آموزش فیس بوک
من نگار هستم و این داستان سکس من و کامران…
البته کامران هم این داستانو نوشته اما این از زاویه دید منه وحالا شما بخونین و نظر بدین کدوممون خاطره نویس بهتری هستیم
اما شروع ماجرا…
سر ظهر بود که بهش اس دادم و پرسیدم وقت داری در مورد فیس بوک چندتا سؤال ازت بپرسم؟که زنگ زد و گفت آره،عصر تنهام بیا پیشم
…این اولین بار نبود که میرفتم خونشون،حتی چندباری هم عشق بازی داشتیم،براش ساک هم زده بودم،میدونست پرده ندارم
رابطه من و کامران خیلی نزدیک و صمیمیه،با این که چند سالی ازم کوچیکتره اما از نظر اخلاقی خیلی به هم شباهت داریم و این باعث شده تو مدت کوتاهی خیلی بهم وابسته شیم…
کنارش نشسته بودم و سؤالامو میپرسیدم و اون جواب میداد… تا این که سؤالام تموم شد…چندتا پورنو جدید دانلود کرده بود گذاشت تا با هم ببینیم،حرف میزدیم و فیلم میدیدیم…
حرفامون دیگه تموم شده بود که نگاه انداختم تو چشاش،اما نه یه نگاه عادی،یه نگاه پر آتیش…کامران چشامو خیلی دوست داره همینجوری که نگاش می کنم دلش میره چه برسه که من بخوام کرم بریزم…
با اون نگاه شهلایی که من انداختم بهش بهم نزدیکتر شد،حالا دیگه هرم نفساشو کامل حس میکردم…یه نگاه به لباش انداختم،چشای اونم به لبای من بود،آروم بوسیدمشو رومو برگردوندم که مثلاً فیلم ببینم…
دستش که تا حالا رو شونم بود اومد سمت لبای نیمه باز من،انگشتشو کشید به لبام… انگشتشو بوسیدمو گرفتمش تو دهنم.خیلی خوشش میاد وقتی انگشتشومیمکم…
لباش نزدیک گردنم بود،هردومون نگاهمون به فیلم بود که لباشو گذاشت رو گلومو دستش آروم آروم اومد سمت سینه هام…گلومو میخوردو از روی لباس با سینه هام ور میرفت…
نگاش کردم،نگامون قفل شد،دستاشو انداخت دور گردنمو لباشو گذاشت رو لبام،همچین ازم لب میگرفت انگار بار اوله!نمیدونم چقدر لب گرفتنمون طول کشید هیچکدوم کوتاه نمیومدیم تا این که…
دستمو گرفتو منو برد رو تخت…درازم کردو دراز کشید روم…
اولش لبامو حسابی خوردو بعد همونجوری که دستش رو سینم بود گردنمو میلیسید…صدام دراومده بود،آه می کشیدمو اون بیشتر تحریک میشدو حشریتر میلیسید…واسه درآوردن صدام هر کاری میکنه
…کیرش حسابی شق شده بود،کسم از رو لباس حسش میکرد
یکمی روم جابجا شدو یواشو نرم شروع کرد کمر زدن…هرچی میگذشت تندتر میشد… منم صدام بلندتر شده بود
ما داغ شده بودیمو هوا هم گرم بود
بلندم کرد با هم رفتیم تو هال زیر اسپیلیت…
رو مبل کنارم دراز کشیده بود،میدونستم چی تو سرشه اما منتظر موندم تا به حرف بیاد،آخه زیادی مغروره
بالاخره طاقتش تموم شدو تو گوشم گفت:برام ساک میزنی؟
منم گفتم نه!
اون دوباره خواستو من گفتم نه… تا این که راضیم کرد
اومدم پایین مبلی که دراز کشیده بود نشستم،از لباش بوسیدمو اومدم پایین…گردنشو…دکمه های لباسشو یکی یکی باز میکردمو تنشو میلیسیدمو میومدم پایین…تا رسیدم به کیرش…کیر کلفت.ساک زدن کیر به اون کلفتی شروع شد
اول سر کیرشو بوسیدم و بعد زبونمو کشیدم بهش،آروم می مکیدمش که دست کامران رفت تو موهام،این یعنی جنده بازی در نیار با کیرم ور نرو درست ساک بزن!منم کیرشو کردم تو دهنمو خوشگل واسش ساک زدم… چشاش بسته شده بود،صداش دراومده بود فقط وقتی میرفتم سمت تخماشو میگرفتمشون تو دهنم نیم خیز میشدو دوباره می افتاد رو مبل…
دسستش و برده بود زیر لباسمو سینمو گرفته بوداما دیگه طاقت نیاوردو لباسمو درآورد…میخواست منو بکنه
رفتم تو اتقشو تا شورتمو در بیارم اونم اومد…
کیرشو کرد تو دهنم تا سرشو خیس کنم،این کارو کردمو اونم گذاشتش دم سوراخم داشت آروم میفرستادش تو که من پاهامو حلقه کردم دور کمرشو با فشار پام رو کمرش کیرش تا ته رفت تو…آه،الان که دارم مینویسم کسم دردش اومد چه برسه اون لحظه
کمر میزدو هردومون حال میکردیم،جوری نمیزد که بخواد زودتر ارضا شه،داشت باهام عشقبازی میکرد…کمر میزد یکم آروم چندتایی تند،لبامو می بوسید،گردنمو،منم خوشگل براش آخو اوخ میکردم،خدایی حال میداد
هلش دادم کیرش درامد ،دراز کشیدم رو شکم اونم دراز کشید روپشتم،کیرشو کرد تو لباشو گذاشت نزدیک گوشمو کمر میزد،صدای نفساش تو گوشم هوسمو بیشتر میکرد…
حالتمونو عوض کردیم… حالا من به پشت خوابیده بودمو پاهامو اونقدی آورده بودم بالا که روی شونه هاش بود،تو این حالت دردم زیاد بود اما حشرم انقد بیشتر بود که به دردش بیارزه
جالب بود نیم ساعت بود داشت کمر میزدو خبری از انزال نبود!
یکی زدم تو گوششو بهش گفتم میخوای زن بگیری جنده بگیر والا کنارت دووم نمیاره.پرسید بده که دیر آبم میاد؟
نه جونم.عالیه،من دوست دارم
حالا دیکه نوبت من بود،کامران دراز کشیدو بعد اینکه یه کوچولو ساک زدم نشستم رو کیرش،معلوم بود تو این وضعیت حال میکنه،دستش به سینه هام بودو من رو کیرش بالا پاییین میشدم،پرسیدم چطوره و گفت فوق العاده
پا شدم و تو وضعیت داگی چهاردستو پاشدم رو تخت،بیشترین حال ممکن تو این وضعیته،واسه من که اینطوره
اولش نرم میزد اماااا…
شدت ضربه ها بیشترو بیشتر میشد،انقد با قدرت میزد که من کلمو کرده بودم تو بالش که صدام تو ساختمون نپیچه…
جیغ میزدمو میگفتم کاماااان بیبی…
بعد پنجاه دقیقه حرارت آبشو رو پشتم حس کردم،داغ بود و انقدر زیاد بود که تمام تنمو خیس کرد
این یکی از به یاد موندنی ترین سکس های من بود
مرسی کامران جووووون.
نوشته: نگار