سکس با پسر مورد علاقه ام

چند ماه بود رل زده بودیم، دستای همیشه مرطوب، چشای همیشه پر خواهش و قد و هیکل قشنگش همیشه مدهوشم میکرد، دیوونه هم بودیم.
جفتمون همیشه داغ بودیم ، بی مکانی معزلمون بود، یه روز یکی از دوستام که خونه دانشجویی داشت بهم گفت اینجارو‌مال خودت بدون
منم بی مقدمه به ماهان گفتم، ماهان گفت باشه بعد از کلاس ام بیا دنبالم، ماهان تازه میخواست وارد 19 سالگی بشه، جفتمون عاشق هم بودیم، من ازش خیلی بزرگتر بودم،
اون روز عصر همونجوری که دوست داشت تیپ زدم، تیپ رسمی با بارانی مشکی و کمی ته ریش و عطر سکسی، رفتم جلو مدرسه اش سوارش کردم، همیشه با گل به استقبالش میرفتم، اون روزم همینطور یک گل رُز زیبا و کمی خوراکی هایی که دوست داشت، سوار ماشینم شد و حرکت کردیم، تو راه کلی بگو بخند داشتیم و میگفتم جوون میخوام فتحت کنم ماهانکم

وقتی رسیدیم دوستم برامون شمع و‌ سینی خوراکی چیده بود و جامون مرتب بود، طاقت نیاوردم، همونجا چسبوندمش به دیوار بغلش کردم و تماشا کردم
چشماش پر از خواهش و شیطنت بود، سرش گرفتم تماشاش کردم کمی و شروع کردیم لب گرفتن، حسابی مشغول مالیدم و بوسیدنش بودم، اول لبهاش، بعد زبونامون، کردن وای گردنش بهترین و سکسی ترین جای دنیا بود، نرم خوردنی و تو بغلم ولو شد
حالا دیگه کامل در اختیارم بود، لباساش درآوردم و باهربار درآوردن به بدنش دست میکشیدم و تو چشاش خیره میشدم و آخر یه اسپنک‌ مانند روی پاهاش یا شکمش میزدم.
سینه های ناز پسرونه اش دلبری میکرد، تو چشام خیره شد و اومد شلوارم درآوردم و بعدم شورت، کیرم گرفت دستش، مدلای مختلف ساک میزد اول آروم‌ نوکشو بوسید و لیسید و بعد رفت سراغ تخمام ، کیرمو بالا تا پایین میلیسید، حالا وقتش بود گرمای دهنش بچشم، دستی به گلو و صورت و لبهاش کشیدم، تو چشاش نگاه کردم و کیرم دهنش فشار دادم، با عشق و عمیق میخورد و منم کیرم تو دهنش تکون میدادم، هر از گاهی در میاوردم روی زبونش و لباش ضربه میزدم دوباره میدادم بخوره.
کمی که خورد 69 شدیم، اون کیرم میخورد و منم کونش آماده میکردم، کون زیباش، رنگ‌پوستش، تنگی و داغیش همیشه حشری‌ترم میکرد.
سوراخش که خوردم چون بار دومش بود که کلا سکس داشت و هردوش با خودم بود، خیلی برای باز کردن سوراخش و بالا نگه داشتن شهوتش زحمت کشیدم، حالا وقت سکس شد، گفتم پوزیشنی پیشنهاد داری عشقم؟ خندید گفت بیا نوبتی، اول تو هر پوزیشنی دوست داری برو بعد پوزیشن بعد را من انتخاب میکنم.
چون تنگ بود و هنوز به سایز ۱۷ و نیم سانتی من عادت نکرده بود، اول پوزیشن خوابیده پهلو به پهلو کردمش، پشتش خوابیدم و یه دستم از زیر گردنش رد کردم به سینه هاش رسوندم دست دیگه ام هم پاشو گرفتم بالا و کردم توش، آخخخخ احساس میکردم توی کوزه عسل فرو میکنم از بس که تنگ و لزج و پر مکش و نرم و داغ بود، حالا از پهلوش گرفتم و به سمت خودم به صورت ضربه ای میکشیدمش و تلمبه میزدم، همزمان گردن و‌گوش و گاهی سینه و‌کمرش با لبام تحریک میکردم، ماهان ازم یه سکس طولانی خواسته بود، منم بهش گفتم با اینکه یه ربع معمولا آبم میاد، این بار بدون مصرف قرص و تاخیری میخوام فقط بکنمت و بکنم و حس کنم دنیا تو‌کردن تو متوقف شده
پنج شش دقیقه رفتیم پوزیشن پهلو به پهلو، حالا نوبت اون بود که پوزیشن عوض کنه، کمی جابه جا شدیم، از پشت گردن تا درز کونش خوردم، حالا نوبت اون بود پوزیشن بگه، گفت بشین و رو به من اومد نشست روی پاهام جوری که کیرم آروم آروم داشت میرفت تو‌ کونش، چشماش داشت خمار میشد از تجربه همزمان لذت و درد و هوس، صورتش نگاه کردم و همینحوری توش تلمبه زدم، گاهی از پهلوش میگرفتم گاهی از گردنش، یا از شونه‌های خوشگلش، ماهانم حسابی داشت برام جندگی میکرد لوندی میکرد میخواست منو مدهوش دلبریاش کنه.
اون روز با ترفند اینکه بین هر پوز کمی سافت داشته باشیم و بریم پوزیشن بعدی یک ساعت کردمش، آخرش حس کردم که عادت کردم میخواستم سکس خشن تری انجام بدم، داگی میکردمش، دستاشو آوردم عقب باهم گرفتم و قفلشون کردم با یک دستم دستای قفل شده اش از پشت گرفتم و با دست دیگه ام، گاهی از موهاش یا از گردنش یا شونه هاش گرفته بودم و‌ محکم تا ته تلمبه میزدم، کمی ادامه دادم گفت وحشتناک ترین دردم تجربه کردم و اینجوری دیگه نمیتونم، منم لباش بوسیدم فشارش دادم گفتم عشقم خیلی معرکه ای
چندتا اسپنک باحال رو لپ‌های باحالتر کونش زدم و از دو طرف کونش و پهلوش گرفتم به خودم فشارش دادم و‌تند تند تلمبه زدم و همزمان کیرشو مالیدم تا تحریک بشه آخراش جفتمون باهم داشتیم به مرحله ارگاسم نزدیک می شدیم اونم داشت برا خودش جق میزد، و یهو جفتمون باهم ارضا شدیم محکم بغلش کردم در گوشش اسمش نجوا کردم و گفتم : باتو این تن شکسته داره کم کم جون میگیره، دستامو دورش حلقه کردم و گفتم: باتو انگار تو بهشتم باتو‌پر سعادتم من، همینجوری که تو‌گوشش زمزمه میکردم توی هم بیشتر گره میخوردیم و خودش چرخید نگام کرد و گفت: دیگه از مرگ نمیترسم عاشق شهامتم من …

نوشته: Sepi_TopV

دکمه بازگشت به بالا