داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

یک سرو هزار سودا 32

آخ که چقدر خسته بودم . دلم می خواست بگیرم تا صبح تا دوروز دیگه بخوابم . به دور از هیاهو و سر و صدا .. یادم میاد یه زمانی از صحبت با دخترا خیلی هیجان زده می شدم . دست یافتن به اونا و عمق جسم و روحشونو یک رویا می دونستم ولی حالا گاه طوری ازشون خسته می شدم که  هوس اون روزایی رو می کردم که تشنه اونا بودن هم یه صفایی واسه خودش داشت . این جور اگه دست و بال آدم باز باشه هم خودش یه دردسره .. آخ با یه چیزی روبرو شدم که آرزو کردم کاش خونه نمی رفتم و همون جا پیش مژده می خوابیدم ..ملوک دم در بود .. خوش بدن تر و زیبا تر از همیشه . خیلی به خودش رسیده بود که از حول وحوش چهل و هشت هم خیلی کمتر نشون بده .. یه ساپورت هم پاش کرده بود که آدم دلش می خواست از پایین پا تا به انتهای باسنشو از روی همون ساپورت گازش بزنه . با اشاره انگشت منو طرف خودش خوند . این که من دیر تر برم خونه مسئله ای نبود . خونواده در ساعت ثابتی منتظرم نبودن . چون من همیشه یه بهونه ای داشتم و یه حرفی واسه گفتن و خیلی راحت می تونستم اونا رو گول بزنم . یه پیرهن میدی وتی شرت مانند به رنگ سبز روی ساپورتشو پوشش داده بود . تا  به انتهای باسنشو که یه قسمتی از انتهاش مشخص بود .. این ساپورت مشکی  دیوونه ام کرده بود .  ملوکو فقط باید می گرفتم و یه ضرب می کردم توی کونش . کون ملوک  بیشتر وقتا اولین جایی که به طرفش یورش می بردم .. اون زن نقطه ضعف منو می دونست . تازگی ها دو تاپاشو کرده بود توی یه کفش و می گفت مرغ یه پا داره و من باید اسممو عوض کنم و ازم خواست که یه اسم با کلاس واسش انتخاب کنم که هوس انگیز باشه ..منم بهش گفتم عزیزم من دوست دارم تو رو با هویت خودت داشته باشم . تو خوش اندام ترین زن دنیایی مگه با تغییر اسم هم چیزی عوض میشه .. راستش عادت کرده بودم که بهش بگم ملوک و دیگه اون جوری ترک عادت خیلی سخت بود . نمی دونستم می تونم کیرمو واسه ملوک شق کنم یا نه .. یه حرکاتی رو داخل شلوارم حس می کردم ..ملوک می خواست بیاد سمت من .. سعی کردم زیاد بهش نچسبم . بدنم بوی عطر تن و پیرهن مژده رو می داد .. می شد یه بهونه ای آورد ولی شاید اگه کیرمو ساک می زد متوجه می شد که دقایقی قبل در تماس با زنی بوده . نمی دونم چرا دلم نمیومد اونو ناراحتش کنم . با این که شوهرم داشت ولی خب دو تایی شون نسبت به هم طبعی سرد داشتن . شاید می تونستم یه دختر جوونو از خودم برنجونم ولی دوست نداشتم دل ملوک بشکنه یا حس کنه که با احساساتش بازی کردم . ملوک : چرا ازم فرار می کنی ..

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها