مادمازل

با صدای اروم و شبیه ناله گفتم:«ولی قرار به گروپ و انال نبود» سینه هامو میمالید و شهوت میخواست از چشاش بیرون بزنه :«تو قرارو تعیین نمیکنی کوچولو »
رفتم تو و سعی کردم اروم باشم
«تحمل کن نگین تحمل کن ! تو به پولش احتیاج داری ،خرابش نکن ،همه چی درست میشه ، تو که بار اولت نیست» اینا حرفایی بود که موقع دراوردن لباسام و جووون گفتنای سه تا مرد پشمالو و بوگندو به خودم میزدم.
اونی که از بقیه جوون تر به نظر می‌رسید با صدای نخراشیده ش سکوتو شکست :« ملیحه میگفت خوب ساک میزنی، ما هم که برده ی سالارو…» سه تایی خنده سر دادن و به سلامتی هم سه تا پیک بالا رفتن
پشت به اونا لبه تخت نشسته بودم و فکر میکردم که ایندفعه حین سکس به چی فکر کنم ،یهو دستای یکیشون از پشت محکم سینه هامو گرفت، نالیدم:«یواشتر…»
:«جون بابا مگه زبونم داری»
دستاشو قفل تنم کرد و سرمو گذاشت روی تخت
«یا ساک مهمونمون بکن مادمازل»
دهنمو باز کردم ،بوی کیرش حالمو بد میکرد ولی چاره ای جز شروع نبود
چشامو بستم و شروع کردم ، چند لحظه بعد
پایین تر کیر یکیشونو حس کردم که دیواره های واژنم رو داشت جر میداد …
.
درد بدی رو توی بدنم حس میکردم که منشاش مشخص نبود
منتظر موندم تا پولو بده ، سه تایی با کیرای آویزون مشغول خنده بودن و انگار منو نمیدیدن
رفتم نزدیک :«پول منو بدین تا برم»
یکیشون در کشو رو باز کرد و چهارتا اسکناس تحویلم داد ، «همین؟» لبخند کثیف یه دقیقه هم از لباشون پاک نمی‌شد
:«جدی جدی باورت شده مادمازلی ها،برو به ملیحه بگو دفعه بعد یه بهترشو میخوایم ،یجوری از ساک زدنت تعریف میکرد که ما پشت تلفن یبار ابمون اومد حاجی»
من لجباز تر از همیشه پولمو میخواستم ، بحث بینمون بالا گرفت و در نهایت کسی که ضعیف تر بود با اردنگی پرت شد بیرون . روی رونام قرمز شده بود ،پاهامو رو زمین میکشیدم و بابت همون چند تا اسکناسی که گمشون کردم غصه میخوردم .
.
«هوی چته نگین؟ چقد کاسب شدی جنده کوچیکه؟»
«ملیحه حوصله ندارم با من کل کل نکن یه امروزو ، ولی قرارمونم این نبود ، سه تا مرد گنده رو …» حرفمو قطع کرد:«غرغر بسه ،برو خداروشکر کن که دلش بحالت سوخته ،یه مورد جدید داری واسه فردا ،زود برو دوش بگیر و چند ساعتی بخواب ،موردای قبلی میگفتن مرده میکردن با تو فرقی نداشت»
دردام یه لحظه آروم شد ، به این فکر کردم که اگر تا آخر ماه بتونم پولو جور کنم چقدر خوب میشد :«راست میگی ملیحه؟ حالا کی هست؟کجا باید برم؟ پولداره؟» «واه واه ، به ایناش چیکار داری دختر ، من موندم تو شانس تو ، چه فرقی برات داره؟ » راست میگفت چه فرقی میکرد؟ همونجوری که از اتاق میرفت بیرون داد زد:«حواست باشه کاندومی که میبری رو تا وقتی که خواست کیرشو جا کنه سوراخ وا مونده ت ،در نیار ،کلی گرون شده ،بذار ببین خودش داره یا نه،این صد بار»

دفترچه یادداشتمو در اوردم
دوشنبه 12مرداد صفر
سه شنبه 13مرداد —؟

نوشته: Pocoyo

دکمه بازگشت به بالا