داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

اولین سکس بیتا و مانی

سلام این داستان واقعیه و اسما مستعارن. من بیتا هستم،از یکی از شهرای گیلان،خیلی وقته که با سایت آشنام ولی چون فک میکردم باید اسم و ایمیلم روبذارم چیزی نمینوشتم،دختر سبزه و خیلی لاغر و مانکنی هستم که همه حسرت لاغریمو میخورن البته ازنظر چهره هم ایرادی ندارم چشم و ابروی قهوه ای و بینی قلمی و لبای کوچیک تقریبا گوشتی،قدم165و وزنم 40هستش،شاید بگین خیلی لاغرم ولی اندامم خیلی خوبه چون سینه و کون دارم ولی اصلا شکم ندارم.از بچگی سروگوشم میجنبید تا اینکه به راهنمایی رسیدم،چیزی از پرده و اینا نمیدونستم و همیشه با خودم ور میرفتم تا اینکه یه روز که خیلی شهوتی شده بودم با یه چیز که الان یادم نیست کردم تو کسم و کسم خون اومد خیلی ترسیدم و اون روز گذشت ومن بعدها فهمیدم چه خاکی توسرم کردم. دوم راهنمایی بودم که دوستام خیلی شیطون بودن کلی دوس پسر داشتم ولی با همشون درحد تلفنی رابطه داشتم و همدیگرو نمیدیدیم،تا اینکه مادرم فهمید و گوشیمو ازم گرفت ولی من همچنان به کارام ادامه میدادم،گذشت و من به سوم دبیرستان رسیدم هوش خیلی خوبی داشتم ولی همیشه درجهت منفی ازش استفاده میکردم،مدرسه ام نزدیک بودو از خونه دور نمیشدم تا اینکه پسر همسایمون بهم شماره داد ولی چون انداخت رو زمین برنداشتم،گذشت و من دیگه ندیدمش و تومدت 2هفته همش به خودم فحش میدادم که خاک توسر مغرورت کنن میمردی بر میداشتی تا اینکه عروسی یکی از اقوام بود و بعد از شام میخواستیم بریم خونه که باهاش رو به رو شدم موها همون بود چشما همون بود ولی دماغش عوض شده بود گفتم خدایا مگه میشه زرتی تو دوهفته بره دماغشو عمل کنه؟؟ همینطور که من بهش زل زده بودم سرشو برام تکون داد به نشونه ی سلام چشمامو در آوردیاا خودم خندم گرفته بود از نگاهی که بهش کرده بودم،فرداش منو تو کوچه دوباره دید و اینبار شماره رو داد دستم و گفت اگه زنگ نزنی ناراحت میشم،چهارشنبه بود که بهش زنگ زدم باهم آشنا شدیم تا فرداش که پنجشنبه شب بود داشتیم حرف میزدیم که مانی گفت انقد حالم گرفته اس،گفتم چرا گفت خوب دوست داشتم پیشم باشی،گفتم خوشبحال متاهلها پنجشنبه شبم که هست گفت خوب در جریانیااا!! گفتم خوب منم آدمم دیگه گفت دوس داری گفتم بدمم نمیاد،گفت باشه پس شنبه که کلاس داری همدیگرو میبینیم،گفتم باشه.شنبه شد و رفتم کلاس قبل کلاسم رفتیم تو یه باغ که نزدیکش بود

حول و حوش آخرای آذر بود هواهم داشت سرد میشد تاریک هم بود نه ماشین داشت نه مکان،رفتیم تو باغ یه کم لبامو خوردو باسینه هام بازی کرد گفت سینه هات خیلی خوشگل و کوچولو عشقم فشارشون میدادو میخورد داشت هوش از سرم میبرد خیلی خوب مک میزد،اومد گردن و گوش و لاله ی گوشمو خورد از شهوت چشمام بسته میشدهرلحظه میترسیدم که بفهمه دختر نیستم و این باعث میشد از میزان شهوتم کم شه،گفتم کیرمو ساک بزن زیاد بلد نبودم ناشیانه عمل میکردم فک کنم دندونم به کیرش میخورد و اذیتش میکرد که گفت بسه،میخوام برات کستو بخورم،نشست روی زمین و سرشو برد لای پاهام و کسمو باز کرد زبونشو میکشید به کسم خیلی لذت میبردم و هرلحظه بیشتر میترسیدم،چون داشت نزدیک میشد ،گفت دوس داری پردتو بزنم ؟میترسیدم بهش بگم. چیزی هم نگفتم گفت اره یا نه؟ گفتم باشه،کیرشو گذاشت لای کسم و یکم باهاش ور رفت،یهو کل کیرشو فرستاد تو کسم شب بود و همش منتظر خیسی خون از کسم بود هی دست میکشید که ببینه خون اومده یانه که آخر بیخیال شد چون شب بود و فک میکرد اون نمیبینه ولی حتما اومده،نزدیک بود که آبش بیاد که کیرشو سریع در اوردو روش کاندوم کشید چون کاندومش تاخیری بودتقریبا سه دقیقه دیگه هم تلمبه زد و منو کرد و آبش تو همون کاندوم اومدخیلی براش لذتبخش بود چون اولین سکسش بود برای منم خیلی لذتبخش بود چون تاحالا کیرواقعی رو تو کسم حس نکرده بودم.ببخشید طولانی بود اگه خوب بود ادامه ی سکسهامون رو هم مینویسم چون ما دوساله که باهم دوستیم و قصد ازدواج داریم و منم مشکلمو باهاش حل کردم و حقیقتو بهش گفتم.مرسی از وقتی که گذاشتین،لطفا فحش ندین،اگر نظرواقعیتون رو بگین خوشحال میشم.

نوشته:‌ بیتا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها