خاطره کونی شدن من توسط حامد

من محمد هستم شوهر اولم حامد که سوراخم رو افتتاح کرد اسمش حامد هست.(اسم ها مستعار هستند)
ماجرا از تابستونی شروع شد.
اون توی روستا زندگی میکردیم.
حامد پدرش مدیر حوزه روستا بود مدرسه نرفت و فقط مکتب یا همون حوزه درس میخواند.
تابستون رفتم مکتب واسه یادگیری قرآن و چیزای دیگه حوزه علمیه پدر حامد.
کلاس قرآن و مقدماتی طلبه ها با هم بودند.
بعد دو هفته دیگه من و حامد باهم دوست شده بودیم و اون به من قرآن خواندن رو هم آموزش میداد. وقتی اشتباه می‌خوندم کنارم که نشسته بود به رونم دست میزد مثلا تنبیه میکرد.
و کم کم تنبیه هاش به ور رفتن با رونم ادامه پیدا کرد. و هفته سوم اینا بود که چند تا طلبه کلاس رفتن بیرون و احمد گفت بمون بهت ی ذره خواندن قرآن یاد بدم.
وقتی دوتایی تنها شدیم گفت بخون منم خوندم باز هرجا اشتباه می‌خوندم حامد از رونم و کونم بشگون(نیشگون) می‌گرفت. گفتم نکن دردم میاد وقتی اینو گفتم حامد گفت کجا دردت اومد گفتم همونجا که بشگون گرفتی نکن.
دست زد به کونم که بشگون گرفته بود مثلا مالوند گفت الان دردش کم میشه.
منم چیزی نگفتم ولی وقتی ماساژ داد با دست چپش از زیر نیمکت آهنیه ور رفت که احتمالا کیرش شق شده بود.
از اون روز به بعد آخر هر کلاس دستمو می‌گرفت وقتی همه طلبه ها میرفتن بیرون از رو شلوار خودش رو به کونم میچسبوند.
کم کم من هم این چسبوندن کیر شقش به کونم رو داشت خوشم میومد.
اون موقع ی ذره تپل بودم و کونم هم نرم و قیافه مهم مظلوم و از همین کون و قیافه م حامد سواستفاده میکرد و انگشت میکرد من هم داشت خوشم میومد.
حتی توی مسجد روستا هم که تنها بودیم منو میبرد گوشه ی مسجد از رو شلوار میخوابوندم منو و روم دراز میکشید من هم از این که زیر حامد می‌خوابیدم خوشم میومد.
دوتایی میرفتیم تو کوه و تپه های اطراف روستامون. ی روز گفت بیا کیرامون رو به هم بمالیم. منم کیرم از کیرش کوچکتر بود ولی قبول کردم با دستش کیرشو می‌گرفت با کیرم میمالوند ولی هدفش کردنم بود.
کیرامون که به هم میخورد حامد بغلم میکرد ایستاده و دوتا دستاش رو به لمبرای کونم میزد. ولی از ترس اینکه کسی نیاد ی کم که میمالوند و روم می‌خوابید می‌رفتیم خونه هامون.
همیشه کارمون شده بود همین ولی هنوز سوراخم رو افتتاح نکرده بود.
بعد نماز مغرب و عشا که تاریک میشد تو کوچه خلوت که بود دم در یکی از اهالی شلوارم رو میداد پایین تا زانو و کیرشو میمالوند در کونم. این کار هر روزمون بود.
بعضی وقتا تو باغشون ته باغ چندتا درخت انجیر بود و بوته های دیگه اونجا تو یکی از دفعه ها گفت بخواب و طبق معمول حامد کیرلخت من کون لخت میمالوند در کونم و به قول خودش اون روز شکر تو جیبش داشت گفت با تف و این شکرا به سوراخت میزنم تا کونی بشی(باور کردم) شکر زد به کونم و گفت از فردا دیگه کونت همیشه هوس کیر من رو می‌کنه.
بعدها که بزرگتر شدم در واقع شکر نبود کونیم کرد همون انگشت کردن کونم و مالوندن کیرش در کونم و خوابیدن زیر حامد که بهم لذت میداد کون دادن رو برام خوشایند کرده بود هرچند تا اون روز کونمو نگاییده بود.
همون روز که شکر به سوراخم زد روم خوابید بعد گفت بذار جق بزنم تو هم نگاه کن و شکر بردار بازهم به سوراخت بمال توش انگشت کن. من هم همین کارو کردم گفت بیا کنارم چهار دستو پاشو من جق بزنم. من هم که شده بودم مطیع و زن احمد گوش کردم وقتی جق میزد همزمان کونم رو انگشت میکرد( از بس انگشت کرده بود سوراخم به انگشت حامد عادت کرده بود). من که قمبل کرده بودم حامد هم با کیرش ور میرفت همزمان هم انگشتم میکرد یهو ی چیز داغ ریخت روی کون و سوراخم و چندتا اه گفت. آبش زیاد نبود کمرنگ بود. اولین بار بود آب می دیدم و فهمیدم چیه.
این کارمون ادامه داشت تا تابستون.

حوالی عصر بود گفت بریم سمت مزرعه ها. مزرعه ها از روستا ده دقیقه فاصله داشت.
گفتم باشه بریم.
وسط راه که نرسیده به مزرعه ها بود حامد گفت بریم از لای دازها زودتر میرسیم.( داز نخل پاکوتاه میشه فک کنم ارتفاعش یک ونیم تا دو متر میشد)
وقتی ی چند متر رفتیم لای دازها یهو حامد از پشت چسبید بهم و کیرش شق شده بود قشنگ لای کونم حسش میکردم. یi کم که این کارو کرد گفت بریم جلوتر و تو مسیر لای دازها دستش از لای شلوارم لای کونم بود لمبرای کونم رو میمالوند آروم انگشتم میکرد.
به ی جای خلوت رسیدیم. حامد گفت اینجا خوبه و بند شلوارش رو باز کرد شلوارش رو کامل کند. شلوار من هم که کشی بود سریع داد پایین.
همینجوری ایستاده از پشت کیرشو گذاشت لای کونم و منو به خودش چسبوند کیرش هم طبق معمول نبض میزد. بعد گفت دمر بخواب من هم دمر خوابید و حامد کیرشو گذاشت لای کونم و من هم کیف میکردم.
یهو بلند شد به سوراخم تف زد انگشتم کرد. به کیرش هم تف زد و کیرش رو گذاشت در سوراخم.
اینم بگم کیرش زیاد سفت نبود و کلفت هم نبود. نفهمیدم چجوری ولی دیدم کونم ی ذره میسوزه نگو کیر حامد کامل تو کونمه و حامد داره تلمبه میزنه تو کون من .
با هر تلمبه آب دهنم رو قورت میدادم از هیجان ترس یا استرس ، که بعد حامد گفت آب دهنت اینجوری میشه یعنی کونی شدی.
نمیدونم چند دقیقه همون حالت دمر تلمبه زد و احتمالا آبش هم اومد و ریخت تو کونم. ولی موقع تلمبه زدن خیلی حال میداد قبلا لاپایی بود و انگشت اون روز حامد کون من رو افتتاح کرد.
هر وقت می‌رفتیم باغشون یا همون لای داز ها حامد چندین بار دیگه کونم خوب گایید و توی اون سه سال سوراخم حسابی با کیر حامد حال میومد. از ;i روستا رفتیم شهر و تو کف کیرش بودم تا اومد خونه مون. ادامه شو تو ی خاطره دیگه میگم.
امیدوارم کیرای کلفت گیرتون بیاد کونیای عزیز و بکنت هم کون تنگ گیرتون بیاد.

نوشته: محمد403

دکمه بازگشت به بالا