داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

الهه

سلام
اسم من بوران هستش( 22 ساله) میخواستم داستان اولین عشق بازی زندگیمو واستون تعریف کنم.اما وقت نوشتن تصمیم عوض شد,چون اونقد ناشیانه و حال به هم زن بود که یادآوریش منو عذاب میداد.پس این خاطره رو انتخاب کردم.
به نام او که هست ما از اوست
من مثه باقی مردا چهارشونه با عضله های سفت و محکم نیستم خیلی داغون و حال به هم زنم نیستم یک آدم معمولیم,داستان از اونجا شروع میشه که واسه اولین بار تو شهری که دانشجو بودم از یه دختره خوشم اومده بود نه برای سکس و کردن واسه زندگی,یه چند روزی تو کفش بودم تا اینکه یه روز به خودم گفتم مردم با هزار بهونه میبرن میکنن تو خایه نداری بحرفی با کسی که ازش خوشت اومده,دل و زدم به دریا رفتم جلو
اسمش الهه بود,گندمی اما با نمک نه خیلی داف وشاخ بود نه زشت و ناپسند,اهل آرایش نبود ساده لباس میپوشید,قدش نسبت به دخترا تویه رده یه متوسط بود اما مانتوش گشاد بود بدن توپریم داشت
من:سلام
الهه:علیک
من:ببخشید میتونم چند لحظه وقتتونو بگیرم؟
الهه:بابت ؟
من:یه کار خصوصیه
الهه:من با کسی کار خصوصی ندارم
خلاصه بعد چند روز لولیدنو شبا نخوابیدن تورش کردم,حس خوبی بود,احساس داشتن احساس قدرت,مسئولیت واسم جالب بود کسی که دوسش داشتم الان با من در ارتباطه,بعد چند ماه که با الهه دوست بودم یه روز تو دانشگاه بحث و سکسی کردم,از چیزایی حرف زدم که خودش خجالت میکشید بشنوه اما من بی محابا ادامه دادمو بحث که تموم شد تا شبش خبری ازش نبود.یه دفعه اس اومد عزیزم میخوامت دوست دارم و خیلی حرفای عاشقانه تعجب کردم اما به روی خودم نیاوردم کم کم فهمیدم حالش خوش نیس و حشری ,بهش زنگیدم و باهاش جوری حرف زدم که کمی آروم شد
از فردای اون روز با من تو یونی شوخی های الکی میکرد و خودشو بم زیاد از حد میچسبوند تا یه روز کفری شدم کشیدمش کنار (آخه آدم پیش هر کسی نمیتونه لاس بزنه )گفتم
چته تو آبرومو بردی
گفت :مگه چی شده باهات شوخی کردم مزخرف
من:من شوخی سرم نمیشه نگا کن دارن به ما میخندن
الهه:غلط میکنن تو ماله منی هیچکی حق نداره به گل من بخنده دوست دارم نمیتونم دس خودم نیس
من:چیه نکنه کونت میخاره
الهه:با یه خنده برو عوضی
بعد اون روز همیشه واسه چسبیدن بم دلیل داشت خارش کون,عجب گوهی خورده بودم خودمم تعجب میکردم که چرا من که با نیت بد جلو نیومدم چرا داره اینطوری میکنه اولش فک کردم داره محکم میزنه تا یه روز تو پارک که داشتم دیونه لباش میشدم یه بوس از روی ترس به گونه هاش زدم دلم داشت از تو قفسه سینه ام بیرون میزد سرخ شدنم محسوس بود,همه چی یه جا جمع شده بود شهوت عشق علاقه نیروی جونی دستمو که دور کمرش بود محکم فشار دادم.
گفت: چته آمپر چسبوندی؟
گفتم:آره رو 1000
گفت:چه حسی داری؟
گفتم:میخوام لختت کنم ببوسمت فقط ببوسمت
با خنده گفت:آره حتما بعدشم میخوای بکنیم فقط بکنیم
راستش از حرفش ناراحت شدم من دوسش داشتم نه واسه سکس واسه خودش همینی که بود عادی و معمولی.بعد این ماجرا خیلی نازمو کشید که منظور نداشته و خلاصه دوباره گرم شدیم
تا اینکه یکی از دوستای تهرانیم به اسم متین که باهام عیاق بود گفت واسه یه هفته خونشون مکانه و اگه خواستم میتونم مزاحمش بشم,خودش زید داشت اما زیدش شبا پیشش نمیموند فردا شب زنگ زد که داداش من جلو در خوابگام میای بریم یه دوری بزنیم منم که دلم از عالمو عالم تو روز جمعه میگیره گفتم باشه.
تو صحبتاش فهمیدم که بله با زیدش سارا خانوم هر روز یه جایی سکس میکنه تا جریان خودمو الهه رو گفتم یه حالی شد عصبانی بود ازم شاکی بود انگار داره مسخره میکنه گفت خره بیارش خونه ی ما تقشو بزن گفتم حال به هم زنه از عقب دوس ندارم,جلوشم که آکه نمیشه,گفت بیارش خودش میدونه چیکار کنه داداش ساده ی مارو باش
رفتم تو فکر که رسیدیم خونه ی متین با هزار اصرار رفتم وشب اونجا نقشه ها تخمی کشیدم که نزدیکای صبح قرار شد بگم خونه ی دوستم مهمونیه اونم سارارو بیاره وکم کم بعد اونا شروع کنیم .
فرداش با الهه صحبت کردم بر عکس تصورم خوشحال شد و گفت شب برم دنبالش
وقتی رفتم دنبالش قابل قیاس با اونی که تا به حال دیده بودم نبود,لباس جذب که سینه ها گرد و نازشو جلوه گر کرده بود کونش خیلی ناز و رو فرم بود,موهاشو زده بود بیرون آستین مانتوشم بالا بود مانتوی سفید تنش بود دستاش میلرزید از اینکه با یه پسر دیده بشه تابلو بود که تا الان دس نخورده بود,لباش رو یه روژ ملایم کشیده بود آبروهاشو تنظیم کرده بود عطرش آدمو به اوج آسمونا میبردودستش که به دستم رسسید دلم ریخت احساس لذت بود فقط خدام نمیتونست منو ازش جدا کنه امشب الهه مال من بود ماله خودم.
سریع یه در بست گرفتم و تو راه فقط به الهه یی که الان عروسک شده بود نگا میکردم
گرمای تنش منو داشت داغون میکرد تا رسیدیم به هزار رو چرخیدم تا شق دردمو نبینه همشه زیاد حرف میزد اما اونروز فقط به من چسبیده بود
رفتیم تو متین وسارا خونه بودن با استقبال گرمی نشستیم بعد چند مین الهه در گوشم گفت مکانه نه؟وای یعنی ریدم به خودم برگشتم طرف متین با اشاره گفتم پس مهمونا کوشن؟گفت محلشو عوض کردن ما هم به خاطر اینکه شما نخوره تو برجکتون موندیم تا برسید,تو دلم گفتم آدم کس کش آدم اینقد راحت کس میبافه؟ گفتم پس ما مزاحمیم گفت نه اتفاقا باعث شدین امشب به ما هم خوش بگذره؟؟؟!!!
دیدم الهه سرشو آورد طرفمو خنده ی ریزی کرد که امشب ماهم خوش بگذرونیم آره؟
دیدم بد ریدم گفتم اگه میخوای بریم گفت نه حالا که هستیم
به طور خیلی ناگهانی و با سرعت زیاد متین سارارو بغل کرد وبرد
با صذای بلندی سارا خندید من والهه هاج و واج داشتیم نگاه میکردیم که متین سارارو از در اتاق خواب رد کرد وصدای بوس وقربونت برم شروع شد
من داشتم میترکیدم که دیدم الهه سرشو پایین گرفت(لب)بهترین وقتش بود آروم لبمو گذاشتم رو لبش و شرو کردم به خوردن داشتم به اوج میرفتم که دستمو بردم زیر شالش تو موهایی که خیلی ناز بود قلبم نبضم همه چی وجودم یه چیزیو فریاد میزد الهه شالشو دراوردم,دیدم داره گردنمو میخوره چه حسه جالبی بود پر بود از عطر نفساش کیرم داشت میترکید,دستای زبر و خشنم روی دستای نرم و لطیفش داشت حرکت میکرد همیشه اینکارو دوست داشت,کشیدمش بغلم لبامونو دوباره تو هم کردیم داشتیم تمام لذت دنیارو میبردیم شروع کردم مانتوی تنگشو در آوردن تی شرت سفیدی تنش بود لباش منو دیونه میکرد نگاهمون واسه یه لحظه به هم قفل شد دیدم چه چشمای نازی داره چه مو ها صاف و یه دستی تی شرتو درآوردم بدنش چه زیبایی داشت بالای 10 بار گفتم دوست دارم الهه اونم میگفت منم عشقم منم امیدم,صداش منو بیشتر تحریک میکرد دلم میخواست زندگیم همونجا تموم بشه چه لذتی بود سوتینش اسپورت بود مشکی همراه با در آوردنش خودمو بالا کشیدم,افتاده بود رو کیرم فشار اون و شلوار لی تنم داشت میکشتم خندید بلند شد از روم ,سینه هاش انگاری چسبیده بود به تنش چه محکمو سفت بود کوچیک بودن اما واسه من یه دنیا بود وقتی دوباره اومد روم شلوار تنم نبود تی شرتمم از تنم در آورد با اومدنش روم روناشو رو تنم حس میکردم داغ بودم که دیدم خودشو چسبونده داره گوشمو میخوره بدنش گرم بود داشتم ارضا میشدم گفتم میخوام ببوسمت همونطوری که دوس دارم گفت هرچی بخوای امشب من ماله توام,خوابوندمش رو کاناپه شلوار کتان سفیدشو کندم عجب رونای یه دستی داشت شرتش مشکی بود قلبم داشت میکوبید تو قفسه ی سینه ام, عقلم اخطار میداد خره مواظب باش به گا نری گوه خوریم حدی داره,اما هوسم امر به ادامه دادن میکرد رفتم بین پاهاشو بوسیدم از رو شورتشم چند بار بوس هناش کردم خیلی خوش بو بود شیشه عطر و خالی کرده بود رو تنش,گوشام صدای اه و واخ اتاق و حذف میکرد و فقط صدای ریز الهه که آه میکشید میومد بوسیدم وبوسیدم از نو ک انگشتش رفتم ساق پاش نمیدنستم چیکار دارم میکنم آب دهنم کم اومده بود خشک میشد دوباره زبون میزدم دوباره از نو,رفتم رو روناش و شروع کردم به خوردن دلم میخواست زیر شرتشو که الان خیس خیس بود ببینم که یهو دستش رفت رو سرم داشت نوازش میکرد تو اوج بودم کم کم داشت منو به سمت کسش میاورد که رفتم روش گردنشو زبون میزدم میبوسیدم داشتم منفجر میشدم الهه تسلیم من بود سینه هاشو کمی ورز دادم دیدم داره آه آه ش زیاد میشه بوسیدمش با یکش بازی میکردم اون یکی رو داشتم میخوردم بعد قرمز شدنش رفتم پایین تر دور نافش پهلوهاش به همه جا حمله ور شده بودم خودمو درک نمیکردم
وای رسیدم به هنا دستام سست شده بود تنم از فشار قلبم داشت منو متلاشی میکرد چه حس عجیبی بود,آروم لبه ی شورت مشکیشو گرفتم با تمام نازی که هیچوقت بلد نبودم کشیدم پایین وای عجب چیزی بود بالای هنارو بوسیدمو رفتم که بخورم عجب مزه ی بد بو میداد اما آه الهه داشت دیونم میکرد کمی زبون زدم دیدم نمیشه حالم بد شد همه ی حسام یه جا در رفت واسه اینکه ناراحت نشه بادستم کمی بازی کردم شورتمو در آوردم الهه که چشاش بسته بود بعد توقف من چشاشو باز کرد و شروع کرد با پاهاش بازی کردن با رونم و کیرم داشتم دیونه میشدم خواستم کیرمو بذارم رو لبه ی کسش گفت نه عزیزم الان وقتش نی,دستشو گذاشت رو هنا گفتم آخه من که… نذاشت حرفم تموم شه پاشد وسر پا لبشو گذاشت رو لبم آه حسرتش هنوز رو دلم کاش تو اون لحظه خدا جون,جونمو میگرفت چه لذتی داشت وقتی لبامو میخورد,دستمو دورش حلقه کردم بعد نشستم اونم آروم نشست و بعد گفت بهش حال ببدم من چشام بسته بود دیدم دهنش رو کیرمه داره میمکه بعد شروع کرد به لیسیدنش وای چه حسی بود لحشه ی رفت وبرگشت لباش رو کیرم داشتم آتیش میگرفتم که احساس مزخرف ارضا اومد گفتم دس بکش دستمال کاغذی که رو میز بود و آورد و با کمی بالا پایین کردن کیرم آبم و جمع کرد دیدم 2تایمون خیس عرقیم از اتاق دیگه صدا نمیومد بلند شدم رفتم دستشویی وقت برگشتن به الهه گفتم شرمنده در حالی که داشت لباساشو میپوشد گفت چرا؟گفتم چون ارضا نشدی گفت گلم اینقد کارت خوب بود که 2با ارضا شدم گفتم جدی گفت آره اما من میخواستم به خاطر اینکه به حرفام گوش کردی و منو اذیت نکردی ازت تشکر کنم که دیدم پرید بغلم و منو بوسید,گفت خیلی دوست دارم عشقم ولی باید الان ببریم خونه تا لباس پوشیدم ساعت 11:37 بود ,نفهمیدم چرا با متین و سارا خداحافظی نکردم اما بعد این ماجرا الهه واسه همیشه مال من شد تمام اگه دوس داشتین نظر بدیید اگه خوشتون اومده باشه دوباره مینویسم

نوشته: king

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها