بکش بیرون 4
–
وای بازم که گفت بکش بیرون . یاد این بکش بیرون ها که افتادم دوباره یه حسی تو من بیدار شد . از آخرین باری که با پروانه سکس داشتم روز می گذشت . درست شب قبل از ازدواجش . شب قبل از ازدواجشم گفت که بیام تو رختخوابش ولی قبول نکردم . برای اولین بار بود که ردش می کردم . باهاش قهر کرده بودم . مثلا قهر بودم . هر وقت لازم بود حرف می زدم و جوابشو می دادم . یعنی اون به حرفش عمل می کنه .;/;داداششو فراموش نمی کنه ;/;مامان و بابا هم خوشحال شدند از این که دو هفته ای رو از شر من خلاصن . لازم نبود این همه هیس هیس بکنن . حتی می تونستن به صدای بلند بگن بکش بیرون بکش بیرون . حالا هم که فکرشو می کنم مامان هم اگه خودشو عقب می کشید اینم یه نوع بکش بیرون حساب می شد . خواهرم بر خلاف خونه ویلایی پدرش که بیشتر از سال درش زندگی کرده بود صاحب یه آپارتمان شیک متری شده بود . شوهره خونه رو به اسم اون کرده بود . همدیگه رو بوسیدیم و هر کدوم یه گوشه ای نشستیم . یه شلوارک و یه تاپ تنش بود . هنوز قیافه عروس خانوما رو داشت . چند سال بزرگتر از سنش نشون می داد با این که خیلی خوشگل بود . و خوشگل کرده بود . ولی من همون چهره دخترونه اشو بیشتر دوست داشتم . شامو خوردیم و رفتم به حال خودم دراز کشیدم که مثلا بخوابم . روی همون تختی که می دونم شوهر خواهر نامردم دیشب پروانه رو گاییده -چیه پیام به همین زودی خوابت گرفت ;/;-چیه مگه چی شده ;/;-همین ;/;این طوری هوای خواهرتو داری و بهش احترام میذاری ;/;-چیه د وست داری بیام طرفت و تو هم خیطم کنی که من حالا یه زن شوهر دارم و خواهش می کنم بهم دست نزن .-یعنی واقعا این فکرا تو کله اته تو خواهرتو این طور شناختی ;/;خواهری که خودشو زندگیشو فدای تو کرده ;/;به خاطر این که بیشتر بهت حال بده و بیشتر باهات حال کنه -خب تو که ضرر نکردی خونه دار شدی -خونه سرمو بخوره . مگه بابام کم داشت ;/;دیدم پروانه غیبش زده . یه .خورده بهش حق دادم . برخورد بدی باهاش داشتم . رفتم دیدم تو یه اتاق دیگه رو زمین نشسته و داره گریه می کنه -.فکر کردم می تونم خوشحالت کنم . می خواستم برات سورپرایز باشه . فکر کردم کارم برات ارزش داره . فردا برو زن بگیر ببین می تونی از خونه تکون بخوری ;/;دیوونه !شوهرای خیلی بهتری به گیرم افتاده بودن . اما من به همه شون جواب رد دادم . حتی به یه دکتر. گفتم یه چند سالی رو که تو مجردی و این شوهر نسناس ما رانندگی می کنه شبارو با هم باشیم . شب کنار هم بودن یه حال و هوایی دیگه داره . ولی تو اینارو نمی دونی تو احساس منو درک نمی کنی . نمی بینی که پروانه داره تو عشق و هوس تو می سوزه . آبجیت از این که دست یه مرد غریبه بهش بخوره عذاب می کشه . ولی چاره چیه . من می خواستم با تو به اوج هوس و لذت برسم . چاره ای نداشتم . خواستم این جوری راحت تر خودمو در اختیارت بذارم این جوری دیگه هراسی ندارم که دختریم تبدیل به زنانگی بشه . ولی تو همون آدم کند ذهن کم عقل همیشه ای . همونی که باید خواهر بزرگترت پرو بالتو بگیره و هواتو داشته باشه . صدای گریه من بلند تر از صدای هق هق پروانه شده بود . هر کی ما رو تو اون وضعیت می دید فکر می کرد پدر و مادر ما مرده -پروانه جون منو ببخش من هیچی حالیم نبود . اینو از اول می گفتی . -چند بار اشاره کردم ولی انگار کافی نبود . اصلا گفتن نمی خواست .-حالا می تونم ازت خواهش کنم که منو تو بال و پر خودت بگیری ;/;سرمو گذاشتم رو سینه اشو وخودمو واسش لوس کردم . چند دقیقه بود هر دو رو تخت بودیم لخت مادرزاد بدون هیچ پوششی . حس می کردم که خیلی دوستش دارم . نمی دونم چرا مث سابق اون احساس مالکیتو نسبت به اون نداشتم . پروانه احساس منو به خوبی فهمیده بود -می دونم تو فکرت چی میگذره . عزیزم من همیشه متعلق به توام . اگه به تو اهمیت نمی دادم که این همه خودمو به آب و آتیش نمی زدم که این بساطو جورکنم -حالا بیا به خودمون برسیم پیام . امشب دیگه باید معنای تکمیلی بکش بیرونو بهت بگم . لبهای بالایی و پایینی خواهر نازمو به لبای داغ و تشنه هوس و بوسه خودم چسبوندم . با نفسهای آروم و بوسه گرم هم دنیایی از آرامشو در آغوش کشیدیم . همون آغوشی که واسه هر دوتامون دنیایی از آرامش بود . یعنی همسرم می تونه جای خواهرمو پر کنه ;/;من که این طور فکر نمی کردم . پروانه دستشو به کیرم رسوند و گفت خیلی کلفت تر از اولین دفعه ای شده که باهاش حال کردم ولی طولش زیاد فرقی نکرده .-تو هم جا افتاده تر شدی عزیزم . کونت همون کونه . کوست تپل تر شده . سینه هات هم درشت تر . کوسسسسسسمو بمال بمال ببین چقدر واست خیسه . از همون لحظه اول مراسم ازدواج واسه این لحظه ثانیه شماری می کردم . اون وقت داداش جونم میگه که پروانه همش فکر خودشه . حالا بیا و ببین که پروانه واست می میره . عاشقته . لبامو گذاشتم رو سینه های آبدارش . کیف می کردم که خواهرمو میگام .. نامرد دانیال نامرد . داماد آشغال . زنتو می کنم حالشو می برم . تو عاشق خواهرم میشی .;/; میدونم چیکار کنم . اون حق خودمه . با کف دست و انگشتام کوس پروانه رو می مالوندم -داداش داداش دیوونتم . من می خوام . دوستت دارم . دیگه اذیتم نکن . ببین من همه جسممو روحمو زندگیمو آبرومو در اختیارت گذاشتم . دیگه این قدر اذیتم نکن . یه بند انگشتمو کردم تو کوسش و با همون تیکه حال می کردم -قربون سادگیت بشه پروانه واسه همین چیزاست که عاشقتم . داداش حالا می تونی انگشتاتو تا ته بفرستی تو کوسم . کیرتم تا آخر بفرستی داخلش . تا ته منو بکنی و بکشیش بیرون . دوباره منو بکنی . این قدر باید منو بکنی و بسوزونی که بهت بگم داداش سوختم بکش بیرون !ادامه دارد .. نویسنده ..ایرانی
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick