داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

گی عاشقانه با شایان

آروم کلید رو توی در چرخوند امد داخل من که رو مبل نشسته بودم بر گشتم و نگاش کردم مثل همیشه وقتی دیدمش چیزی تو دلم فرو ریخت با چشمای عسلیش داشت منو نگاه میکرد خوشکل وجذاب بود به ته ریش کوتاه هیکل پر و ورزشکاری کلید هارو رو جا کلیدی گذاشت و امد طرف من .
دلم براش تنگ شده بود از دیروز تا حالا ندیده اش بودم نزدیک من که رسید منم همزمان بلند شدم
اول یکم نگاش کردم بعد خودمو تو بغلش گم کردم سرم رو سینه اش بود و صدای قلبش که دیونه وا به قفسه سینه اش میخورد رو گوش میدادم
یکم که تو همون حالت موندیم تا من انرژی از دست رفته مو باز پس گرفتم ازش جدا شدم.
رفت تو اتاق تا لباس عوض کنه من رو مبل خیره به در تا بیاد بیرون.
بعد یه ربع در حالی که از موهاش اب می چکید امد بیرون یه حواله هم رو شونه اش بود لباس فقط یه شلوارک جذب مشکی پوشیده بود امد کنار من نشست حوله رو برداشت و اروم نم موهاش رو گرفتم
رفتم اشپزخونه و دوتا قهوه ریختم اوردم گذاشتم رو میز همین جور خیره به رو به رو تو فکر بود دیدم فضا خیلی داره رومانتیک میشه هیچی حرف نمیزنه!!
گفتم این وسط حیفه کرم نریزم
اروم چند قدم بهش نزدیک شدم نگاهی به فنجون های کریستال کردم که نقش عجق و جق هنرمندانه روش بود
همزمان با داد و قالی که کردم سینی رو هم ول کردم
یه صدای وحشت ناکی درست شد که بدبخت شایان نیم متر پرید هوا چند لحظه منگ و گنگ اطراف رو نگاه کرد و نگاهش رو لبخند و چشای شیطون من قفل شد
کم کم فهمید چه خبره با دادی که زد فرار رو بر قرار ترجیح دادم و فلنگ رو بستم
+اااررررررررشــــــــــیا میکشمت
دویدم تو اتاق و در خواستم ببندم که پاشو گذاشت لای در مسلما زور اون بیشتر بود و در رو هول داد امد داخل یواش یواش یه قدم به سمت من بر میداشت منم یه قدم میرفتم عقب تا جای که خوردم به دیوار پشت سرم
با چشمای که شیطنت توش موج میزد دست هاشو عین جادوگرا تو هوا تکون داد و گذاشت دو طرف من رو دیوار.
منم رسما تو بغلش زندونی شدم
گفتم الان که یه کاری بکنه ترجیح دادم خودم شروع کنم
-شایان غلط کردم دیگه از این کارا نمی کنم قول میدم دفعه اخر باشه تو روخدا شایان…

من داشتم برا خودم نطق میکردم دیدم اون ساکته
نگاهمو اروم از رو سینه عظلانی و برهنه اش بالا کشیدم و به چشماش دوختم
که دیدم نگاهش خیره رو لبامه

اروم سرش جلو امد تا یه سانتی صورت من متوقف شد نگاه عسلیش رو به چشمام دوخت
منم از مستی چشماش خمار شدم و اروم چشمام بسته شد وبا تماس لب هاش به خلسه ی شیرینی فرو رفتم…
دستش هاش یکیش پشت سرم و یکیش هم رو گودی کمرم نشست
منم دستامو دور گردنش قفل کردم و از بهشتی که توش قدم گذاشتم نهایت لذت رو می بردم.
شایان خیلی ماهرانه لبامو میخورد زبونش رو رو لبامو می چرخوند و گاهی هم زبون منو میک میزد
کم کم داشت بدنم شل میشد از داغی تنش گر می گرفتم واسه خودم تو ابرا سیر می کردم که یهو جیغم هوا رفت
شایان بیشعور لبمو تا بیشترین حد گاز گرفت
بعدم دو حالی که از اتاق خارج میشد گفت:
+اینم تلافی کاری که کردی
عین خل ها از کاری که کرده خیره به جای خالیش
و دستم رو لبم بود
اما اینو مطمعن بودم کارش بی تلافی نمی مونه…

نوشته: ارشیا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها