پاهای خوشگل من و کفش فروش پادوست
سلام من سامان ۲۸ سالمه این داستان مربوط میشه به ۳ سال پیش و من دانشجو بودم.
یکم از خودم بگم … من یه پسر کاملاً پسرونه یعنی نه شبیه دختر هستم نه رفتارم دخترونه هست خودمم ماشالا هیکلی هستم ولی همیشه از بچگی یه تفاوتی توی پاهام حس میکردم که با بقیه پسر ها داشتم همیشه از بچگی پاهامو نگاه میکردم میگفتم پاهای من چرا خوشگله حتی دوست داشتم خودم پاهامو بو کنم و بلیسم همیشه یه بوی خاصی داشت و منم هیپرهیدروزیس شدید دارم یعنی از اونایی هستم که کف دست و پاهام شدیداً عرق میکنه و همیشه خیس هست ، خب حالا بریم سر داستان اصلیمون.
یه روز رفته بودم دانشگاه تقریبا از ۶ صبح تا ۶ عصر کتونی پام بود
منم نمیدونم چرا دانشگاه رفتنی کتونی هامو بدون جوراب میپوشیدم با شلوار جذب
ساعت ۶ دانشگاه تموم شد من از شبستر درومدم حوصلم سر رفته بود نرفتم خونه گفتم برم یه دور بزنم
رفتم یه مغازه کفش فروشی بود یه کفش گذاشته بود ویترین خیلی خوشم اومد از کفش
رفتم داخل مغازه قیمت کنم
صاحب مغازه هم یه مرد ۳۳ ۳۵ ساله بود
این خیلی با احترام اومد گفت بلع بفرمایید
گفتم این کفشا قیمت چند اونم آورد گفت بپوش امتحان کن ببین چجوریه تو پات 🤦🏽♂️
منم ۱۴ ساعت اینا بود با کتونی بدون جوراب بودم خجالت میکشیدم درارم کفشامو البته بوشم در اون حد نمیشه ها ولی خب خجالت کشیدم گفتم نه ممنون بعدا میام امتحان میکنم الان مقدور نیستم
گفت چرا بابا راهت باش مغازه خودته بپوش 🤦🏽♂️
من هر چقدر گفتم دیدم این اصلا گیر داده
منم واقعیت رو گفتم بهش که شاید ول کرد
گفتم عزیز من امروز کلا کتونی پام بوده
راحت نیستم الان بذار بعدا
من که اینو گفتم که کتونی این همه مدت پام بوده این یه نگاهی به پاهام کرد انگار مثلا رسما میگفت که درار دیگه کفشاتو
گفت دار من جوراب هم بخوای میارم برات
منم کم کم کجکاو شدم بببینم جریان چیه آخه
گفتم اوکی فقط زود بدین امتحان کنم تا مغازه شلوغ نشده
گفت تو نگران مغازه نباش بیا اصلا کرکره هارو تا نصفه داد پایین گفت راحت راحت باش
این که این کارو کرد کن قلبم شروع کرد به تند تند زدن که الان چی قرارع بشه
گفت راحت باش
مغازه هم طبقه بالا داشت
انگار مثلا انبار بود و اونجا استراحت اینا میکرد گفت میخوای حتی بیا بالا اونجا راحت هیچ کس نمیاد
کفشاتو درار 🤦🏽♂️
گفتم همین جا خوبه مرسی
من نشستم رو صندلی کفشامو درارم
همین که خواستم درارم کفشامو گفت صبر کن در نیار
گفتم چرا 🙄
گفت دراری پاتو زمین میذاری کثیف میشع پات !!!
گفتم خب چیکار کنم؟!؟
یه ملافه آورد باز کرد گفت پاتو بذار رو این درآوردی
گفتم ممنون مرسی
من کفشامو درآوردم دیدم این هول کرد
پاهای من واقعا جوری شده بود که انگار رسماً الماس بود خودم دیدم پاهامو یه جوری شدم
این که پاهای منو دیدم هی رفت اینور اونور از زمین کفشمو ورداشت منم خودمو زده بودم یه ندیدن
آروم زیر چشمی دیدم داره کفشامو بو میکنه 🤦🏽♂️
من رسما دیگه قلبم از هیجان داشت از جاش درمیومد
چند بار بو کرد کفشامو برگشت پامو دید
آخرش گفت یه چیزی بگم ؟
گفتم بگو عزیز
گفت پاهات چرا اینجوریه ؟! 😂😂🤦🏽♂️
گفتم چطور گفت واقعا زیباست پاهات
گفت بوی پاهات اصلا اذیت نمیکنه این حرف رو که زد جلو خودم کفشمو بو کرد گفت اصلا اذیت نمیکنه 🙄🤦🏽♂️
گفتم آهان 🙄 خوبه دیگه خدارو شکر
گفت میشه تشریف بیارین بالا اونجا جوراب هم دارم میدم بپوشین راحت کفش رو امتحان کنین
منم که دیگه بیش از حد دوس داشتم بدونم چی میشه گفتم باشه کفشامو پوشیدم رفتم بالا
گفت بشین رو صندلی راحت باش
من که نشستم رو صندلی اورد جلوم یه میز گذاشت گفت پاهاتو بذار رو میز زمین نخوره
نشستم پامو گذاشتم رو میز این گفت کفشاتو در میارم من
من که دیگه دیدم وضع اوضاع عوض شد دیگه خودمو زدم به اون راه
سرمو تکیه دادم پشت صندلی چشامو بستم یکم نیمه باز که بعضا ببینم
این دیدم کفشامو درآورده داره بینشو چسبونده زیر انگشتام داره نفس عمیق میکشه
بعد هر نفس هم یه دونه میگفت جوووووون جوووووون 🤦🏽♂️
هی میگفت خسته شدن طفلکی ها هی کف پامو میمالید بو میکرد پامو میگفت جونننن
منم دیگه داشتم میمردم دیگه
اونم دقیقا حرف تورو زد گفت آخه این پاها اصلا بهت نمیاد که
گفت بذار جوراب بیارم بپوش
گفتم نه ممنون نیاارین این منو نگاه کرد یه دونه اینجور کرد 🤫
گفت هیچی نگو 😑
این رفت جوراب بیاره
منم با گوشیم ور میرفتم
یهو دیدم این رفته یه جفت جوراب نازک مشکی مچی آورده 🤦🏽♂️
نازک نازک خودشم مچی
اینارو پوشوند پاهای من من دیگه رسما خونم یخ کرد اون صحنه رو که دیدم
این کف پای منو چه میلیسع
رسما حس میکردم که یه لایه از کف پام داره میره 😅
سرمو تکیه داده بودم پشت صندلی چشامو بسته بودم فقط حرکت زبونش رو کف پام و صدای بو کردن پاهام که نفس میکشید رو حس میکردم تو اوج اوج بودم
یهو دیدم من کف پاهام یه چیز جون دار داغ هست 😑 یهو که چشمامو باز کردم دیدم درآورده آلتشو گذاشته لای کف پاهام 🙄
من خشکم زد دیدم داره لای کف پاهام قشنک عقب جلو میکنه
منم جوری تنظیم شدم که راحت باشه همراهی میکردم باهاش
لامصب هم از اون سایز گنده ها بود 🤦🏽♂️ کت و کلفت بود خیلی شبیه خرطوم فیل میشه ها بعضی کیرا از اونا بود
راحت ۲۰ سانت درازیش میشد و کلفت
من حشری شدم شدید دیدم کتونی هامو بو میکنه
منم براش با کف پاهام جق میزدم
فقط میگفت آی جووونم پاهارو ببین
من کم کم خودم درآوردم کیرمو جق میزدم
صندلی جوری بود که
چال شده بودم تو صندلی پاهامم که بالا بود رو میز
آروم آروم جق میزدم
دیدم این گرفت از مچ پاهام تا میتونست آورد بالا میز رو کشید اونور اومد جلو
الان پاهام جلو صورتش گرفتع از مچ پاهام
کیر خرطومیش هم درست چسبید به کونم 🤦🏽♂️
من دیگه اصلا اظهار نظر نکردم
فقط داشتم آروم آروم جق میزدم و نگاه میکردم
منم همیشه شلوار اسلش میپوشم
نه کمر داره نه دکمه خودشم کشی میشه
این یهو شلوارمو کشید کونمو درآورد
گفت مگه میشه من تورو جر ندم پا خوشگل 😑
من جوری داغ بودم که انگار دیگه تب داشتم
این کیر خورطومیشو لای کونم گذاشت
من گفتم اون جا نمیشه ها 😅
گفت جا میدم پا خوشگل تو فقط شل کن
یکم که کیرش آب انداخته بود موقعی که براش با پاهام جق میزدم کیرش آبکی شده بود
لای کونم کاملا لزج شده بود و روان
این دیدم داره فشار میده 🤦🏽♂️
منم هی میگفتم آروم آروم فشار بده واقعاً درد داشت چون اون کیری اون داشت واقعا تو کسی جا نمیشد
منم پاهام بالا بودنی یه حالت خاص نگه میدارم پاهامو این یهو پامو دید اونجور گفت اینا چه پایی هست تو داری اینو که گفت یهو فشار داد تو من حس کردم منو با شمشیر از وسط دو تیکه کردن
یه دونه ناله کردم واقعا جر خوردن رو دیدم چجور میشه
تا تح کرد جوری که تخماش چسبید به کونم
پاهام من آروم میلرزید از درد و شهوت
هی میگفتم تکون نخور
یکم تکون نداد عضله های مقعدم شل شد و عادت کرد یکم دردم کم شد
دید آروم شدم درد ندارم شروع کرد به کردن
عقب جلو میکرد
هر بار که عقب جلو میکرد اونقدر سایز بزرگ بود که من حس میکردم توم خالی میشه و پر میشه
انگار تومو خالی میکردن دیگه
یهو میکشید بیرون من سوراخم همون قالب کیرش میموند 🤦🏽♂️ جمع نمیشد قشنگ هوا میرفت تو حس میکردم
این چه تلمبه میزد منم واقعا تو فشار بودم قشنگ فشار شدید روم بود دهنم باز مونده بود
یه وضعی شده بود شاپ شاپ که میکوبید نمیدونم زاویه جوری بود که انگار کیر درست میخورد به پروستاتم رسما حس میکردم پروستاتم رو سوهان میشکن من دیدم حتی بدون لمس کیر خودم هم من میخوام ابم بیاد کم کم پاهام شروع کرد به تیر کشیدن و لرزیدن یه لرزش شیرین که اصلا دست خودت نیست با هم تلمبه که زده میشد پاهام میلرزید بی اختیار هم انگشت های پاهام باز میشد اینم اینم که پامو میدید اونجوری میشه محکم تر میزد من دیگه تحملم تموم شد بدون این که جق بزنم دیدم آبم بی اختیار داره میاد.
خودشم خودتون میدونین که اب یکی که میاد عضله های باسن و مقعد منقبض میشه شدید من که آبم اومد خودشم کیر توی کونم که بود منقبض شدم شدید کیر توی کونم مانع انقباض شدیدم میشد و هم فشار به کیر اون میومد هم من هی بیشتر منقبض میشد مقعدم که ارضا کامل بشم این که فشار اومد رو کیرش منم که دیگه در حال تشنج بودم من دیدم ناله های مرده شروع شده فهمیدم آبش میخواد بیاد
یهو دیدم کشید بیرون ریخت رو پاهام آبشو
لش افتاد زمین
هیچ وقت اون صدایی که وقتی کشید بیرون تو اون حالت خاص یادم نمیره یه صدای فلووووپ مانندی درومد و من یه دل سیر خودمو منقبض کردم که ارضا شم ولی دیدم سوراخم دیگه جمع نمیشع همون قالب کیر رو گرفته بود چون واقعا کلفت بود 😅
منم همون حالت مونده بودم رو صندلی
نمیتونستم تکون بخورم از یه طرف کمرم خشک شدن بود چال شده بودم تو صندلی
از یه طرف سوراخم همچین ملتهب شده بود که دیگه هیچ
۱۰ دقیقه اونجور موندم
آروم آروم پاشدم خودمو جمع و جور کردم
اونم لش افتاده بود گفتم پاشو منو راه بنداز من برم 🤦🏽♂️
پاشد به زور گفت عالی بود واقعا منم گفتم چسبید
خدافظی کردیم اومدم ✋
نوشته: سامان پا خوشگل