کونی شدن با یک اشارهی فاعل (۱)
سلام بچه ها ، امیدوارم حال دلتون خوش باشه و زندگی سکسی و شهوانی خوب و خوشی داشته باشین
بچه ها این داستان کاملا واقعیه ، دست به نوشتنم خوب نیست ولی سعیمو میکنم که بهترین نحو ممکن بنویسمش
اول از خودم بگم، الان ۳۱ سالمه چند بار کون دادم و پوزم آزاده ، هم خوب میتونم کون بدم و دلبری کنم برا فاعلم . هم خانم باز خوش شانسیم و میتونم کامل زیدمو ارضا کنم با کیرم
من بچه تهتقاریم ، از بچگی خوشگل و سفید و اندامم دخترونه بود، چون یکم دخترونه و ریزتر از رفیقام و بچه محلای بزرگتر از خودم بودم و سفید و تپل بودم ، همیشه دور کونم میچرخیدن شاید بتونن بکنن . ولی از داداشام میترسیدن و شکر خدا پیش نیومد که یه آشنا بتونه بکنه منو
اوایل سن بلوغم که شروع شد ، عجیب ترین اتفاقات واسه بدنم و احساساتم پیش اومد ، برعکس دوستام که توی اون سن دوست داشتن مخ دخترا رو بزنن ، من همش توی ذهنم یواش یواش خودمو دختر فرض میکردم ، خونه که خالی میشد دست خودم نبود میرفتم سر ساک خواهرم و سوتین و شورتشو میپوشیدم ، و توی آینه نگاه میکردم و زود درمی آورد
کونمو انگشت میکردم ، تف مالی میکردم و خلاصه یواش یواش خیار رو با کونم آشنا کردم.
فیلم سکسی که می دیدم بدنم گر میگرفت ، نوک ممه هامو میمالیدم و کونمو انگولک میکردم ، آرزوم بود یه دختر میشدم و دوست پسر میگرفتم و می تونستم کیر و تخماشو مک بزنم و ساک بزنم براش
همزمان هم دوست دختر گرفتم با اینکه حس زنانه قوی تری داشتم به نسبت حس مردونهم
ولی بازم نشد که حس زنونه و شهوت کون دادن از سرم بپره،و میترسیدم که به بچه محلام یا یه کسی آشنا باشه پیشنهاد بدم و بتونم بهش بدم ، از خانوادم مث سگ میترسیدم و از آبروم
دوم دبیرستان که شروع شد ، انتخاب رشته کردم و خداشکر رفتم مدرسه ای دیگه داخل یه محله دیگه، که کلی باید با سواری و اتوبوس خط عوض میمردم تا به مدرسه برسم
غریبه های بیشتری می دیدم و توی ذهنم بهشون کون میدادم
یه بار بعد مدرسه داخل اتوبوس بودم ، شلوغ بود ، و من و خیلیای دیگه سرپا . جلوی جلو وایساده بودم و با دستام تکیه داده بودم روی میله اون جلو، کنار راننده . توی خودم بودم که توی اون شلوغی حس کردم یکی چسبوند در کونم، سریع بدنم انگار برق گرفت منو، بار دوم که چسبید و مالید مطمئن شدم که یه مرده و داره از رو شلوار میماله درکونم کیرشو
انگار توی بدنم بجای خون هورمون زنونه جاری شد اون لحظه ، جسارتم بیشتر شد و نترس شدم . دستاش از بغل آورد و میله جلوی من که تکیه زده بود رو گرفت و دیگه قشنگ داشت از رو شلوار کمرشو درکونم تاب میداد . دوست داشتم جای خلوتی می بود و همون حالت با دستاش ممه هامو میمالید و می گرفتشون
جرات کردمو با دستم شروع کردم دستاشو مالیدن و نوازش کردن ، دستان پر موش برام جذاب ترین بود اون لحظه ، متوجه شد که خارش کون امانمو بریده یه قدم دیگه جلو اومد و منو هل داد جلو تر ، داشتم میمردم از شهوت و نفس تنگی . چند دقیقه ای مالید که اتوبوس رسید مرکز شهر که باید پیاده میشدیم . پیاده شدم و قشنگتر دیدمش ،یه مرده نسبتا هیکلی، جلو سرش طاس و سیبیلو بود . لاغر هم نبود . اومد سمتم اشاره دادم که بیاد دنبالم ، رفتم وسط میدان که مث یه پارک بود و تک توکی آدم میومدن زیر سایه درختا سیگار می کشیدند و میرفتن
رفتم نشستم زیر درخت و اومد نشست کنارم. دستامو گرفت و بوسید. داشتم از زننونگیم و جندگیم که تونستم یه مرد کامل روشهوتی کنم برا خودم ذوق میکردم . از خودش گفت و از من سوال پرسید و یکمحرف زدیم .آخرشم گفت الان مکان جور نیست ،ولی توی اتوبوس انقدر مالیده درم که توی شورتش آبش اومده بوده . شماره از هم دیگه گرفتیم و ازم قول گرفت که همین روزا اوکی شد برم پیشش .و منم ازش قول گرفتم که خودش تنها باشه و اینکه اگه ی موقع منو با فامیلی یا هرکسی توی خیابون دید اصن تابلو نکنه ، و آبرومو نبره . گفتم داداشام هم منو سر میبرن هم ترو میکشن ، بحث آبروه
رفت و منم مرکز شهر یه تاکسی گرفتم و برگشتم خونه ، توی مسیر و توی خونه همش به لحظه شهوتی شدن خودمو اون مرده فکر میکردم. بهترین حس دنیا رو داشتم . رفتم توی دستشویی و انگشتم رو خیس کردم و فرستادم توی کونم که مثل کوره آجرپزی داغ شده بود ، با اون یکی دستمم نوکممه هامو میمالیدم
انقد کونمو انگشت کردم و ممه هامو نیشگون گرفتم که پیشابم داشت از کیرم آروم ولی زیاد میریخت بیرون
ممه رو ول کردم و رفتم سر کیرمو مالیدم با پیشاب لیز کردم
، یکمشم مالیدم در کونم
امقد با یه دست کونمو کردم و با اون دستم کیرمو مالیدم که یهو لرزید بدنم ، سوراخ کونم باز و بسته شد و یهو سفت شد و آب کیرم دوبرابر همیشه پاشید بیرون
سوراخم همش نبض میزد و یواش یواش آروم شد ، جیش کردم و اومدم بیرون دراز کشیدم توی تختم
به روزی فکر میکردم که اون آقاهه زنگبزنه و بگه خونمون خالیه و بیا . توی فکرم همه فتیشامو اجرا میکردم باهاش
یادم افتاد که حیف شده توی پارک یادم نبود بگم که کیرشو ببینم ، ولی از روی شلوار موقع مالیدن معلوم بود کیر بزرگی داشت
هر وقت کسی نبود لباس های زیر خواهرمو می پوشیدم و روی تختم دراز میکشیدم و حس میکردم الان توی خونه اون مرده هستم با این لباسای سکسی که تنم کردم
میدونستم براش بپوشم اینا رو یه دل نه صد دل عاشقم میشه . ازش خوشم اومده بود ، سن بالا ، مهربون ، جاافتاده و دنبال دردسر و سواستفاده نبود ، میتونستم با خیال راحت زیرخوابش بشم و جندگی کنم توی خونهش
تا اینکه یه روز بیرون بودم با دوستام که زنگ زد ، گفت برا پس فردا صبح ساعت ده بیای خودتو آماده کن
بدنم سست شد وقتی اینا رو گفت ، و میدونستم که پس فردا بالاخره سوراخ خوشگلم پذیرای یه کیر بزرگ و آبدار میشه
میدونستم که بدن سفید و دخترونم قراره توی خونه یه مرد شهوتی زیرخوابی کنه ،و قراره با کون و بدنم یه مرد خیلی بزرگتر از خودمو شهوتی و ارضا کنم. چندتا فیلم سوپر گیر آوردم ، و همش نگاه میکردم و خودمو جای زنای توی فیلم تجسم میکردم که داره به اون مرده میده
ژیلت خریدم روز بعد و بدنم که یه ذره مو نازک داشت رو زدم و آماده فردا شدم
بالاخره اون روز اومد و ساعت هشت باید مدرسه می بودم ، تا در مدرسه هم رفتم ولی تو نرفتم
از دکهسر خیابان چند نخ سیگار باریک و آدامس خریدم و رفتم توی پارک نزدیک مدرسه منتظر زنگش شدم
ساعت نه نیم زنگزد که بیا فلان خیابان ، و آدرس داد که کجا وایسم .تاکسی دربست گرفتم و راه افتادم . دهنم از شهوت خشک شده بود
قلبم داشت منفجر میشد ، نوکسینه هام جمع شده بود و به تیشرت تنم که میخورد میسوختن ، انقد که این چن روز مالیده بودمشون و نیشگون گرفته بودم ازشون
رسیدم سر جای قرارمون ،و یه سیگار دیگه مونده بود روشن کردم و کام عمیق میزدم که استرسم شاید کمشه
ولی نمیشد ، که دیدم اون طرف خیابون و منو دیده و داره میاد سمتم
وقتی میومد برا خودم عشق میکردم که قراره با این مرد لخت بشیم و از تن و بدن همدیگر لذت ببریم
راستش هنوز هیچی نشده بود عاشقش شده بودم . اومد دستمو گرفت و سلام کرد و روبوسی و گفت بریم ، یکم جلوتر یه تاکسی دربست گرفت و هردو نشستیم عقب ، دستاشو ول نمی کردم و می گفتم همونجا کاش میشد زیپ شلوارشو باز کردم و کیرشو میذاشت دهنم
اونم به لبو دهنم که نگاه میکرد که خشک شده بود و نگاه چشام میکرد که از شهوت کونی بودن شهلایی شده بودن ، یه لبخند قشنگی زد و معلوم بود از کونی که بلند کرده خوشحال و راضیه
آدرس رو به تاکسی داد و گفت سر اون کوچه پیاده میشیم ، پیاده شدیم گفت نگاه کن من میرم اون خونه که درش سرمه ایه ، در باز میزارم تو هم بیا پشت سرم
کوچه خلوت بود ،و کسی نبود
رفت و دیدم در رو هم نبست ، منم راه افتادم و رفتم داخل …
ادامه دارد…
نوشته: کونی