مامان ! خاله ! زشته 5
–
این حالی رو که من داشتم تا حالا درش قرار نداشتم . یه آرامش عجیبی همراه یه لذت روحی پس از لذت جنسی که توی تمام بدنم پخش شده بود . بااین که به اوج رسیده بودم ولی نمی دونم چرا دلم می خواست دوباره حشری شم و بازم به اینجا برسم . ولی وقتی فرشته و فرشیده جونو دیدم که افتادن به جون هم و خیلی خواهرانه پر و پاچه همو می لیسیدن گفتم حالا اگه نوبتی هم باشه نوبت منه که برم کمک اونا و این بی مرامی منو می رسونه اگه نخوام یه کمکی بهشون کرده باشم . منم باید به حالشون مفید باشم . از این که بتونم بهشون حال بدم حال می کردم . منم واسه خودم باید یه کسی باشم دیگه . -مامان خاله جون فکر نمی کنین دیگه این داخل خیلی گرم شده باشه . چطوره بریم بیرون توی اتاق . یه هوایی عوض کنیم . تن و بدن که همین تن و بدنه . منم که اگه اجازه بدین در خدمت شمام . خاله جون بغلم کرد و گفت قربون تو عروس گلم برم . همین کارا رو می کنی که تو رو از پسر خودمم بیشتر دوست دارم . سه تایی رفتیم زیر دوش هر چند قد نمی داد و یه وری می کردیم . هیشکی دستش رو تن خودش نبود . همه کف دستشونو گذاشته بودند روکوس و بدن یکی دیگه . نزدیک بود همونجا دراز کش شیم . منم که یه جورایی داشتم حشری می شدم که به خودم گفتم دیگه بسته به اندازه کافی حال کردی این قدر خودخواه نباش فرزانه . خاله و مامان یه شورت پاشون کردند و من چیزی پام نکردم . خواستیم بریم رو تخت دیدیم که وسط اتاق جا زیاد تره . اول ما سه تایی رو یه خط قرارگرفتیم . خاله جلو بود و مامان در حال پایین آوردن شورتش بود و منم داشتم شورت مامانو پایین می کشیدم . شورتو چند بار پایین می کشیدیم و می دادیم بالا . می خواستیم تصویر کونو هیجان انگیز ترش کنیم . و واقعا هم هیجانی می شد . در یکی از این پایین کشیدنها دیگه بالا ندادم و زبونمو تا آخر از حلقومم در آورده و کشیدم وسط درز کون مامان از سوراخ کون تا سوراخ کوسش و پهلوهای شکاف کوسشو لیس می زدم -فرزانه جون .. قربونت مادر نمی دونی چقدر سنگینم – سبکت می کنم مامان جونم . فداتم میشم . من قربون اون شکل ماهت برم . کف دست چپمو گذاشته بودم رو کون مامان جونم و سرمو خم کردم و طوری توی سوراخ کونشو نگاه کردم که انگاری دارم از یه تلسکوپ قوی ستاره های آسمونو نگاه می کنم هر چند همه جا تاریک بود . انگشت درازه دست راستمو کردم تو کوس مامان و تا ته فرو کردم توش . چقدر اون داخل خیس بود . -فرشته جون فرزانه کمرمو شل کرده من نمی دونم چیکار کنم . تنم سسته و من یه جوریم .-باشه منم میام کمکت و بعد شما بیاین طرفم . با این حال خاله رفت زیر مامان قرار گرفت تا از اونجا با خم شدن مادر جون بتونه سینه هاشو میک بزنه -فرزانه جون تو هم به همین صورت کارتو ادامه بده با این شناختی که از فرشیده جون دارم این جوری خیلی زود می تونه ارگاسم شه . خاله سینه های مامانو گذاشت تو دهنش و مامانم خودشو خم کرد تا لبش با لبای اون در تماس باشه . منم انگشتمو مثل یه کیر سریع و فرز تند تند می کردمش تو کوس مامان و می کشیدمش بیرون . -وااااایییییی فرزانه .. نههههه نهههههه ولم کن . لباشو از روی لبای خاله کنده بود و ول نمی کرد .فرشته :فرزانه جون مامانتو محکم داشته باش نذار در ره استیلش خراب شه این جوری ارگاسمش عقب میفته خسته میش و کار خودت زیاد تر میشه . فدات شم می دونم بار اول سختته . یه خورده زور می خواد .. -ازم بر میاد خاله جون مامان گلم . -فدات شم عروس خوشگله من . اون جوجوی ناز و کوستو بخورم . مامان مثل اسب سرکش و یاغی که از رام شدن فرار می کنه و در حال جفتک زدنه مدام کونشو می داد عقب و بالا پایین می کرد و می پرید . از حشر زیاد طاقت ثابت وایسادن رو نداشت . خاله دستاشو حلقه زد دور کمرش و اونو به طرف خودش فشرد . تا دیگه تکون نخوره منم تا می تونستم بهش فشار می آوردم . لحظه به لحظه داغ تر می شد . صورتش کبود شده بود . داشت منفجر می شد . -خاله جون مامان قیافه اش وحشتناک شده سنکوب نکنه -ناراحت نباش دخترم اون تا منو تو رو دق نده رفتگار نیست . این نزدیکه . هر وقت میخواد آبش بیاد همین جوری می کنه یه خورده دیگه انگشت تو کوسشو شل نکن . آب داره الان سر بالایی میاد . یه خورده دیگه الان رسیده به قله .. نگاه کن .. دستشو از جلوی دهن مامان گرفت .. راست می گفت فرشته جون .. -عزیزم دخترم ولم نکن ولم نکن .. الان داره میاد .. بکن بکن . انگشتشو گرفت طرف سوراخ کونش و باهاش ور می رفت که من نذاشتم این کارو بکنه و خودم با شست دستم رو سوراخ کونش می کشیدم تا داغی هوسشو زیاد تر کنم .. -آهههههههه .. آههههههه چه با حال .. چه کیفی میده فرشته جون .. دلم واست می سوزه -پس تو چیکاره ای فرشیده ..خاله دلش به مامان خوش بود … هنوز انگشتمو از تو کوسش بیرون نکشیده بودم که دیدم همچین رو زمین ولو شد که انگاری صد ساله نخوابیده …. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی