داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

کشتی با مامان

سلام من سپهر هستم 22 سالمه و قدم 176 و از اندام و هیکلم راضی هستم و مادرم سهیلا 46 سالشه و قدش 170 و اندامش رو فرمه انصافا و جوون تر از سنشه میخوام خاطره خودم رو همین چند روز پیش از کشتی ای که با مامانم گرفتم براتون بگم از همین اول بگم این داستان سکس نداره فقط حسی بود که من به مادرم داشتم که هر بار میدمش دوست داشتم بچسبم بهش اما خب نمیشد تو حالت عادی اون کارارو کرد برای همین فکر کشتی اومد سرم بریم سراغ داستان

من همیشه کشتی رو از تلویزیون دنبال میکردم و علاقه داشتم بهش و مادرم هم گاهی اوقات مینشست و با من نگاه کرد یه روز عصر که پدرم رفته بود سر کار و همون روز کشتی هم داشت و من تماشای کشتی بودم که مادرم هم تو آشپزخونه داشت کار میکرد آخرای کارش بود وسطای کشتی بود که مادرم کارش تموم شد و اومد پیش من نشست و با هم مشغول به تماشای تلویزیون و مسابقه کشتی شدیم که من اون فکر زد به سرم که از این فرصت استفاده کنم و با مادرم سهیلا کشتی بگیرم که بتونم بچسبم بهش من واقعا عاشق این بودم که با مادرم کشتی بگیرم بدون سکس چون مادرم بود و نمیشد که باهاش سکس کنم البته راستش رو بگم چند بار به یاد مادرم خودم رو ارضا کرده بودم قبلا و الان بهترین موقعیت بود با استرس بهش گفتم مامان گفت جانم گفتم میای مثل این مسابقه که تو تلویزیون داره میده با هم کشتی بگیریم اولین بار بود همچین پیشنهادی بهش میدادم نمیدونستم عکس العملش چیه استرس داشت قلبم داست تند میزد خندید و گفت مگه من کشته گیرم که باهات کشتی بگیرم قبول نمیکرد ولی من اصرار کردم انقدر اصرار کردم تا قبول کرد چند دقیقه ای با هم سرشاخ بشیم من یه شلوارک پوشیدم و یه تاپ آبی مادرم هم یه شلوارک و تاپ قرمز مثل دوبنده قرمز و آبی و تشک پهن کردیم توی حال و قانون این شد توی 5 دقیقه هر کی بتونه پشت اون یکی رو خاک کنه و تو خاک خودش بنشونه برندست زمان زیادی نبود ولی خب اینم خودش خیلی بود دیگه چاره ای نداشتم قبول کردیم و زمان رو شروع شد اول به چشمای هم خیره شدیم و میخندیدیم هنوز یخمون آب نشده بود تا اینکه بالاخره بعد از گذشت چند ثانیه با هم سرشاخ شدیم باورم نمیشد بالاخره داشتم با مادرم کشتی میگرفتم خیلی حس خوبی بود همونطور که سرشاخ بودیم با هم پنجه تو پنجه شدیم مامانم زورش زیاد بود انتظارشو نداشتم انقدر قوی باشه یه لحظه پنجه هامو فشار داد و من یه دادی زدم و اون خندید و گفت خودت پیشنهاد کشتی رو دادی حالا باید پای لرزشم بشینی زمان داشت میگذشت و من باید مادرم رو خاک میکردم اگه میخواستم بچسبم بهش کیرم داغ شده بود داشت بلند میشد ولی خودمو کنترل کردم تو اون وضعیت خیلی سخت بود همونطور تو سرشاخ بودیم و همدیگرو هل میدادیم جلو و عقب من بازوهای مامان رو گرفتم و اونم بازوهای منو داشتیم زورآزمایی میکردیم تا اینکه من دیدم مامان پاهاش رو جلو گذاشته و گفتم حالا دیگه وقتشه یه لحظه رفتم و پای مامان رو گرفتم مامان داشت مقاومت میکرد ولی من اینجا زورم بیشتر بود و خاکش کردم باورم نمیشد مادرم رو تو خاک خودم نشونده بودم و خودم هم خوابیدم رو پشتش خیلی حس خوبی بود کیرم باز داشت بلند میشد اگه مامان میفهمید دیگه نمیشد جمع کرد قضیه رو منم خودمو کنترل میکردم یک دقیقه دیگه مونده بود و مامان زیر من بود و من روش بهش گفت حالا دیدی قدرت پسرتو گفت سنگینی از روم بلند شو که دارم له میشم ولی من گفتم هنوز از وقت مونده و مامان داشت زیر من اینور اونور میکرد خودشو که آزاد کنه خودشو ولی من قفلش کرده بودم پاهام رو تو پاهاش و دستم رو برده بودم زیر کتفش و سرم رو چسبونده بودم پشتش نمیتونست کاری بکنه تمام وزنم رو انداختم رو مامان سهیلا جونم و اون خبر نداشت من دارم حال میکنم از اینکه پشتش خوابیدم کیرم یه بار کیرم خورد به کونش ولی سریع جمعش کردم تا متوجه نشه داشت بلند میشد کیرم و منم داشتم داغ میشدم چه حسی بود وقتی پاهای لخت مامان چسبیده بود به پاهای لخت من و چند بار تو همون حالت که بودیم دستم به سینه های مامان خورده بود دیگه چند ثانیه مونده بود از وقت و کیرم حسابی راست شده بود و چون براس اولین بار بود این تجربه کشتی با یه زن رو داشتم دیگه نزدیک بود آبم بیاد بالاخره وقت تموم شد که اگه تموم نمشد آبم میومد و مامان گفت حواست کجاست من اصلا تو یه دنیای دیگه بودم تازه متوجه شدم وقت تموم شده و دلم نمیخواست از پشت مامان بلند شم خیمه زده بودم روش و سرم چسبونده بودم پشت مامان اما چاره ای نبود باید بلند میشدم و مامان هم دیگه گفت سپهر از روم پاشو دیگه بسه منم بلند شدم چون شک میکرد دیگه واقعا حیف بود خیلی زود تموم شد اما همون پنج دقیقه یکی از بهترین خاطرات زندگی من شد نمیدونم مادرم متوجه شد یا نه اما چیزی به روم نیاورد هر دومون خیس عرق شده بویم هم من هم مامان اول مامان رفت حموم و وقتی اومد بیرون من و همونجا تو حموم یه جق حسابی زدم به یاد مامان سهیلا ممنون که این داستان رو خوندید

نوشته: سپهر

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها