بعد از ظهر جمعه
روز جمعه نزدیکای ظهر بود ،داشتم از یک مراسم برمیگشتم.خیابونا خلوت بود.یک ماشین از کنارم رد شد و کمی جلوتر وایساد.برام بوق زد و ازم خواست که سوار بشم.یک آقای تقریبا بزرگتر از من و ظاهری با شخصیت.اولش ترسیدم ،ولی بعد بهش اعتماد کردم و سوار شدم.همون صندلی جلو که درش رو برام باز کرده بود نشستم.چند دقیقه ای به سکوت گذشت. یکم ترافیک شد.تصمیم گرفت از فرعی بره.نمیدونم چرا ولی خیلی بهش اعتماد کرده بودم.تا اینکه پیچید ی جای عجیب ،ی خیابونی که نه اسمشو تابحال شنیده بودم و نه اصلا شمال و جنوبش رو میتونستم تشخیص بدم.ازش پرسیدم :ببخشید اینجا کجاست؟گفت:اینجا ی راه میانبر هست که سریعتر برسیم.گفتم:مطمئنید؟ولی من حس میکنم داریم دور میشیم.چیزی نگفت .رفت به یک مسیری که اطرافش پارک جنگلی بود.دیگه واقعا مطمئن شدم که داره منو میبره جایی.نمیدونستم چیکار کنم ،فقط تنها ترسم این بود که بلاهای عجیب غریب سرم نیاره و قصد گرفتن عکس و فیلم و آبروریزی نداشته باشه،اگه فقط در حد تجاوز ساده باشه مشکلی ندارم. اتفاقا روز قبلش حسابی بدنمو هلو کرده بودم و صابون عطر دار با عطر و طعم کاپوچینو زده بودم ،شورت و سوتینم نو نو بود و توری سفید مشکی بود. شورتم مدل لامبا، یا همون نخ در بهشت بود .رفت ی جای کاملا خلوت و نگه داشت. صندلیش زد عقب و زل زد به من .منم یکم استرس و شرم گرفته بودم و سرمو انداخته بودم پایین.ازم پرسید:چطوری؟اسمت چیه و…
اسمم رو گفتم و بقیه چیزها رو هم ی خط در میون جواب دادم.اومد جلو و دستشو حلقه کرد دور کمرم و منو کشوند سمت خودش و گفت :از کجات شروع کنم بیشتر دوس داری.گفتم :هر جا شما بخوای.اونم که حس میکردم خیلی حشری شده و لحن شم که شهوتناک شده بود من رو از روی صندلی بغلم کرد و نشوندم روی پاش .توی بغلش بودم و شروع کرد لب گرفتن،قربون صدقم میرفت و بعد شروع کرد خوردن گردنم.با یک دستش که از پشت کمرم آورده بود سمت پستونم و داشت میمالیدش و از توی سوتینم و مانتوم درش اورد.با دست دیگش هم داشت کسم رو از روی جوراب شلواری نازکم میمالید.وای که چه لذتی داشت .آه میکشیدم و از خود بیخود شده بودم .جوراب شلواریمو کشید پایین و شروع کرد کسم رو از روی شورت توریم لیس زدن.شورتم خیس خیس بود .شورتمو کشید پایین و کسمو گرفته بود توی مشتش و محکم میمالید.در ماشین رو باز کرد و پیاده شد و ازم خواست پامو کامل باز کنم.منم اینکارو کردم و شروع کرد لای کسم و چوچولمو میخورد.چوچولمو به شدت می مکید و زبونش توی سوراخ کسم میچرخوند.از ارگاسم شدید پریدم هوا. زیپ شلوارشو باز کرد و کیرشو در اورد .منم شروع کردم به ساک زدن .با دست دیگه هم خایه هاشو میمالیدم براش . وقتی میخواست آبش بیاد کیرشو گذاشت لای کسم و همون لحظه فوران کرد.دوباره ازم خواست ساک بزنم و منم با عشق عجیبی و ولع تمام این کار رو براش انجام دادم و این بار همه آبشو لای باسنم ریخت.
گذشت و در داشبورد رو باز کرد و یک دفتر شعر از توی داشبورد دراورد و گوشیشو روی ریکوردر گذاشت و ازم خواست شعرهای داخل دفتر رو با صدای بلند بخونم.منم اول مخالفت کردم بخاطر ریکوردر چون ترسیدم برام دردسر بشه،ولی چون توی حال خودم نبودم و اتفاقا بنظرم فانتزی جالبی اومد، برای همین قبول کردم .شروع کردم به خوندن شعر با صدای بلند ،اونم همزمان شروع کرد به خوردن و مالیدن کسسسسسسسسسسسسسم.
میخوندم:
مثثثثثثل طلوع خورشید آااااااااهههههه
به ههههههههه قلب من تااااااااابیدی آه وایییییی
نگاتو سمت من کنننننننننن آههههه
وقتییییی بهم باریدیییییییییی واییییی
…
…آهههههه وااایییییی کسسسسسسسسم
همشو خورد .کسسسسسسسسسمو خورد
جیغ ارضا شدنم به هوا رفت و از حال رفتم.موبایلشو برداشت و همه رو ذخیره کرد و گفت عالیه.گفتم دارم میمیرم دیگه جون ندارم.گفت الان میبرمت ی معجون بهت میدم سرحال بیای.گفتم تو رو خدا از اون معجونا نباشه که بیهوش بشم سر از جای دیگه دربیارم،من باید برم خونه تا شب نشده ،برای امروز کافیه بنظرم.گفت به روی چشم قربونت برم ولی از این به بعد مال منی عسل خانوم .رفتیم و توی راه ی معجون خوشمزه خرید با ی پیتزا دو نفره.توی راه هم همونطور که رانندگی میکرد دستش همش روی کسم بود و میمالیدش و فشارش میداد و قربون صدقه کسم میرفت .منم باز دوباره ارضا شدم.دم خونه که رسیدم بوسم کرد و بغلم کرد و شمارمو گرفت و کلی قربون صدقه خودم و کسم رفت ،یک کارت هدیه ۵ تومانی هم بهم داد و قرار بعدی هم قرار شد اس ام اس کنه.خیلی روز عالی بود.
بله ،درسته،همش توهمات یک ذهن بیمار بود.چیزی که همیشه دوس داشتم و بهش نرسیدم ،اینکه یک مرد ،با تمام هویت مردونگیش،از من خوشش بیاد ،من رو بپذیره، و به من رغبت و تمایل پیدا کنه، و با یکم دستمالی و لیس زدن باعث لذت بردن من و احساس خوشایند من بشه.بنظرم هیچ چیز ارزشمند تر از این نیست.این موهبتی هست که خیلیا به سادگی نادیدش میگیرن و بعضی مثل من در حسرتش هستن .یک حسرت و ناکامی بسیار تلخ و عذاب آور.به عنوان یک خانم اگه مردی رو داری یا داشتی که دوستت داره و باعث لذت بردنت میشه ،قدرشو بدون و یا لااقل بهش نارو نزن .موقعیتی که برای تو بی ارزشه ،برای یکی مثل من یک آرزوی دست نیافتنیه .
نوشته: عروس مُرده