شروع سکس من و غلامعلی تو پارک دانشجو

سلام طوفان هستم ۳۸سالمه اهل اصفهان این داستان که میخوام تعریف کنم اینم بگم اسمها مستعاره مال سال ۹۸اول یه کم از خودم بگم قدم ۱۷۳ وزنم ۸۵کون سفید و قلمبه دارم و همیشه شیو شده و تمیز خیلی حشریم اون موقع ها توی رستوران سر نبش پارک دانشجو کار می‌کردم تایم آخر کار ساعت ۴عصر دیگه رستوران تعطیل میشد ومن تا هر وقت که دوست داشتم بیرون میموندم توی یکی از این روزا بایه آقای کُرد بنام غلامعلی آشنا شدم یه کُردبود ولی تهران زندگی می‌کردسن بالا بود حدود ۶۰سال مجرد بود اینجور که گفته بود از زنش جدا شده بود و دیگه ازدواج نکرد اون روز طبق عادت هر روز بعد تایم کاری میرفتم پارک واسه هوا خوری از ساعت شش ونیم که بیدار می‌شدیم یکسر سر پا بودیم تا خود عصر
روی یکی از صندلی‌های نزدیک مجسمه مرد کور نزدیک باجه نشسته بودم ویه نخ سیگار وینستون روشن کردم تو حال خودم بودم دیدم یه آقای قد بلند سیبیلو ولی تروتمیز دوسه مرتبه اومد از جلوم رد شد واشاره داد اول متوجه منظورش نشدم نزدیک شد واجازه گرفت نشست کنارم وپرسید ببخشید ساعت چنده منم از رو ساعت گوشی ساعت بهش گفتم ساعت ۴و۴۵دقیقه نزدیک تر شد گفت اهل حال هستی شوکه شدم هم دوست داشتم تجربه اش کنم هم میترسیدم پرسید مفعولی یا فاعل گفتم مفعولم گفت جا داری گفتم که نه گفت نگران نباش میدون انقلاب یه حمام نمره هست میریم اونجا رفتیم سمت حمام نمره بین راه یه وازلین خرید وقتی رسیدیم یه چیزی به متصدی حمام گفت دوتا حوله و شامپو گرفت رفتیم سمت حمام وارد که شدیم و در رو که بست شروع کرد لب خوردن از خودم دورش کردم گفتم اجازه بده لخت بشیم بعد وقتی که لباس هاشو درآورد چیزو که دیدم و نمیتونستم باور کنم یه آدم۶۰ساله کیری به این بزرگی داشته باشه وقتی رفتیم توحمام اول آبو کمی باز کرد بعد شروع کرد به ماساژ دادنم خودم بهش گفتم وقتی یه دل سیر ماساژم داد آمد شروع کرد به لب خوری دستاش روی شونه هام بود افتاده بود بین دوتا پاهام ،بعد اومد سراغ سوراخم از چیزی که دیده بود تعجب کرد یه سوراخ شیو شده تنگ میگم تنگ نزدیک به پنج سال کون نداده بودم یواش یواش سوراخ کونم رو با وازلین باز کرد وپاهمو گذاشت سر شونه هاش وسر کیرشو تنظیم کرد وآهسته آهسته جوری که اذیت نشم همه کیرشو فرو کرد تو کونم من درد همراه با لذتشو تحمل میکردم بعد دو دقیقه که جا باز کرد اجازه گرفت وشروع به تلمبه زدن کرد تو آسمون ها رو ابرا سیر می‌کردم مثل اینکه قصد نداشت ارضا بشه هردو حسابی غرق عرق بودم صدای تلمبه زدن وعرق یه صدای گوس نوازی توی حمام راه انداخته بودحدود چهل و پنج دقیقه تلمبه زد و لب خورد بهترین لحظات عمرم بود بهترین لذت دنیا بود بعد چهل و پنج دقیقه گفت آبم داره میاد کجا بریزم گفتم بریز تو سوراخم دوست دارم ازت حامله بشن غلامعلی هم باتمام قدرت همه آبشو خالی کرد تو کونم هردو لش روی هم افتاده بودیم وقتی حالمون جا اومد یه لب حسابی ازم گرفت ورفتیم دوش گرفتیم زیر دوش هی خودشو از عقب می‌مالید بهم این شد شروع سکس من با غلامعلی
داستان بعدی من با غلامعلی توی قم که سر فرصت واسه تون مینویسم

نوشته: طوفان

دکمه بازگشت به بالا