داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

از یگانه تا دامادمون…!(۱)

سلام به همه دوستان
من محمدم متولد تابستان ١٣٧۶ در یک تابستون گرم بدنیا اومدم و تموم…
نه صبر کنید یکی دیگه هم داره بدنیا میاد زینب!خانم خواهرم منو زینب دوقلو هستیم…
خوب من از بچگی دوست داشتم بهم بگن پارسا و خواهرم هم اسمش شد پریناز…بگذریم
من ازونجا که چهره زیبا و پوست سفید و مهم تر از همه سرو زبون خوبی داشتم از نظر بقیه خیلی سکسی بودم و نگاه سنگین دوست و فامیل و همسایرو میدیدم همینا باعث شده بود دوروبرم پر رفیق و دختر باشه و منم از این شرایط نهایت استفادرو میکردم فاطمه نسترن سارا سپیده و…همرو کرده بودم و شده بودم برای خودم بکن قهار در کنار همه اینا به شدت به دختری بنام یگانه علاقمند شده بودم.و رابطه عاشقانه ای بین ما شکل گرفته بود…و منم دست از جنده بازی برداشتم به خاطر یگانه…چند باری با یگانه هم سکس کرده بودم…سال ١۴٠٠یعنی پارسال برای پریناز خواستگار اومد و خیلی سریع خواهرم ازدواج کرد اسم دامادمون آرش بود لحظه دیدار اولم با آرش قلبم ریخت چقدر این پسر زیبا بود حتی از منم بهتر!کوفتت بشه پرینا چیه نکنه دوست داری بجای پریناز خودته بکنه کسخل شدم…خلاصه…آرش هم خیلی رابطش با من خوب بود و خودشو چسبونده بود بهم و سعی میکردباهام رفیق شه انگار نه انگار اومده زن گرفته هر کی نبینه فکر میکنه اومده رفیق پیدا کرده🤦‍♂️آرش ی پسر خوشتیپ نسبتا پولدار و دانشجوی داروسازی بود…رابطه منو آرش خیلی خوب شده بود تقریبا داستان تموم سکسام رو گفته بودم براش اونم با شوق و زوق گوش میکرد و دهنش اب میافتاد که ی بار بهش گفتم چیه نکنه پرینا کمته😂😂که اونم خندید گفت من غلط بکنم …
اواخر سال ١۴٠٠ سرمای زمستان یک طرف و فهمیدن خیانت یگانه و جدایی ازش یک طرف خیلی افسرده شده بودم نه اون بکن قبل یگانه بودن نه اون عاشق شاداب دوران یگانه تا مرز خودکشی هم رفتم تو این مدت پریناز و آرش خیلی سعی کردن منو از افسردگی درارن و موفق نبودن عید ١۴٠١ به پیشنهاد آرش قرار گذاشتن تازه عروس و دوماد و من بریم شمال…آخه چرا من (تو دلم میگفتم آخ خواهر عزیزم داماد خوشگلم چرا من شما تازه عروس و دومادید باید برا هم دلبری کنید)خلاصه زوری رفتیم شمال…و ازینجا تازه داستان شروع میشه
ساعت ٧شب رسیدیم ویلایی که کرایه کردیم و تا غذا بخوریم و استراحتی بکنیم و غذا بخوریم شد ١١ ی فیلم دیدیم شد ساعت یک ویلا دوتا اتاق روبرو هم داشت با دوتا تخت دونفره من رفتم تو اتاق چپی اونا رفتن تو اتاق راستی…صبح روز بعد هم همه چیز خوب پیش میرف دریا جنگل تا اینکه ارش و پریناز سر لجبازی پریناز دعوا کردن !نصیحت های من و ناز کشیدن ارش فایده نداشت…
ساعت یازده پریناز گفت بریم بخوابیم من تو اون اتاق تنها میخوابم رفتم باهاش حرف زدم زشته گفت بزار امشب تنها بخوابم اروم میشم گفتم باشه هر جور راحتی
ارش گفت من تو هال میخوابم گف باع چرا بیا رو تخت میخوابیم نکنه میترسی😂😂😂
از ساعت یازده شب ما به خاطر لج کودکانه پریناز رفتیم تو تخت خواب و دیدم آرش شلوارشو دراورد با شرت سفید کبریتی اومد رو تخت گفت او مای گاد چه خبرته گفت من با شلوار راحت نیستم اگه اذیتی بپوشم گفتم نه بابا چه کار دارم شروع کردیم خاطره گفتن ساعت دوازده بود تقریبا یهوو گفت راستی با پسر هم سکس داشتی؟من چشام گرد شد با خنده و استرس گفتم نه در حد مالیدن بچگی…اون گفت ولی من داشتم!پشمام ریخت چند ثانیه سکون بینمون بود فکر کردم دلش میخواد بهم بده گفتم خوب چه جوری؟انگار منتظر همین بود.گفت یه چهار سال پیش بود ی پسری خیلی دلش بود بکنمش کردمش!و برام تعریف کرد ناخوداگاه راست کرده بودم که یهو دسشو گذاشت رو کیرم اومدم دسشو بردارم بگم زشته که یهو لباشو گذاشت رو لبم قلبم ریخت ضربانم رفته بود روی هزار داشتم سکته میکردم من خیلی خوشگل بودم ولی خدایی ارش خوشگل تر و سکسی تر بود دیگه شل شده بودم حشری بودم البته عاشقانه حشری بودم ارش از ته قلب دوست داشتم…
لبشو از لبم جدا کرد او مد روم خوابید و شروع کرد گردنمو خوردن من خشک شده بودم یهو تیشرتم دراورد و لختم کرد خودشم که بالاتنش لخت بود و بغلم کرد دوتا بدن داغ چسبیده بود بهم وای خدا یعنی من الان میخوام ارشو…داشتم دیوونه میشدم دوبار شروع کرد لب گرفتنلباش خیلی خوشمزه بود دلم میخواست تا سال ها همو ببوسیم من عاشق آرش بودم و انکار میکردم هم به خاطر خواهرم هم یگانه و هم اینکه همجنس بودنو…اخه من گی نبودم شاید هم بایسکشوال همه اینا وقتی داشت ازم لب میگرف داشت تو سرم میگذشت نه نه من کی چنین حسی با یگانه یا هر دختری داشتم من بای هم نیستم من قطعا فول گی ام!گی یا خدا اخ چه لبهاییی داشتم دیوونه میشدم یهو لباشو جدا کرد و رفت اروم اروم سمت شلوارم گفتم یگانه نیاد گفت نمیشناسیش تا صبح هم بیدار باشه سر لجش نمیاد اینطرف اینو با ی صدای خمار میگف رفت پایین شلوار و شرتم یجا دراورد گفت اوووف چه کیری شروع کرد لیس زدن و نگاه کردنم چشم تو چشم بودیم چهره هر دومون حشر و مستیه لذت میبارید که یهو همشو گذاشت تو دهنم اوفف چه دهنم داغی چه خوب میخوره این بجای لیس زدن کس پریناز داره کیره منو میخوره داشت ابم میومد که بزور سرشو جدا کردم و ی خنده شیطنت امیز بهم کرد میخواستم بلند شم بخوابونمش به شکم که بریم سراغ مرحله بعد که شرتشو دراورد دو زانو اومد جلو سرم با نگاه خمارش فهموند که براش بخورم منم با اینکه تا اون لحظه کیری نخورده بودم اما چون عاشق ارش بودم شرو ع کردم براش خوردن طعم بدی نمیداد و تصور اینکه کیر ارش دهنمه حشری ترم میکرد میرشو دراورد تخمشو اورد جلو دهنم شرو ع کردم لیس زدن تخماش گفت تو از پریناز خیلی بهتر میخوری باید میومدم تورو میگرفتم منم خندیدم بلند شد یهو با قدرت تموم منو به شکم خوابوند چی شد؟!چرا برعکس شد…من حشری بودم عاشق ارش بودم کنجکاوی و عشق و حشری تبدیلم کرده بود به مجسمه بی قدرت و بی صدا رفت سمت کونم با دست بازش کرد صورتش برد نزدیک و گرمای نفس میخورد سوراخم کاری نمیکرد هیجانم به شدت بالا بود و ناگهان زبونش گذاشت رو سوراخم و شروع کرد لیس زدن حس عجیب و قوی بود خیلی حشری بودم حدود پنج دقیقه سوراخمو خورد انگشتشو برد سمت سوراخم و فشار داد خیلی درد اومد اومدم مانع بشم ولی خوشو غالب کرده بود بهم نمیشد هم صدا دراورد که پریناز نفهمه
خیلی درد داشتم اونم که دید اینطوری شروع کردن دوباره لیس زده سپراخم اینبار حدود نیم سانتی متر داخلشو من دردم دوباره تبدیل به لذت شده بود…دوباره شروع کرد انگشت کرد خیلی سخت و دردناک بود ولی حشر و استرس نمیگذاشت کاری کنم بعد اینکه دو انگشتشو تو سوراخم کرده و بود و میچرخودنش ی تف انداخت رو سوراخم و سر کیرش گذاشت رو سوراخم تموم استرس یک طرف ولی فکر اینکه این کیر ارشه روی کونه اکبندم گذاشته و قرار توسط ارش باز بشم دیوونم کرده بودم اصلن شاید خوابم آیییییییی نه خواب نیستم کیرشو شروع کرد به فرستادن داخل درگوشم گفت از روز اولی که دیدمت پریناز برام شد اولویت دوم خیلی در حسرتت بودم!این حرفش و اینکه انقدر طالب من بودم قشنگ شل شدم منی که تا یک ساعت پیش فکر دادن نکرده بودم داشتم قشنگ شل کردم و دوست داشتم نهایت لذتو ببره وقتی کیرشو تا ته کرد اشکم درومده بود خوابید روم و شرو کرد بوس کردنم و گفت عاشقتم بی تو میمیرم بخدا پارسا من تورو از پدر مادرم از پریناز و از خودم بیشتر دوست دارم و شروع کرد اروم تلمبه زدن خیلی درد داشت ولی هرچی میگذشت حس سکس با کسی که عاشقشم حس دادن به کسی که اینجور دیوونمه درد منو تبدیل کرده بود به لذت آیییی آخخخخ اررره اروم میگفتم بکن منو ارش علشقتم و اونم محکم تر میکرد تا اینکه دیگه خیلی سریعش کرد و چسبید بهم و ابش خالی کرد تو کونم چند دقیقه ای همینجور خوابیده بودیم من عملا ارضا شده بودم بهترین ارضا ی عمرم بدون اینکه دست به کیرم بزنم یا ابم اومده باشه بعدش همینجور که کیرش داخل کونم بود چرخیدیم به پهلو و شروع کرد برام جق زدن که اب من با فشار تموم اومد…

ادامه…

نوشته: پارسا

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها