جرأت یا حقیقت؟!

هوا شدیدا سرد تازه رسیده بودم خونه یه چیزی خوردمو رفتم دراز کشیدم رو تختم، با خودم گفتم
_ برم تلگراممو یه چکی کنم
رفتم توو تلگرام یکم متن چنل (کانال) ها رو داشتم میخوندم که به یه تبلیغی بر خوردم یه ربات جرعت و حقیقت رو معرفی میکرد و میشد تووش بصورت ناشناس با یه نفر بصورت شانسی باز کنی؛ منم که حوصلم سر رفته بود گفتم
_ برم یه بازی ای کنم ضرر نداره که!
اولش با چندتا پسر افتادم منم که فقط میخواستم بازی کنم برام فرقی نداشت طرف مقابلم دختر باشه یا پسر؛ اما انگار همه ی پسرا دنبال دختر بودن و هی میپرسیدن
~ دختری یا پسر؟!
_ پسر!
بعدش میزدن چت رو قطع میکردن بالاخره بعد از چندباری پسر اومدن یهو یه دختر برام افتاد با هم سلام و علیک کردیم و… ازش پرسیدم
_ اهل کجایی؟
جایی که گفت تقریبا نزدیک محله ی ما بود و حدودا 10 دقیقه پیاده طول میکشید تا اونجا!

بالاخره بهش گفتم
_ میایی پی وی؟!
-آره آیدیتو بفرست؟
آیدیمو براش فرستادم و اومد پی ویم باهاش صحبت کردم که یهو گفت
-نظرت راجبه سکس چت چیه؟!
_الان سکس چت میخوایی؟!
-آره!
شروع کردیم به سکس چت و چند روزی گذشت و طوری شده بود که هر روز با هم حداقل 5 – 6 بار سکس چت میکردیم؛ وسط سکس چت میگفت اگه مامان و بابام میزاشتن یکم آزاد باشم حتما بهت میدادم (پدر و مادرش نمیزاشتن کلا تنها جایی بره)
یه روز بهش گفتم
_یه چوری امروز 2 – 3 ساعت رو بپیچون بیا فلان پارک
اولش قبول نمیکرد بالاخره با کمی اصرار قبول کرد و گفت
-باشه میام
نزدیک همون پارک یکی از دوستام بود (خونه مجردی) معمولا هم خونه نبود!
از دوستم کلید خونشو گرفته بودم و بهش گفتم امروز کار دارم اینجا!
چون با هم صمیمی بودیم قبول کرد!
آرمیتا (مستعار) اسم همون دختره بود!
رفتم توو پارک نشستم منتظرش ساعت 4 بعدظهر قرار گذاشته بودیم
ساعت تقریبا 4:10 شد و دیدم داره میادش!
اومد و یکم با هم صحبت کردیم و بهش گفتم
_بیا بریم خونه ی دوستم و اینجا هوا سرده + کسی توو خونه نیست خالیه
انگار حرف دلشو زده بودم!
آخه هربار با هم با سکس چت میکردیم اون کصشو نمیمالید تا آبش بیاد و فقط خیس میشد!
-باشه بریم
بردمش توو خونه نشستیم روی کاناپه و یکم با هم صحبت کردیم!
یکم از هم لب گرفتیم و بهش گفتم
_بریم توو اتاق باهات کار دارم کوچولو
-باشه بریم
رفتیم توو اتاق و پرتش کردم رو تخت افتادم کنارش و کلی از هم لب گرفتیم!
بلندش کردم و هر دو کنار تخت سرپا وایستاده بودیم روبروی هم
از همدیگه داشتیم لب میگرفتیم منم آروی دستمو بردم لای پاهاش
کصش داغ و خیس بود آروم براش از رو شلوار تنگش میمالیدم
نفس نفس میزد
اونم دستشو کرده بود توو شوارم و کیرمو میمالید
بهش گفتم
_بشین ببینم
نشست و شلوارمو کشید پایین
منم پیراهنشو در آوردم و سوتینشو خودش در آورد سایز ممهاش 75 بود خوش فرم و خوشگل
کیرمو داشت برام ساک میزد منم بهش میگفتم
_زودباش تندتر
سرشو گرفته بودم، توو دهنش تلمبه میزدم داشت خفه میشد اولین بارش بود و حرفه ای نبود
خوابوندمش روی تخت پاهاشو وا کرد کصشو براش میخوردم
خیس خیس شده بود
ناله هاش در اومده بود
قبلا بهم گفته بود پرده نداره، داشته خودارضایی میکرده که پردش زده شده بود
منم حسابی حشری شده بودم و میخواستم تووش کنم اصلا به این فکر نکردم شاید پرده داشته باشه و میخواد خودشو به من بندازه
رفتم روش و ممهاشو گرفتم دهنم
نوک ممه هاشو گاز میگرفتم و ناله هاش هوا میرفت
ممهاشو میخوردم و ناله هاش هوا رفته بود
همش میگفت
-کیرتو بکن توو کصم
منم برای اینکه بیشتر داغ کنه نمیکردم و بهش میگفتم
_نه نمیکنم
التماسم میکرد که بکنم توو کصش ولی نمیکردم
چندباری هم خواستم خودشو انگشت کنه که نذاشتم
دیگه کصش داشت میترکید
یهو کیرمو با فشار تا ته کردم توو کصش یه جیغ بلند کشید و جلوی دهنشو گرفتم تا کسی نشنوه
یکم آروم شده بود و قربون صدقه کیرم میرفت و میگفت
-جرم بده عشقم منو پاره کن
منم حسابی حشری شده بودم و توو کصش یسره تلمبه میزدم
دیدم که میلرزه و میگفت
-داره میاد آی آه
که یهو یه جیغ خفیف کشید و پاشید رو شکمم
بهش گفتم
_من میخوابم تو بیا بشین روش
-باشه عشقم منو جر بده
_جوووون عزیزم زودباش جوری میکنمت نتونی راه بری
اومد نشست رو کیرم و پشتش به من بود و با یه دستش کصشو میمالید و بالا و پایین میرفت
منم هر از چند گاهی چک میزدم به کونش و ناله هاش بیشتر میشد
بهش گفتم
_پاشو ببینم
بلند شد و سرپا کنار تخت وایستاده بود
بغلش کردم و ران پا هاشو گرفتم دستم و اونم گردنمو گرفته بود و توو کصش تلمبه میزدم
دیگه داشت آبم میومد گفتم
_گردنمو ول کن
ول کرد و گذاشتمش زمین گفتم
_بشین بریزم دهنت زود باش
اولاش قبول نمیکرد ولی یکم اصرار کردم و قبول کرد
نشست و کیرمو مالیدم که یهو آبم داشت میومد سره کیرمو کردم دهنش مالیدم و ریختم رو دهن و لبش اونم خورد
هر دو بیحال افتاده بودیم رو تخت
//////////////
بعد از چند دقیقه بلند شد منم بلند شدم و با هم رفتیم حموم توو حموم هم از هم لب گرفتیم
اومدیم بیرون و لباساشو پوشید منم لباسامو پوشیدم و رفتیم همون پارک و بعد از خداحافظی رفت و منم رفتم پیش دوستم تا کلید رو بهش بدم

امیدوارم خوشتون اومده باشه داشتان واقعی بود و واسه زمستون سال 97 بود

نوشته: مملی

دکمه بازگشت به بالا