ارشیا و مربی
سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
اومدم یکی از خاطره های قشنگم رو که بهم حس خیلی خوبی میده براتون تعریف کنم امیدوارم شمام لذت ببرین.
الان ۱۷ سالمه و این خاطره برمیگرده به ۴ سال پیش و شروعی بود بر خواسته ها و تمایلات من.
شاید با خودتون بگین سن کمی داشتی و یجورایی کودک آزاری بوده ولی نه تمام اتفاقاتی که افتاده همش با رضایت قلبی خودم بوده و ازش لذت بردم و پشیمون نیستم.
از خودم همین اولا بگم که یکم ریزه میزم و قد بلندی ندارم ولی کون گرد و بدون مو و سفیدی دارم.
اون موقع چند سالی بود ژیمناستیک میرفتم مربیمم تقریبا فک کنم دە سالی از خودم بزرگ تر بود و این خاطره هم طرف دیگه ش همون مربی میشه
اما شروعش از یه جا دیگه بود. دوتا دوست داشتم که خیلی بهم نزدیک بودیم و همیشه هم باهم بیرون میرفتیم. اون وقتا دوتا دوستم یکم رفتاراشون مشکوک شده بود همش میرفتم خونه هم و دوست داشتن باهم تنها باشن که با اصرار و سوال های من به جوابی رسیدم که کاملا شوکه ام کرد . از حرفاشون چیزی نمیفهمیدم و برام عجیب بود تا اینکه راضیشون کردم که منم از نزدیک ببینم چیکار میکنن. دلیلشون از نگفتن به من این بود که من بچه مثبتم و از این کارا خوشم نمیاد. خلاصه یه روز که یکی از دوستام کسی خونشون نبود قرار گذاشتیم بریم اونجا و من نگاشون کنم که اگه خوشم اومد به بازیشون اضافه بشم.
همینکه رفتیم تو بلافاصله هردوشون لخت شدن و یا کیرای کوچیکشون شروع کردن به مالیدن هم .من با نگاه کردن بهشون شروع کردم با ور رفتن با خودم اونجا بود که فهمیدم بیشتر از اینکه کیرم رو بمالم از مالیدن کونم لذت میبرم تو حال خودم بود که دست گرمی رو رو کونم احساس کرد با اینکه یکم ترسیدم ولی احساس خوبی بود برام. خلاصه اون روز اتفاق خاصی نیفتاد و در حد همون مالوندن موند.
من تا چند روز بعد از خونه بیرون نرفتم فقط میرفتم باشگاه و میومدم سرچ خیستوریم پر شده بود از کیر و کون . انقد کیرا گنده و کلفت نگاه کرده بودم که کیرای کوچیک دوستام برام جذابیتی نداشت همش دنبال یه نفر دیگه بودم که اونم همچین حسی رو داشته باشه ولی نه روم میشد نه کسی بود بهش اعتماد کنم.
یکی از همون شبا بود که یهو فکر به مربیم نظرم رو جلب کرد. با اینکه اتفاقی بود ولی یاد تمرینایی میفتادم که مربیم خودش رو بهم میمالوند. خیلی دوست داشتم ببینم زیر شلوار مربی چه خبره و چی داره.
خلاصه بعد کلی فکر کردن به سرم زد با عوض کردن لباسام به طور اتفاقی جلو مربی نظرشو جلب کنم
چون باشگاه نزدیک خونمون بود راحت میتونستم بعد مربی اولین نفری باشم که باشگاه میره.
با کلی استرس و نگرانی دیگه تصمیم خودم رو گرفته بودم…
صبح اون روز که باشگاه داشتم یه دوش تمیز گرفم که بوی خوبی داشته باشم اینبار زیر شلوارم هیچ شورتی نپوشیدم و رفتم باشگاه فقط مربی اونجا بود بعد از سلام و احوال پرسی رفتم روبه روی در اتاق مربی شروع کردم به عوض کردن لباسام.
پشتم به مربی بود و نمیدیدمش ولی از صدای پاش که داشت میومد سمتم فهمیدم و زود شلوارم رو کشیدم پایین و یکم به همین حالت خم موندم که از بین پاهام مربیم رو دیدم که داره بهم نگاه میکنه . منم واسه اینکه همه چیو عادی جلوه بدم با حالتی خجالت زده برگشتم و گفتم ببخشید مربی .گفت خواهش میکنم با تعجب بازم رفت سمت اتاقش .دیگه بچه ها اومده بودن و منم نا امید .وسطای تایم باشگاه که استراحت بود و مربی تو اتاق داشت آب میخورد رفتم پیشش و دوباره ازش معذرت خواهی کردم.دیدم بازم هیچی نمیگه روم رو کردم اونور و خواستم از اتاق برم بیرون ولی دلمو یه لحظه زدم به دریا و برگشتم و گفتم مربی من از شما خوشم میاد و واسه همین از قصد شلوارم رو جلو چشم شما کشیدم پایین و سریع بدون اینکه اجازه بدم حرف بزنه دویدم بیرون پیش بقیه بچه ها. یکم طول کشید مربی بیاد منم ترس کل وجودم رو گرفته بود که نکنه به مامان بابام چیزی بگه. تا اینکه اومد بیرون به همه گفت تمرین واسه امروز کافیه و باید باشگاه رو نظافت کنیم همه میتونید برید . من با سری پایین رو لباسم خواستم برم که مربی صدام زد و گفت تو بمون خونتون نزدیکه یکم کمکم کن. من دو به شک هنوز نفهمیده بودم میخواد چیکار کنه ازم عصبانی میشه یا یه چیز دیگه خلاصه یه چیزی زیر سرش بود.بچه ها که رفتم مربی در رو بست و بعد یکم منو صدا کرد تو اتاقش با سر پایین و یکم ترس رفتم سمت اتاقش که خشکم زد شلوارش رو کشیدا بود پایین و کیر کلفت و سیاهش راست راست بود. گفتم مگه نمیگی خوشت اومده پس بیا بخور برام. من خشکم زده بود و نمیدونستم چیکار کنم حقیقتش واسه این دیگه برنامه نداشتم.که بازم مربیم گفت وقت نداریم بیا ببینم چی بلدی. آروم آروم رفتم جلو و جلوش رو زانو هام نشستم و دستم رو که میلرزید بردم سمت کیرش و گرفتمش . کیرش واسه دستم خیلی بزرگ بود. آروم و زیر لب گفتم بلد نیستم خودتون بگین چیکار باید بکنم.تا اینو گفتم سرگ رو گرفتو کیرش رو کرد دهنم و گفت سعی کن دندون نزنی و با زبون و لبات بخورش.من که کیرش دهنم بود چیزی نمیتونستم بگم . مث این بود که یه خیار بزرگ رو بدی یه بچه دو ماهه بخوره.اولش دندونم به کیرش میخورد اما بعدا کم کم عادت گرفتم بهتر براش میخوردم جوری که نفس نفس میزد و انگار خوشش اومده بود.کم کم داشت خودش رو کامل لخت میکرد و تی شرتشم در آورده بود دستم رو گرفت و خواست بس کنم بلند شم و منم لباسام رو دربیارم. منم تند همین کار رو انجام دادم.و چرخیدم که کونم سمت اون باشه. اومد جلو و شروع کرد به مالوندن کیرش به کونم .
کیرش رو انداخت لای پاهام و شروع کرد به عقب و جلو کردن چند دقیقه ای بود همین کارو میکرد و با دستاش شکم و سینه ام رو میمالید و بعضی وقتام گردنم رو میبوسید.
چند دقیقه ای طول کشید و گفت واسه امروز کافیه الاناس که یکی سر برسه واسه تو هم دیر میشه . من که میخواستم ادامه داشته باشه و کیرشم بکنه تو کونم ولی انگار اون روز وقت مناسبی نبود.
این خاطره شروعی بود بر رابطه من و مربیم که یه سالی هم طول کشید .
نوشته: ارشیا