سکس با دختر سوریه ای

شروع این داستان برمیگرده به سال ۸۷ اون زمان خبری از جنگ سوریه نبود وهمه جا خوب وخوش بود.منم کارمند تور بودم وبعضی مواقع خودم همراه کاروان میرفتم سوریه برای زیارت حرم حضرت زینب.تواین رفت امدها با دختری به نام بهجت اشنا شدم که همراه خواهر بزرگترش توبازار دمشق مغازه داشتن وروسری ولباس زنانه میفروختن.بهجت اون زمان حدود ۲۰ یا۲۱ سالش بود وبه خاطر رفت امد زیاد ایرانی ها کمی هم فارسی بلد بود.رفته رفته من بااین دوخواهر دوست شدم وهربار میرفتم سوریه اینارو میدیدم.اون زمان من اوج جوونیم بود حسابی خوشتیپ میکردم تااینکه بابهجت صمیمی ترشدیم ودونفری پارک ورستور
ان وگردش میرفتیم.بهجت دختر سبزه و یکم تپل بود ودرکل دختری خوشگلی بود.تواین مدت چندبار بوس از لبش گرفته بودم چندبار به سینه هاش دست زده بودم ولی جلوتر نرفته بودم.تااین که بعداز خیلی کس لیسی وخرید کادو قبول کرد بریم خونه.اون زمان بایه هتل قرارداد داشتیم وصاحب هتل هم اتفاقا ایرانی الاصل بود که ازخیلی وقت پیش اومده بود سوریه وبامن هم صمیمی بود.رفتیم هتل اون ورفتیم اتاق خودم.داخل اتاق رفتیم توکار لب وبوس وبعد گردن وپستون هاش خوردم وکسش مالیدم.اونم کامل شل شده بود وخودشو دراختیارم گذاشته بود.بعد من لخت شدم اون کیرم گرفت دستش چندبار زبون زد ولی کامل ساک ن
زد.خلاصه رفتیم توکار ازقبل گفته بود پرده نداره پس من چندبار تف زدم دم کسش وبازم مالیدمش تاکامل لیزشد بعد خیلی یواش کیرم کردم توکسش تاجابازکنه.بعد اروم عقب جلو کردم.بهجت هم خیلی حشری شده بود وداشت حال میکرد واه وناله میکرد.خلاصه بعداز چنددقیقه دخول ابم اومد وریختم داخل دستمال.بعدسکس چندبار بوسش کردم وشام مهمونش کردم.زنای عرب واقعا سکسی وحشری هستند واون حالی که اون به من میداد خدایی هیچ دختری توایران به من نداده بود.حتی من یه ضرب المثل سکسی عامیانه شنیده بودم که میگه اگه میخوای هرشب روی زنت باشی دختر سیدبگیر چون عربن وحشری.خلاصه که اخرهای سال ۸۸بود
که عقدش کردم واوردمش ایران وفکرکنم سال ۸۹ یا۹۰ بود که جنگ شروع شد وکل سوریه باخاک یکسان شد واون خداروشکر میکنه که توسوریه نمونده والان حدود ۹ سالی هست که اومده ایران.

نوشته: امیر

دکمه بازگشت به بالا