گی به خاطر یه بطری مشروب

سلام من احمد هستم و این داستانی که مینویسم مربوط به سال ۴۰۳ هستش ، ماجرا از اونجایی شروع شد که من با یکی از دوستای قدیمیم به نام سامان قبلنا یه سری رابطه سطحی داشتم ، و اون زمون میدونستم که مشروب میخوره . چند سال گذشت و دیگه باهاش در ارتباط نبودم تا اینکه یروز دوست دخترم بهم گفت که یکم مشروب میخواد و نمیتونه پیدا کنه که من سریع یاد سامان افتادم و بهش پیام دادم که یه بطری میتونی جور کنی یا نه ، اونم گفت مشروبا تو باغه و اگه میخوای بیا بریم از اونجا بدم ، من میدونستم که اگه بریم حتما منو میکنه چون چند سال همیشه پیشنهاد رابطه داده بود و منتظر فرصت بود و از طرفی نمیتونستم دوس دخترمو نا امید کنم واسه همین پیام دادم و اومد دنبالم که رفتیم باغشون و شب رسیدیم و تو ماشین تو تاریکی جلو باغشون بودیم ، یه خونه باغ بود که گفت بیا بریم تو مشروبا اونجاس و من قبول نکردم و گفتم خودت برو بیار ، کلی بحث کردیم و آخر رفت و آورد و یه دفه گفت که اگه برام نخوری برنمیگردونمت و من که دیدم چاره ای نیس براش خوردم و اون یه دفه رفت صندلی عقب و گفت بیا بکنمت و من قبول نکردم و کیرشو گرفتم براش جق زدم چون میدونستم آبش بیاد دست از سرم برمیداره ، وسطا هم میگفت بیا بکنمت و من سریعتر جق میزدم تا اینکه بالاخره آبش اومد و ریخت تو دستم و منم بهش فوش دادم که چرا خبر ندادی و ما برگشتیم خونه و فرداش مشروبو بردم برا دوس دخترم و اونم گذاشت اولین بار بوسش کنم ولی لب نداد ، و منم تو فکرم بود که اگه یبار دیگه براش مشروب ببرم میتونم کارای بیشتری باهاش بکنم ، تا اینکه اتفاقی سامانو دیدم و گفت که بازم مشروب میخوای و منم گفتم آره ، گفت این بار باید بدیا، منم گفتم فکر میکنم خبر میدم و رفتم خونه خودمو شیو کردم و ماسک و عینک دودی زدم و یدونه نوافن خوردم و بهش پیام دادم بیا دنبالم و وقتی سوار ماشین شدم گفتم نمیخورم فقط میدم و باید کاندومو لوبریکانت باشه که اونم گفت کاندوم تو داشبورد هست و روان کننده هم ژل سونوگرافی دارم ، شب رسیدیم خونه باغ و رفتیم تو و چراغارو خاموش گذاشتیم تا از بیرون نبینن و لخت شدیم ، من سگی نشستم رو زمین و سامان با ژل یکم انگشتم کرد که باز شم و بعد کیرشو گذاشت و کرد داخل و خیلی درد گرفت و یکم تو اون حالت کرد که سریع پوزیشن عوض کردم تا شاید درد کمتر شه و اینبار رو در رو پاهامو دادم بالا ولی همچنان درد داشتم ، تو همین حین بهش گفتم ازم عکس بگیر چون میخواستم عکسارو به دوس دخترم نشون بدم که بدونه بخاطرش کون دادم و یه چیزای رمزی روی کونم نوشته بودم که دوس دخترم باورش شه که عکسای منه ، سامان چند تا عکس گرفت که وقتی عکسارو دیدم خیلی حس عجیبی بود برام که یه کیر تا دسته تو کونم بود و خیلی حشری شدم و چند تا پوزیشن دیگه هم عوض کردم مثل خوابیده رو شکم و خوابیده به بغل اما درد امون نمیداد و گفتم بسه دیگه ولی سامان وحشی شد و با تلمبه های محکم ادامه داد که من کاملا حس تجاوز گرفتم و گریم گرفت و خواهش میکردم که بسه تا اینکه سامان که نیم ساعتی بکوب کرده بود خسته شد و پا شد تا جق بزنه و با دست دیگش کیر منو گرفته بود و بالاخره آبش اومد و ریخت رو زمین و مشروبو بهم داد و سوار ماشین شدیم و برگشتیم اما نامردی کرد و عکسارو برام نفرستاد ، و دیگه نتونستم به دوس دخترم ثابت کنم که بخاطرش کون دادم هر چند حرفمو باور کرد اما امیدوارم یه روزی اون عکسا به دستم برسه تا بهش نشون بدم و حتی دلم میخواد یه روز جلوی خودش به اکسش ینی میعاد کون بدم ، مشروبو برا دوس دخترم بردم اما از لب و اینجور چیزا خبری نشد و فقط نصف سیگارشو داد من کشیدم و اینم شد سیگار با طعم لباش ، اما شیش ساله که دوستیم و خیلی دوسش دارم و مشروب دومی هم خیلی بیشتر مستش کرده بود . ممنون که وقت گذاشتین

نوشته: احمد

دکمه بازگشت به بالا