مصطفی جومونگ

سلام. بابای دوستم حسین آژانس تاکسی تلفنی داشت من با حسین خیلی اخت بودم تابستون بودومن میرفتم پیش حسین تو اژانس برای جواب دادن تلفن ها.یکی ازرانندها اسمش مصطفی بود که بهش میگفتن جومونگ. ۲۵ساله بودو خیلی لاغر.زیاد با حسین شوخی میکردو کم کم با منم سرشوخی رو باز کرد. منم ازش خوشم میومد.
یه روز که من رفتم اژانس دیدم حسین نیست منتظر شدم تابیاد بعد از نیم ساعت دیدم با مصطفی اومد.بهش گفتم کجابودی گفت بامصطفی جایی بودم حسین گفت من برم خونه برمیگردم.مصطفی منو دید گفت بیا بریم توماشین کارت دارم رفتم تو ماشین نشستم دیدم یه چراغ پیکنیک کوچک داشت روشن کردشروع کردکشیدن تریاک گفتم چرا منو اوردی گفت چون تنهانباشم تابلو میشه بهم گفت یه چیزی ازت بپرسم گفتم چی گفت باحسین دوطرفه ای گفتم نه گفت تابه حال ندادی گفتم چراگفت بهم میدی گفتم جا داری گفت اره گفتم بریم .گفت بذارکارم تموم شه.کشیدنش که تموم شدرفتیم خونشون بهم گفت لخت بشم خودشم لخت شدبدن بدون موبودفقطروی سینش یکم موداشت کیرش خوابیده بودازتویجیب شلوارش یه کاندوم اوردگفت بخواب من به شکم خوابیدم اومدبالام شروع کردکونمو مالیدن کیرش روکپلام بودگذاشتش لای چاکم خوابیدبالام توگوشم گفت ابم دیرمیادگفتم من ابتوزودمیارم !!!ازروم بلندشدبه پشت خوابیدگفت بیابالاش منم نشستم روکیرخوابیدش خودموروش حرکت میدادم چشم توچشم بودیم مصطفی چشاش قرمزبودکیرش داشت کم کم راست میشدخوابیدم روش لباموگذاشتم رولباش اونم کپلاموگرفت تودستاش یکم لب خوردیم ازروش بلندشدم بهم گفت کاندوموبکشم روش کاندوم اج داربودوچرب.بعدگفت به شکم بخواب دوباره اومدبالام گفت کونتوبازکن.بادستام لای کونموبازکردم تف انداخت توسوراخم سرشوگذاشت شروع کرددرمالی وفشاردادنمنم کونمودادم بالاتابهتربره توش.یه چندتافشاردادتاسرش جاشدگفتم ایییییی مصطفی گفت جان کونی دردت اومدگفتم پاره نشه فشارروبیشترکرد تانصفه رفته بودتوش شروع کردتلمبه زدن داشت خوشم میومدیه جوری بودگفت خوشت میادگفتم اره. به کونم سیلی میزدچندتاتلمبه محکم زدبعدسریع کشیدبیرون دوباره یه ضرب جاکردگفتم اییی همین کاروچندبارتکرارکردکه دفعه اخری زیرش گوزیدم مصطفی گفت جان داره جابازمیکنه سوراخت.درهمین حین گوشیم زنگ خوردبهش گفتم گوشیموبده مصطفی ازروم بلندشدرفت ازتوجیب شلوارم گوشی رواوردگفتم حسینه چی بگم گفت بگواینجایی گفتم نه جواب دادم گفت کجارفتی گفتم تانیم ساعت دیگه میام گفت بامصطفی هستی موندم چی بگم گفتم بعدابهت میگم قطع کردم.به مصطفی گفتم زودتمومش کن گفت اینجوری ابم نمیادمثل گوسفند چهاردست وپاشو منم مثل گوسفندشدم زدتوش دستاش روکمرم بودکیرش تا اخرمیرفت توکونم تلمبه هاش تندترشدگفتم داره میادگفت اره یهو کشید بیرون کاندومو دراورد ابشو ریخت رو کون و کمرم. گرمای ابشو حس کردم بعدبا کیرش ابشو رو کونم پخش کردگفتم بده بخورمش کردم تو دهنم شروع کردم مک زدن مصطفی اه رفته بود هوا کیرش تودهنم شل شد بعد کنارهم دراز کشیدیم.

نوشته: کونی

دکمه بازگشت به بالا