مرسی جام جهانی
یک لحظه به خودم آمدم و آگاه شدم به خودم و اطرافم نگاه کردم . جلوی کامپیوترم نشسته بودم و داشتم فیلم سوپر می دیدم و همزمان کیرم تو دستم بود و داشتم جلق میزدم کاری که بارها و بارها انجام داده بودم . از زمانی که یادم میاد و از زمانی که کیرم و حس جنسیم رو شناختم روزگارم همین شکلی بوده همش جلق جلق و جلق . چه تکرار بیهوده ای . خدایا دیگه بریده بودم 35 سالم شده و هنوز تجربه یک سکس واقعی بایک مونث را نداشتم دلم می خواست یک سکس واقعی با یک زن رو تجربه می کردم یهو در کسری از ثانیه فکری از ذهنم گذشت فردا بازیه ایران با مراکش در جام جهانیه 2018 بود گفتم حتما بعد از بازی پارتی خیابونی راه میوفته و مردم مختلط و بی حجاب مثل حیوون میریزن تو خیابون . فردا شد و پیش بینیم درست از آب در اومد منم زدم به خیابون چه خبر بود همه زن ها ، خواهرها و مادرها بدون روسری و با مانتوهای باز و شلوارهای کسنما منظورم از این شلوارهاست که قشنگ آدم خط بین دو لب کس رو میتونه ببینه کنار پدر ، برادر و شوهرهای بی غیرت و سیب زمینیشون در حال پیاده روی و خوشحالی بودن . همه زن ها طوری آرایش کرده بودن ببخشید تصحیح می کنم همه زنها طوری گریم کرده بودن که انگار شب عروسیشونه . من تمام عمرم زشت و بدتیپ بودم ولی همه عمرم از زنهای بسیار خوشکل خوشم میومد بخاطر همین چشم چشم کردم و تو جمعیت 2 تا دختر جیگر که با یک پسر پرورش اندامی قول داشتن راه می رفتن را نشون کردم و به دنبالشون راه افتادم از یک طرف از هیکل یارو می ترسیدم و از یک طرف نمی تونستم از زیبایی اون دوتا دختر بگذرم تهش بخودم گفتم مگه چی می خواد بشه تهش احتمالا پسره می خواد کتکم بزنه که اینجوری می تونم شکایت کنم و بخاطر کتک خوردن دیعه هم بگیرم . چون فوق لیسانس روانشناسی داشتم میدونستم برای رسیدن به هدفم یعنی دستمالی یک جنس مونث باید خیلی با احتیاط رفتار بکنم و در هر لحظه واکنش های قربانیم رو مد نظر قراربدم . از پشت بهشون نزدیک شدم رسیدیم به یک میدون که همه اونجا ایستاده بودن و دست میزدن میرقصیدن و یک سری از زن ها هم که سوار ماشین بودن از سان روف سقف اومده بودن بیرون . موقعیت مناسبی بود سگ صحاب خودشو نمیشناخت . اول پشت دستمو خیلی آروم چند بار برخورد دادم با کون اون یکی که جفت پسر پرورش اندامیه ایستاده بود دیدم واکنشی از خودش نشون نمیده این دفعه به مدت بیشتری پشت دستمو رو کونش نگه داشتم دیدم بازم خبری نیست عادی ایستاده عرق کرده بودم و بدنم به لرزه افتاده بود میدونستم لرزش بدنم واسه آدرنالینیه که تو خونم تولید شده . نفسم تو سینه حبس میشد و باید بزور میدادم بیرون نفس کشیدنم طوری شده بود که اگر نفسمو ندم بیرون انگار ریه هام ریه هام داره میترکه . در یک لحظه یک جمله معروف از شکسپیر در نمایشنامه مکبث به یادم اومد که میگفت : چنین کارهایی را با جسارت انجام میدهم تا مرد شوم کسانی که جسارت ندارن نامی ندارن . تصمیم گرفتم جسارت به خرج بدم حتی به بهای اینکه پسر پرورش اندامیه تمام استخونامو خورد کنه . با کف دستم باسن دختره رو گرفتم دیدم واکنش نمیده شروع کردم به مالیدن و فشار دادن رو سوراخش مطمئن بودم دیگه میدونه داره دست مالی میشه ناگهان تو گوش دختر کناریش یه چیزی گفت و اون به من نگاه کرد و خندید بعد چند لحظه دوباره یه چیزی به دختر کناریه گفت و اون یه کاغذ کوچیک از تو کیفش در آورد و یه چیزی روش نوشت و داد به من دیدم شماره موبایله . گفتم تا سه نشده سریع بزنم به چاک . فرداش به شماره زنگ زدم صدای یک خانوم پشت خط بود که خودشو مژگان معرفی کرد گفت من همونیم که کونمو اونشب آبلمبو کردی و اونیم که شماره منو بهت داد خواهر شوهرمه و اسمش مینا هست دو دقیقه صحبت کردیم و کاشف به عمل اومد هر دوشون شوهر دارن ولی دنبال بکن می گردن و برای فرداش قرار گزاشتیم برم خونشون و هر دوشون بکنم . استرس زیادی داشتم و همش در مورد این قضیه که آیا برم نرم آیا تله هست ؟ یا نه ؟ به تیغ نباشن خلاصه دلو زدم به دریا و رفتم . قرارمون ساعت نه نیم بود میگفت تو این ساعت شوهرش سر کاره . مژگان در رو روم باز کرد و باهاش دست دادم و وارد خونه شدم رفتم تو پذیرایی مینا اونجا نشسته بود هردوشون ساپورت مشکی پوشیده بودن ولی تیشرت مژگان قرمز بود و تیشرت مینا زرد . اول مژگان شربت آورد و نشستیم کمی صحبت کردیم و اون دو تا وقتی فهمیدن اولین بارمه می خوام سکس کنم گل از گلشون شکفت . کمی که یخمون وا شد او دوتا پاشدن و شلوار منو پایین کشیدن و کیرمو از تو شورتم درآوردن و شروع کردن به ساک زدن . همونطور که داشتن واسم ساک می زدن کم کم شلواراشون تا زانو دادن پایین . مژگان یک شورت توریه مشکی پاش بود و مینا یک شورت توریه صورتی . وای کم کم تک پوشاشون دادم بالا سوتین نبسته بودن تا سینه هاشون افتاد بیرون همزمان که کیرم می خوردن سینه هاشون می مالوندم . دیگه بدجور حشرشون زد بالا گفتن یالا بکنمون . منم گفتم باشه یالا پاشید واستید مژگان گفت بریم تو اتاق خواب اونجا تخت هست من گفتم دوست دارم سروپایی بکنمتون گفت باشه تو اتاق سروپایی بکن گفتم مگه همین جا چشه گفت تو اتاق آینه هست می خوام کرده شدن خودمون ببینیم . خلاصه رفتیم تو اتاق خواب . همون جا سروپایی مشغول کردنشون شدم اول تپوندم تو مژگان چون دفعه اولم بود زیاد وارد نبودم و همش در گوشش می پرسیدم خوبه اینجوری خوبه الان حال می کنی . آخه ما مردا دوست داریم طرفمون به اوج لذت برسونیم و اگر طرفمون از سکس ما یا کیرمون راضی نباشه افتضاح ترین حس دنیا بهمون دست می ده . منم در واقع با بیان این سوالات می خواستم هرطور که مژگان دوست داره عمل کنم تا بهترین حالو بتونم بهش بدم که یهو مژگان گفت خفه شو چقدر حرف می زنی بزار حالمو بکنم . خلاصه حسابی مژگان کردم تا اورگاسم شد بعد نوبت مینا شد با اونم همین کارو کردم و در نهایت آبمو رو صورت هر دوشون خالی کردم . کارمون که تموم شد 3 تایی لخت دراز کشیدیم و سیگار روشن کردیم و شروع کردیم به کام گرفتن از سیگارهامون که بعد سکس خیلی میچسبه . یهو از سر هیجان فریاد زدم جام جهانی متشکرم مژگان گفت چته قربتی چرا حوار می کشی ؟ بعدشم از جام جهانی چرا تشکر می کنی باید از من و مینا تشکر بکنی ؟ گفتم تشکر من از بابت اینه که منو به شما دوتا فرشته رسوند . گفت خاک تو سرت نیاز به جام جهانی نبود تو اگر میرفتی جمعه بازار یا یکشنبه بازار کلا این جاهایی که فروشنده ها بساط می کنن رو زمین ، پر از زنهایی مثل ماست . گفت تا حالا مادر و خواهرت به بهانه ی اینکه دنباله کالای ارزون هستن زورت نکردن که ببریشون جمعه بازار و اونجا صحنه دستمالی شدنشون ببینی ؟ گفتم من خواهر ندارم مادرمم سر زایمان من از دنیا رفت گفت پس همینه که جوون موندی فشار غیرتی شدن نداشتی و هردوشون زدن زیر خنده . گفتم شوخی میکنی یا واقعا زن ها از رفتن به جاهای شلوغ همچین منظوری دارن ؟ گفت مگه من با تو شوخی دارم . گفت تازه یکسری تکنیک های دیگه هم مثل رفتن پیش دکتر زنان که مرد باشه ، رفتن پیش لباس فروشی که فروشندش مرد حتی فروشگاه های لباس زیر که فروشندش مرد ، رفتن به پاساژهای و مغازه های شلوغ دارند . گفتم پس اگه اینجوریه چرا شوهر ، پدر و یا برادرشون همراه خودشون به همچین جاهایی می برن ؟ گفت تا اون ها رو تحقیر کنن . گفتم تحقیر کنن که چی بشه ؟ گفت تو اصلا تو باغ نیستیا . گفتم چطور ؟ گفت ما زن ها برای بی غیرت کردن مردها 2 تکنیک داریم یکی تحقیر کردن مثل روش بازجوها که اینقدر متهم تحقیر می کنن تا آخر ارادش در هم بشکنه و هرچی اونا بخوان انجام بده و دومین روش هم تهدید هست . گفتم تهدید به چی ؟ گفت اگر اون مرد شوهرمون باشه تهدیدش می کنیم پیشش نمی خوابیم یعنی از سکس خبری نیست مردها بعد ازدواج با این تهدید حتی حاضرن پدر و مادر خودشون هم بکشن ولی اگر اون مرد پدر یا برادر باشه بهشون میگیم یا خواسته ما رو انجام بده یا اینکه میریم دختر فراری میشیم . مینا گفت ببین مهرداد کلا ما زنا یک روند ثابت و شناخته شده بر روی شوهرمون اجرا می کنیم تا اونو کامل مطیع خودمون بکنیم و بیغیرتش بکنیم . مرحله اول اینه که بلافاصله بعد از ازدواج بین شوهرمون و خانوادش و نزدیکانش با صحبت هایی مثل اینکه مادر و پدرت تو رو دوستت ندارن یا اینکه مادر و پدرت بین تو و خواهر برادرات فرق میزارن و اونا رو بیشتر دوست دارن و یا اینکه من دوست ندارم خانوادت بیان خونمون و … ، اختلاف بندازیم تا کسی نتونه به اون مشاوره بده . مرحله بعدی همونایی که مژگان توضیح داد یعنی اینقدر تحقیرش می کنیم تا شخصیت و ارادش شکسته بشه و کاملا مطیع و بی غیرت بشه . گفتم خوب عاقبت مردها با این کارها چی میشه ؟ مژگان گفت چی می خوای بشه ؟ مژگان ادامه داد گفت مجموعه فیلمای اره رو دیدی ؟ گفتم آره . گفت عاقبت قربانی هایی که زنده می موندن چی میشد ؟ گفتم اگر آدمای مقاوم و سرسختی نبودن دیونه میشدن و میوفتادن تیمارستان و قرصی میشدن اگرم مقاوم و سرسخت بودن شخصیتشون شبیه شکنجه گرشون می شد و خودشون با دیگران همون کارو می کردن . گفت واسه مردای ایرانی هم دقیقا همین اتفاق میوفته اگر مقاوم و سرسخت نباشن پناه میبرن به مواد مخدر و معتاد میشن اگر مقاوم و سرسخت باشن شبیه ما زن ها میشن یعنی جنده و کونی . گفت مثل بابای من که میره پول میده به کارگرهای ساختمان نیمه کاره روبه روی خونمون تا کونش بزارن . گفتم تو هم سر شوهر پرورش اندامیت همین بلاها را آوردی ؟ گفت آره ولی شوهر من خودش مشکل دومی هم داره . گفتم چی ؟ گفت تمام کسانی که پرورش اندام کار می کنن مثل شوهر من چون تو باشگاه های پرورش اندام گی زیاده و تا اینا بخوان هیکلشون بزرگ بشه حسابی توسط افراد دیگه تو باشگاه گاییده میشن و کونی میشن و نکته دیگه ای که اونارو کونی میکنه بخاطر وزنه سنگین و مواد نیروزا و همچنین هورمون هایی که مصرف می کنند بیضه هاشون آب میاره و دچار ضعف در نعوض آلت میشن یعنی کیرشون برای سکس راست نمیشه و فقط زمانی که یه چیزی تو کونشون باشه کیرشون راست میشه و این باعث میشه خود به خود خودشون بی غیرت و کونی می شن . گفتم و راه دفاعی در برابر این کارهایی که شما زن ها انجام می دید چیه ؟ گفت راه دفاعی یا راه حل همون شعر معروف یا روسری یا توسری هست . گفتم منظورت اینه که باید زن ها رو بزنیم و تنبیه فیزیکیشون کنیم ؟ گفت بله . گفت اون مرتیکه آلمانی فیلسوف معروفه نیچه فهمید باید زن ها رو زد شما مردای ایرانی نفهمیدید . گفتم چطور ؟ مینا گفت منظورش همون جمله معروف نیچه هست که میگه پیش زن ها میروی شلاغ یادت نره . اومدم یه سوال دیگه بپرسم که یهو مژگان داد زد گفت پاشو گمشو برو دیگه مثل روانشناسا و مشاورا رودت درازه . کونمون که گزاشتی سیگارتم که کشیدی پاشو شرتو کم کن تا شوهرم نیومده . گفتم بیاد اینطوری ببینتت میکشتت ؟ دوباره 2 تاشون زدن زیر خنده مینا گفت این همه چیز یادش دادیم بازم آدم نشد مژگان گفت اولا اون بیغیرته و بی خایست دوما مردای ایرانی هیچ وقت ارضه کتک زدن زناشون ندارن چه برسه به کشتن . اگرم یه وقت اون بخواد بکشه یا تحویل پلیس بده با وجود اینکه میدونه کرم از زن خودشه ولی باز تو رو میکشه یا تحویل پلیس می ده . بلند شدم لباسمو پوشیدم زدم بیرون تو مسیر خونه به شدت تو فکر بودم . تو فکر این بودم که من یه عمر به سرنوشت بد و بیرا می گفتم که چرا من خواهر یا مادر ندارم و اگر داشتم تا این سن مجرد نمیموندم اما الان با حقایقی که مژگان و مینا درباره جنس زن بخصوص زن ایرانی واسم گفته بودن پیشه خودم میگفتم خدایا منو ببخش منو ببخش و خدایا شکرت که من خواهر ، مادر و همسر ندارم .
نوشته: مرد تنهای اتاق