سلام خدمت دوستان من اولین بارمه میخوام خاطراتمو بنویسم پس اگر نگارشش بد بود وغلط املایی داشت ببخشید.من کامرانم قدم۱۷۶وزنم۸۳هست ادم شوخی هستم به حدی که بهم میگن جوکر خب بریم سر خاطره من یه پسر دایه همسن خودم دارم که باهم خوب هستیم خونه ما تهرانه خونه دایم اینا اردبیل ماسالی یکی دو بارمیرفتیم اردبیل
عید سال ۹۳بود مارفتیم اردبیل بعد احوال پرسی ودیدو بازدید اومدیم خونه این دایم تاشب کلی پاسور و … حال کردیم شب خابیم منو پسر دایم کنار هم خابیدیم ساعت دو شب بود بیدارشدم که برم تو حیاط دست شویی دیدم پسر داییم نیست.من رفتم حیاط دیدم لامپ طویله روشنه فکر کردم شاید داره غذا میده به گاوا جلوی در طویله گونی بود گونیو کنار زدم چیزی که میدیدم خیلی باحال بود پسر دایم افتاده بود به جون کس خرشونو ای میکرد منم فرصت طلب با موبایلم یه ده دقیقه ای فیلم گرفتم که دو سه جاشم صورتشو قشنگ در حد فیلم بردارای هالیودگرفتم.خره هم یه حالی میکرد انگار کار هرشبشون بود چون تکون نمی خورد.اقا ما رفتیم بکپیم مگه میشد تاصح هزارجور فکر میکردم که بافیلمه چیکار کنم .
صبح که شد سر سفره بش اس دادم بلوتوسو روشنکن وصداشم قطع کن فیلمو بلو توس کردم. انگار خر کونش گذاشته قرمز کرد و رفت بیرون گفت بیا کارت دارم. رفتم التماس میکرد می گفت پاکش کن گفتم باید بهم کون بدی که پاکش کنم خندید برخلاف من که فکر می کردم میگه نه گفت من از خدامه باتو سکس کنم روم نمیشد بت بدم .یار در خانه و ما این اوسکولا گرد جهان میگردیم.
قراربود خانواده ها برن عید دیدنی یه دهات دیگه تا ۴؛۵ساعتم نمی اومدن و تا برن من رفتم دارو خونه قرص سیلد نافید گرفتمو خوردم رفتم خونه همه رفنه بودن منم پسر دایمو بغل کردم لبشو شروع کردم خور دن.(اون۱۷۱قدش وزنشم۷۸سفید با کونی تپل سر این قضیه کلی اذیتش میکردیم)نفهمیدم چطوری لخت شدیم شروع کرد کیرمو ۱۹cmخوردن جلوی من زانو زده بود من انگار که تو یه دنیای دیگه بودم همشو میکرد دهنش وخایه هامو لیس میزد تنم داشت میلرزید ازخوردن اون حال میکردم گفت لا مصب بکن توش گفتم برو خودتو خالی کن گفت من کارم اینه قبلن کردم.تازه فهمیدم همه کردن من ته موندش گیرم اومده .
سگی شد سوراخشو دیدم تف کردم وبا انگشت کردم توش دیدم آره گشاده معطل نکردم کردم توش. اه چه داغه یواش یواش سرعتمو زیاد کردم. صداش دراومد از زیر براش داشتم میمالیدم بد بخت ۱۰cmبود دراز کشیدم اومد نشست روکیرم مثل جنده ها بالا پاین میکرد.بعدگفت فوشم بده بهم حال میده منم فوش میدادم گفت به خواهرم بگو منم میگفتم سرعتشو زیاد کرد گفتم داره میاد عین قحطی زدها با ولع ابمو می خورد.تا ۱۳ بدر کلی گایدمش فهمیدم خواهرشم میده .یه روز باهم گایدمشون داستانشم میزارم.ایرادامم بگین تا دو داستانای دیگم برطرفش کنم.دم همتون گرم که وقت گزاشتین.فش ندین اگرم دادین به کیرم.
نوشته: جوکر کوسخول