای ابلهونه رو می کردیم … بازم از این صحنه ها تکرار شد . رو کاناپه کنار هم نشسته بودیم . در یکی از این صحنه ها چشم در چشم هم دوخته و حس کردم که تا لحظاتی دیگه به مراد هم می رسیم . یه خورده هراس داشتم و می دونم که اونم حس منو داشت . نمی دونم کدوممون حرکت به طرف اون یکی رو زودتر شروع کرد .من یه چند سانتی به طرفش حرکت کردم و اونم همین کارو انجام داد . دیگه به این فکر نمی کردم کی استارت زده . لبهای داغمون رفته بود رو لبای هم . سخت همو می بوسیدیم . سفت و سخت ولی داغ و نرم . هردو تامون تا آخر خط همو خونده بودیم . همون یکی دو دگمه پیرهنشو باز کردم و اونم منو از نیمتنه لختم کرد . سوتینمو بدون این که درش بیاره داد بالا و لبشو گذاشت رو سینه هام … -آههههههه دارا دارا … نههههه نهههههه چه خوب شد که امشب پیشم موندی . من تنها توتنها حالا دوتایی با همیم . کمربند شلوارشو باز کردم اونو از پاش در آوردم و به یه طرفی پرتش کردم این بار من با یه حمله نرم دستمو فرو کردم تو شورتش و کیرشو که هنوز یه خورده جا داشت شق تر شه گذاشتم تو دهنم …

یه خورده که ساک زدم سست و بیحال رو کاناپه ولوش کردم . مدام حرکت عوض می کردیم . دوباره نوک سینه هامو به نوبت می ذاشت تو دهنش . منو یه دور رو کاناپه بر گردوند -شیلا ! شیلا … دستاشو گذاشته بود رو لی استرچ من و دو تا قاچامو می گردوند … -می دونی شیلا تو با این کونت چیکار می کنی … اگه یه مرد دیگه این جوری ببیندت حسودیم میشه … -پس بهش برس تا نشون کس دیگه ایش ندم . دارا کیر کلفتشو در آورد و اونو به وسط شلوارم مالید . کوسم کیرشو از پشت شلوار حس می کرد و یه لرزش خاصی پیدا کرده بود . لرزشی که به تمام بدنم نفوذ کرده بود . دارا شلوارمو کشید پایین و سرشو گذاشت رو کونم و یه خورده از قاچای کونمو گازشون گرفت . همچین کونمو می بوسید که دلم می خواست یه چند ساعتی به این کارش ادامه بده … باورم نمی شد که لخت لخت زیر کیر پسر همسایه یا مستاجر بغلی باشم . از همون پشت زبونشو گذاشت رو کوسم . از رو کوس رفت رو سوراخ کونم و بعدش هم انگشتاشو کرد تو کوسم . هرکاری که انجام می داد لذت می بردم -دارا … ولم نکن . کوسسسسسمو داشته باش … ارضام کن … حال بده … چهار تا انگشتشو می کرد تو کوسمو بیرون می کشید . کوسم چقدر واسش خیس می کرد . خیلی هم نرم شده بود . -من کیر می خوام دارا من کیر می خوام کیر کیر … بکن منو …بکن …بکن … خواهش می کنم کیرتو بکن تو کوسم . من کیر می خوام -شیلا جونم … کیر منم کوستو می خواد الان … ببین این کیر واسه کوسته که تیز کرده فرار که نکرده تا صبح تو بغلتم . تو تو بغلمی من و تو . دارا کیرشو کرد تو کوسم اونم از طرف کون -جوووووون بکن بکن کوس منو … بکن … ازرو کاناپه اومدم پایین وسط پذیرایی . دوست داشتم به این طرف و اون طرف غلت بزنم . آزادی عمل داشته باشم . دارا تند و تند حرکت عوض می کرد . پاهامو گذاشته بود رو شونه هاش و سرشو گذاشته بود لای کونم … چقدر از این بازیهاش خوشم میومد ولی همچنان دوست داشتم کوسمو بکنه … ودر آخرین مرحله قبل ازارگاسم از روبرو شروع کرد به کردنم . حالتی که منو بیشتر از حالتهای دیگه به هیجان می آورد . کیرش شاید هفده سانت هم نمی شد ولی کلفتی اون لذت خاصی بهم می داد … تند و تند اونو فروش می کرد تو کوس … -دارا … دارا ادامه بده ولم نکن … -شیلا داره میاد … -نگو نگو بذار اول مال من بیاد …

صورتش قرمز شده بود به خودش فشار می آورد . کف دستامو گذاشته بودم رو سینه هاش و لذتمو با فشار دادن سینه هاش پخشش می کردم . بعد از هفت سال حس می کردم که دارم دوباره متولد میشم . اونم با یه کیر تازه و جوون و آبدار -دارا خوشم اومده خوشم اومده خالی کن خالی کن … . هریک از دستاشو دور یه پام حلقه زد و اونو داد بالا با چند ضربه دیگه حس کردم که کوسم پر شده از آب کیر دارا … چشاشو بسته بود و منم با چشایی باز و خمار به اون نگاه می کردم و از این که داره کیف می کنه کیف می کردم … … وای … نه انتظار اینو نداشتم … مامان … مااااامااااان می کشمش … می کشمش … سامان پسرم بود که با یه کارد افتاده بود دنبال دارا که کیرشو از کوسم بیرون کشیده بود و شایدم به احترام من کاری به کار سامان نداشت .نمی دونستم واسه چی برگشته … -مامان برو کنار … آخه چرا تو چی کم داشتی . -اصلا کی به تو گفته بی اجازه وارد خونه شی . من یک زنم … حتما یه حس و نیازی دارم … تو اصلا معلومه چته ؟/؟ اگه می خوای دارا رو بکشی باید از روی جنازه ام رد شی . خجالت بکش پسر …

-مامان -خفه شو … من عاقلم و بالغ . حق دارم هر کاری رو انجام بدم . فردا پس فردا که تو می خوای زن ببری یا با یه دختر بخوای حال کنی من بیام بگم چرا این کارو می کنی ؟/؟ -مامان آب یه غریبه داره ازت چکه می کنه … -به تو ربطی نداره … مگه بهت یاد ندادن وقتی وارد میشی در بزنی … -من همیشه همین جوری میومدم … این دارا به احترام من کاری به کارت نداشته . ازش درس اخلاق یاد بگیر … بار آخرت باشه به مادرت می توپی . یاد نگرفتی به مادرت احترام بذاری ؟/؟ نخوندی که بی احترامی به مادر چقدر باعث عذابه ؟/؟ تو که می دونی بهشت زیر پای مادرانه . اونو به شدت کوبیدم . رفتم طرف دارا و کیرشو گرفتم تو دستم و گفتم پسرم من به این نیاز دارم . دستمو گذاشتم رو کوسم و گفتم تو هم به این نیاز داری … زانوهای پسرم سست شده بود . با خشم بهم نگاه می کرد … در حالی که به شدت اشک می ریخت و هی زیر لب با خودش زمزمه می کرد مامان جنده مامان جنده رفت اتاق دیگه صدای گریه اش میومد من و دارا هر کدوممون یه بار ارضا شده بودیم . دارا یه پیشنهاد عجیبی به من داد و این که سامان رو هم وارد سکس کنم . وقتی اون به ناگهان این پیشنهاد رو به من داد من یکه خوردم . ولی گفت که در دنیای متجدد امروز این مسئله حل شده . خیلی سریع از رو موبایلش یکی از داستانهای سکس با مامان رو برام خوند که خیلی منو به وجد آورده بود . منو آماده کرده بود که خودمو در اختیار سامان بذارم . شاید واسه این بود که بعد از 7 سال روم باز شده بود .

رفتم طرف سامان … رفتم بالا سرش … دیدم دست بردار نیست . هی داره به من میگه مامان جنده … یکی گذاشتم زیر گوشش و گفتم اگه مامان جنده تو هستم پس بیا منو بکن . کیرتو بذار تو کوسم . باهام حال کن . آدم با جنده حال می کنه . -بس کن مامان زشته .-عزیزم هرچی باشه تو پسر منی . اونم مهمون ماست . من که تو رو ول نمی کنم غریبه ها رو بچسبم -پس این چی بود مامان که روبرو ی من جلو چشمم رفتی با یه غریبه خوابیدی -من از کجا می دونستم تو میای . حالا بیا تو اگه باشی می تونی خوب رو کاراش کنترل داشته باشی نذاری رو من فشار بیاره . -مامان میگی من شاهد باشم ؟/؟ -حالا بیا نگو دوست نداری … دیدم داره ناز می کنه . زودباش بهت میگم بیا . به مادرت توجه کن . بچه این قدر کله شق که نمیشه . الان پونزده سالته واسه خودت مردی شدی … اگه نخوری می خورن . زرنگ باش پسر ! شمعی که به خانه رواست بر مسجد حرامه . بیا ثابت کن که مرد شدی . دوباره هم بهت میگم . اگه تو نخوری بقیه می خورن . من رفتم به کارم برسم . خواستی بیا خواستی برو خواستی بمون . من و دارا وسط هال مشغول شدیم … خیلی دلم می خواست که سامان هم بیاد به جمع ما بپیونده . به دارا گفتم که فرو کنه تو کونم . با این که کونم هفت سالی بود گاییده نشده بود ولی از بس پدر سامان کیرشو کرده بود توش هنوز هم بدون چرب و لغزنده شدن کیر رو قبول می کرد . -ببین دارا تو کارت نباشه . من الکی آخ و واخ می کنم . -وااااایییییی کوننننننننم جررررررررررخوردم … وووووو اوووووففففففف کیررررررررت درشته … کلفته … پاررررم کرده … با این سر و صداها هم می خواستم حس حسادت سامانو تحریک کنم و هم حس دلسوزی اونو …-وااااایییییی… کونم پاره شد . در همین لحظه سامان وارد شد . لخت … کاملا لخت … قربونش برم از آخرین باری که لخت دیده بودمش کیرش رشد باحالی داشت و درشت تر شده بود ولی به کلفتی کیر دارا نمی شد .

تا پسرمو دیدم واسه این که یه شاخ و بالی بهش بدم گفتم به افتخار آقا سامان یه کف بلند … من و دارا دو تایی واسش کف زدیم . دارا به محض این که دید سامان داره میاد طرف ما کیرشو از تو کونم بیرون کشید و دستشو به طرف سامان دراز کرد . یه اشاره ای به سامان کرده که یعنی از ادب به دوره که باهاش دست نده . با هم دست دادند … -پسرم آقا دارا به افتخار تو کیرشو از تو کونم کشید بیرون . هر کدوم از این سوراخا رو که دوست داری و سلیقه ات می گیره در خدمت توست . اول شما بفرما . هر سوراخی رو که پر کردی اون سوراخو آقا دارا تر تیبشو میده … سامان یه بادی به غبغب انداخت و در حالی که کیف می کرد اومد و یه نگاههایی به دو تا سوراخم انداخت و دستی روش کشید و ظاهرا از اونجایی که حس کرد کیر دارا تو کون من بوده گفت مامان من میرم زیرت دراز می کشم تو کوستو بنداز سر کیر من … دارا همون کونتو بکنه تا ببینم بعد چی میشه … یه چشمه از کوس کردن بهش نشون بدم تا بفهمه کوس کردن یعنی چه … یه اشاره ای به دارا زدم که از این جور حرف زدنای سامان ناراحت نشه . هر چی باشه مامانشو زیر کیر یکی دیگه دیده و براش سخته . کوسمو گذاشتم رو سر کیر سامان . یه هیجان خاصی داشتم . -سامان یه تکونی هم تو به کیرت بده که بفهمم تو هم به کوس مامانت علاقمندی . یه تکونی به کیرش داد . وقتی سر کیرشو کرد تو کوسم منم یه فشار رو به جلویی به کوسم آورده و کیر پسرم تا ته رفت تو کوسم . از اون طرف هم که دارا کونمو می گایید . دوتایی حسابی منو سر حالم کرده بودند . نمی دونم سامان از روی غیرتش بود یا واقعا پر توان شده بود که مثل یک مرد کار کشته و با تجربه داشت منو می کرد . -سامان پسرم کوسسسسسم نمی دونی که کیییییررررررت چقدر کوسسسسسمو سر حالش می کنه … عزیزم با دستاتم دور و برشو بمال . دو تا دستشو گذاشت بود رو دو تا لبه کوس و اونا رو به پهلوها بازشون کرد -شیلا جونم … شیلا خوشگله من مامان خوبم … از اون طرف یه حس خوبی داشتم وقتی که دارا به نرمی کیرشو می فرستاد توی کونم و اونو بیرون می کشید .

حس می کردم که با بالهای دو نفر یعنی با کیر های این دو نفر در آسمان هوس در حال پروازم . سامان باهام خوب شده و از این به بعد حتما هر وقت که با هم تنهاییم باهام سکس می کنه . -مامان کیرو حال می کنی ؟/؟ -آررررررره اووووووففففف می میرم براش … واسه این که زیادی تعریف نکنه و تو ذوق دارا نخوره لباشو با لبای خودم بستم و با چشایی بسته رفتم تو عالم خلسه و خماری . وقتی که به سکسهای بعدی خودم فکر می کردم حس لذتم بیشتر می شد . کیر سامان داشت کوسمو می سوزوند . چقدر دلم می خواست یه آینه ای بود یا یه تلویزیون پخش مستقیمی که من می تونستم به راحتی ورود و خروج دو تا کیر به کوس و کونمو ببینم و لذت ببرم . یواش یواش حس کردم یه گرمی و لذت خاصی تو کوسم به وجود اومده . انگار فضای کوسم بی حس شده بود و بعد با یه حرارت و جهش خاصی یه مایع گرمی رو داخل تنم احساس می کردم . -سامان تو که آبتو نریختی تو کوسم -نه مامان خیلی دلم می خواد ولی دوست دارم اول تو حال کنی هر وقت دستور دادی -آفرین پسر خوبم . یواش یواش داری میشی پسر حرف شنو . آخخخخخخخ سامان سامان … ادامه بده … دارم شل میشم . دلم می خواد دراز بکشم … وااااییییییی واااااییییییی کوسسسسسسسسم کوسسسسسسم … بکوبون کیرتو محکم بزن به سقف کوسسسسس … آخیشششششش … جووووووون چقدر کیییییییففففففف داررررره . دلم می خواست دراز بکشم و سامان تو کوسم خالی کنه ولی از اون طرف باید به فکر دارا هم می بودم که کیرش کونمو سوزونده بود . -سامان حالا بریز آبتو بریز تو کوسم . از اون طرف با اشاره دست دارا رو هم متوجهش کردم که آبشو خالی کنه تو کونم … نمی خواستم با حرف زدن بهش بگم که تو کونم آب بریزه . آخه باید واسه سامان پسر گلم شخصیت قائل می شدم بهش اهمیت می دادم که یه وقتی بهش بر نخوره … حس کنه واسه خودش کسی هست و مامان منی اونو میخواد … دو تایی شون معطل نکردند … -جااااااااان مااااااامااااان چه کوس داغ و نرمی … هر چی آب دارم داره می کشه می بره بالا … کیرش سر بالایی تو کوسم خیس کرده بود . از اون طرف دارا هم کارشو کرده بود . درجا دراز کشیدم و چشامو بستم . نمی دونم دارا به احترام پسرم کجا رفت که حس کردم یه کیری داره میزنه به لبهام . مثل یکی که داره در می زنه . حال و روزش نشون می داد که کیر پسرم باشه . دهنمو باز کرده و واسش ساک زدم .

دو سه قطره ای هم ازاون آبایی رو که اون داخل گیر کرده بود با میک زدن کیرش خوردم . لحظاتی بعد که پسرم کیرشو بیرون کشید دستمو گذاشتم زیر بیضه هاش و گفتم پسر عجب چیزی درست کردی . کار پدرت حرف نداره . -مامان راستشو بگو کیر من بیشتر بهت حال داد یا دارا -معلومه دیگه عزیزم کیر تو -پس دیگه دنبال کیر دارا نیستی ؟/؟ دوباره داشت عصبی ام می کرد -بچه به حق خودت قانع باش … واسه این که ناراحتش نکنم گفتم عزیزم این جوری که من حس می کنم کیر تو باید از اون کیر های ناب و سر زنده باشه … من باید یه امتحانی رو بقیه بکنم تا قدر این کیر رو بیشتر و بهتر بفهمم … لبخند ی رو رو لباش دیدم . حس کردم با این حرفام یه غرور خاصی بهش دست داده و احساس می کنه واسه خودش کسی شده و مردی . از اون به بعد سعی کردم روزا وقتی که مطمئنم سامان خونه نمیاد دارا رو بیارم و شبا هم مال سامان باشم . چند روز گذشته بد جوری هوس دو کیر خوردن به سرم افتاده … راستش حوصله غر غر های سامان رو ندارم ولی دارا بهم قول داده که یکی از دوستاشو بیاره و یکی از این روزا دو کیره بیفتن به جون من وای که چه حالی میده ….

پایان

نوشته: گی دوست

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها