به شوهرم خیانت کردم (١)
من مهنازم ٤٥ ساله کرمانشاهی و سالهاست که مقیم تهران هستیم نزدیک به ٢٠ ساله که ازدواج کردم و دوتا دختر حاصل این ٢٠سال ازدواجمه شوهرم آرش مهندس و پیمانکار ساختمانی هست و هر وقت از کارگراش عصبانی میشه سر کون و کصم خالی میکنه
ولی متاسفانه زود انزاله و بعضی وقتها اون ارضا میشه ولی من همچنان دلم سکس میخواست من یه دوست سیستانی دارم به نام طاهره که همه تاتا صداش میکنن
با اینکه تاتا ١٠ سالی ازم بزرگتره ولی بهترین دوستمه و محرم رازهای هم هستیم
کلی در مورد آرش و روابطم باهاش صحبت کردم و تاتا دو راه پیش پام گذاشت
اول اینکه یا باید با این وضعیت آرش کنار بیام ( که سالهاست دارم تحمل میکنم ) و یا اینکه به آرش خیانت کنم و برا خودم دوست پسر بگیرم و… حقیقتا از آبرو ریزی می ترسیدم و اینکه یه وقت رابطم با دوست پسر برملا بشه و به خاطر قانون کیفری مملکت به سنگسار محکوم بشم بارها با تاتا لخت تو حمام و یا رختخواب بودیم ولی هیچ وقت باهم لز نمیکردیم فقط بعضی وقتها تو حمام با لیف کص همو میشستیم گذشت تا اینکه بعد شش ماه خواهر تاتا فوت کرد و با اینکه سختم بود برای خاکسپاری جنازه به کرمان رفتم
گذشت تا اینکه بعد شش ماه که تاتا به تهران آمد بهم گفت که شوهر خواهرش زمین گیر شده و میخواد برای عیادت پیشش بره آرش تازه برام یه ماتیز گرفته بود و قرار شد همراه تاتا و اون یکی خواهرش ( چون تاتا ٣ تا خواهر داشت ) به عیادت شوهر خواهرش بریم
وقتی رسیدیم یه مرد جوان که ظاهرأ پرستار شوهر خواهر تاتا بود در رو برامون باز کرد
مرده خیلی خوشتیپ و چهارشانه بود البته کمی هم شکم داشت نمیدونم چرا با دیدن مرده دلم ریخت ، دوست داشتم همونجا بغلش کنم و زیرش بخوابم ولی با وجود تاتا و خواهرش نمیشد کاری کرد حس کردم دارم خودمو خیس میکنم و اونجایی که سورن ( اسم اون مرده بود ) به بهانه گرفتن قند خونم دستمو گرفت نزدیک بود از هوش برم بعد گرفتن قندم دیگه نتونستم تحمل کنم و رفتم دستشویی و شروع کردم به خود ارضایی اولین باری بود که برای مردی کصمو میمالوندم بعد خودارضاییم دست و صورتمو شستم و اومدم بیرون
اما با دیدن سورن دوباره گر گرفتم و به زحمت خودمو کنترل کردم وقتی برگشتیم متوجه شدم باز دوباره خودمو بخاطر سورن خیس کردم تو حمام باز دوباره خودارضایی کردم
از خدام بود که با سورن ارتباط داشته باشم ولو به قیمت سنگسار شدنم شب درباره مجازات سنگسار شدن تو اینترنت تحقیق کردم و متوجه شدم سنگسار کردن افراد همین طور الکی نیست و چقدر دنگ و فنگ داره اون شب وقتی آرش منو میکرد حس میکردم کصم پذیرای کیر سورن هست و اولین بار بود که قبل آرش ارضا شدم آرش از این رفتارم تعجب کرد و برای اینکه بهم گیر نده بهش گفتم که خیلی نیاز به سکس داشتم نمیدونستم چجوری با سورن ارتباط بگیرم ، میتونستم به در خونه شوهر خواهر تاتا برم ولی نمیدونستم چجوری سورن رو مال خودم کنم تا اینکه نمیدونم سر چه موضوعی بود که سورن به تاتا زنگ زد
بعدظهر تاتا هوس دوش گرفتن کرد و همین که رفت حمام سریع رفتم سر گوشی تاتا
دعا دعا میکردم که رمز گوشیشو عوض نکرده باشه ، شانس آوردم رمز گوشیش همون قبلیه بود گوشیشو باز کردم و شماره سورن رو برداشتم با بدست آوردن شماره سورن چه کشف عظیمی کرده بودم ، تا شب هزار بار میخواستم به سورن زنگ بزنم ولی دوست نداشتم سورن بفهمه که بهش نیاز پیدا کرده ام تو چه مخمصه ای گیر کرده بودم فردا تاتا گفت که میخواد با دوستاش برن شما از منم دعوت کرد که برم ولی بخاطر دخترام نمیتونستم برم
همش تو ذهنم نقشه میکشیدم که چجوری خودمو به سورن برسونم ولی هر بار نقشم با شکست روبرو میشد بعد ده روز تاتا از شمال برگشت ظاهرأ برای سورن قره قوروت گرفته بود و میگفت که سورن خیلی قره قوروت دوست داره فهمیدم که میخواد بره ملاقات شوهرخواهرش قرار شد آرش هم با ما بیاد وای که آرش میومد دیگه نمیدونستم چجوری به سورن نخ بدم از شانس گندم آرش همه کارهاشو مرتب کرد و من و تاتا رو سوار ماشین کرد و ٣ نفره اومدیم خونه شوهر خواهر تاتا سورن مارو دعوت کرد داخل خونه و با شوهرم خیلی عالی و محترمانه رفتار کرد این دفعه به خاطر آرش زیاد تو نخ سورن نبودم فقط یه بار رفتم دستشویی با دیدن آینه دستشویی فکری به ذهنم رسید که شمارمو برا سورن بنویسم ولی از شانسم چیزی نداشتم که شماره بنویسم و اگر میخواستم بیام بیرون و دوباره برگردم هم تابلو میشد از دستشویی که بیرون اومدم دیدم سورن با آرش خیلی گرم گرفته تو دلم آرزو میکردم ای کاش سورن با من اونجوری گرم می گرفت در خلال پذیرایی حس میکردم سورن یه جورایی حواسش به منم هست کمی پستونامو جلو دادم با وجود آرش نمیتونستم تاپی بپوشم که چاک پستونام مشخصش باشه حس میکردم سورن به پستونام نگاه میکنه اگر آرش نبود یه جورایی به سورن نخ میدادم تا اینکه آرش رفت دستشویی و به سورن کمک کردم تا ظرفها رو جمع کنه تاتا هم داشت با شوهر خواهرش صحبت می کرد نفهمیدم از عمد بود یا نه اما سورن یه ضربه آروم به کونم زد تا برگشتم که به سورن اعتراضی بکنم صدای در دستشویی آمد و آرش اومد بیرون سریع برگشتم تو اتاق آرش با سورن دست داد و بهم گفت آماده بشیم که بریم سورن تعارف زد که بمونید و… آرش در حالی که کتش رو می پوشد قبول به موندن نکرد سری از تو کیفم جوری که کسی متوجه نشه مداد چشممو برداشتم و به آرش گفتم من برم سرویس تو دستشویی با مداد چشمم شمارمو کنار آینه برای سورن نوشتم و اومدم بیرون آرش داشت با شوهر خواهر تاتا خداحافظی میکرد
سورون رو که دیدم یه چشمک بهم زد و فقط تونستم با لبخندی جوابشو بدم همین که خواستیم بیاییم بیرون تاتا هم گفت میخواد بره سرویس ای بابا ، خدا خدا میکردم که نفهمه شمارمو برای سورن نوشتم موقع برگشت تو ماشین دلم آشوب بود یه نیم نگاهی به آرش انداختم انگار پشیمون شده بودم که میخوام به آرش خیانت کنم خدا وکیلی آرش مرد خوب و مهربونی بود اما سر اینکه زود ارضا میشد واقعا دوست نداشتم بهش خیانت کنم
تا برسیم خونه هزار بار تصمیم به خیانت میگرفتم و هزار رو یک بار منصرف میشدم
آرش من و تاتا رو رسوند و خودش رفت سر کارش
نوشته: مهناز
ادامه…