سرباز منو کرد

سلام . این خاطره گی هست . اسمم نویده الان ۱۹ سالمه. این اتفاق برای چند وقت پیش. من گرایشم باتم هست و چندین بازی با همکلاسی هام سکس داشتم و اونا دوستام بودن ولی هیچوقت با غریبه نبود. داستان اینطور شد که من چون اهل کرمان و کرمان بزرگ شدم ( ساکن یه شهر دیگه ای هستم که نمی‌خوام اسم ببرم.) برای تعطیلات تابستون برنامه داشتم برم شهر خودمون کرمان. یه بلیط گرفتم برای غروبی سوار اتوبوس شدم و ردیف آخر جای من بود. کنار یه سرباز. سرباز نمی‌دونم چند سالش بود ولی سنش بزرگتر از من بود ( فکر میکنم ۲۴ ۲۵ سال بود.) اونم عازم کرمان بود نمی‌دونم کرمان خدمت می کرد یا نه ولی مقصدمون کرمان بود. کلا من تایپ یونیفرم پسند بودم و کونم خارش گرفته بود که سرباز رو محک بزنم ببینم چطوریه… نشستم کنارش و خیلی گرم بهم سلام داد خودشو معرفی کرد . اسمش بهنام بود. اتوبوس راه افتاد دم دمای غروب که داشت تاریک میشد یواش یواش دکمه های لباسم رو باز میکردم که سینم بیفته بیرون. تو حین حرف زدن بهنام بهم گفت پسر چقدر بدنت سفیده . منم از فرصت استفاده کردم پاچه شلوارم رو کشیدم بالا و گفتم پاهامم شیو . بنده خدا کف کرده بود و راست کرده بود. منم تشنه تشنه داشتم می کشیدمش سمت خودم… هوا که تاریک شده بود به بهنام گفتم که من می‌خوابم مراقب وسایلم باش جوری خوابیدم که کونم به سمت بهنام باشه… دکمه شلوارمم هم باز گذاشته بود رو چاک کونم مشخص بود. تو حینی ک خودم رو بخواب زده بودم دیدم دست بهنام داره کونم رو نوازش می‌کنه. ولی آروم آروم… منم آروم آروم بیشتر سمتش می‌چرخیدم که فضا داشته باشه. دید ک چراغ سبز نشون میدم جسارتش بیشتر شد و دستشو کرد تو سوراخم. ( ناگفته نماند آخر اتوبوس بخاطر اینکه یه سری ها مسیر دیگه ای داشتن زودتر پیاده شده بودن و اتوبوس تاریک بود.) منم دستم رو بردم سمت کیرش کیرش رو شلوار لمس کردم… داشت منفجر میشد… آروم آروم داشتم براش کیرش رو ماساژ میدادم که بهنام بهم گفت نکن ابم میاد. خونه ای جایی داری بریم منم گفتم خونه مامان بزرگم کلیدش دستمه. قرار شد تا خود کرمان صبر کنیم و فقط بهنام داشت انگشتم میکرد و ازم لب می‌گرفت… رسیدیم کرمان با زحمت فراوون ماشین گرفتیم آخر شبی رفتیم خونه مامان بزرگ من. دل تو دلم نبود به محض ورود لباسامو کندم بهنامم لباسش رو درآورد ولی شلوار پاش بود… دو زانو زده بودم و کیرشو درآوردم. جوووووون کیرش خوش قلم و سایز مناسب بود… سوراخم رو حال میاورد…
شروع کردم براش ساک زدن… از تخماش میلیسیدم تا سر کیرش. کیرش رو به حدی مک زده بودم کبود شده بود. اونم می‌گفت بچه کونی خوب استادی تو کارت… بعد اینکه داشت ضعف میکرد منو برگردوند و رو سوراخم تف می‌ریخت. ( تو مدرسه تجربه دادن با تف رو داشتم برام دردناک بود ولی اوکی میشد برام) چون تو خونه مواد خوراکی و لیز کننده ای هم نبود ناچار بهنام با تف سر کیرش رو کرد تو کونم. درد داشتم . درد لذت بخشی. دوست داشتم چند نفر منو میکردن چون کونم تشنه کیر و آب کیر بود.وقتی کرد تمام کیرش رو تو سوراخم صبر کرد تا جا باز کنه. بعد افتاد رو من و من زیرش خوابیده بودم. آروم آروم خودشو تکون میداد و بلند میکرد می‌خوابید روم. من داشتم لذت دنیا رو می‌بردم.در گوشم حرفای سکسی میزد و می‌گفت رفیق سرباز زیاد داره که تو کفن و اونا هم میارم دامادشون کن… این حرفا هورنیم کرده بود. احساس میکردم الاناس ک ابم زیرش بیاد که گفتم صبر کن. پوزیشن عوض کردیم.سرپا ایستادیم و منو برد جلو آینه. سرپایی دردش بیشتر بود ولی باعث میشه ارضا نشم. جلو آینه داشتم میدیدم خودمو… یه سرباز داشت منو میکرد. کیرش می‌رفت عقب جلو بند دلم کنده میشد. عرق کرده بود. از اینکه دارم یه سرباز رو ارضا میکنم حس جنده بودن بهم دست بود. بهنام دقیقه های آخر محکم میکرد منو و منم آه ناله م بلند شده بود. می‌گفت جوووووون کونی من آه بکش مرد تو کیه بکن تو کیه؟؟ منم میگفتم تو… …
بعد ۲۰ دقیقه ای بهنام گفت کجا بریزم منم گفتم تموم آبتو خالی کن تو سوراخم… حرفم تموم نشده بود که دیدم یه مایع داغ تو سوراخ کونم با فشار وارد شد… بعد تو همون پوزیشن که کیرش تو سوراخم بود رفتیم جلو آینه و شروع کرد جق زدن برای من… گردنمو میخورد نوک ممه رو بازی میداد که بدنم قوت نداشت داشتم غش میکردم که آبم با فشار ریخت رو اینه گوشه خونه… بعد بهنام لباساش رو پوشید و تشکر کرد ازم برای حالی ک بهش دادم و شمارم رو گرفت که برای برنامه های بعدی با رفیقای دیگش با من هماهنگ کنه… مرسی که خوندید و وقت گذاشتید

نوشته: نوید

دکمه بازگشت به بالا