داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

پیش درآمد

#1

با شنیدن صدای مکبر کمر خشک شده‌م رو بالا آوردم، همراه با بالا و پایین بردن دست‌هام گردنم رو سه بار به چپ و راست چرخوندم و نگاهی به بقیه انداختم. حاج آقای نوری دستشو دراز کرد سمتم و گفت: قبول باشه جوون!
لبخند زدم و گفتم: قبول حق حاج آقا!
یکم بعد که ذکر و دعا‌ها خونده شد، با بلند شدن بابام که طبق معمول پشت امام جماعت نمازشو خونده بود منم از جا بلند شدم و به سمتش رفتم. تو همون مسیر کوتاه تا در مسجد، پدرم که آقاجون صداش میکردیم چندبار با مردهای همسن و سال خودش برخورد و شروع کرد احوال پرسی، منم مجبوری پشت سرش ایستادم و باهاشون حال و احوال کردم. بالاخره تموم شد و مسیر رو ادامه دادیم. چند تا خونه پایین‌تر خونه خودمون بود و خیلی زود رسیدیم خونه. دم در همسایه جلوی آقاجون رو گرفت و من تنها رفتم تو خونه. به مامانم که تو آشپزخونه بود سلام کردم و رفتم تو اتاقم. با ورود به اتاق بلافاصله بوی گند جورابام خورد تو دماغم. با بینی چین خورده گوشیم رو چنگ زدم و نشستم روی تخت. این روزها کل زندگیم توی دوتا چیز خلاصه میشد، درس و جق! از سه سال پیش که با این پدیده چشم کور کن و همه‌گیر لعنتی آشنا دیگه نتونستم بذارمش کنار! به طور متوسط هر دو روز یا سه روز یه بار میرفتم سر وقت پوشه مخفی و پر از پورن توی گوشیم و یه صفایی به خودم میدادم و این وسط بیشتر وقتم صرف درس خوندن میشد، به خصوص که چندماه دیگه کنکور بود. بوی جوراب لعنتیم بد توی ذوق میزد. گوشی رو انداختم کنار و جوراب هام رو از زیر تخت پیدا کردم. بردم آشپزخونه و انداختم تو سینک، مادرم دماغشو گرفت و گفت: پیف پیف! هزار بار گفتم خودت بشور اینارو.
دوباره برگشتم سمت اتاقم و گفتم: ایشالله دفعه بعد!
دوباره گوشی رو چنگ زدم و وارد پوشه شدم. خواستم فیلم رو پخش کنم اما هنوز اون بوی گند اعصاب خورد کن توی اتاق حس می‌شد. لعنتی بوی سگ مرده می‌داد. اینجوری فایده نداشت. فکر بکری به ذهنم رسید. پتو رو همراه با چند برگ دستمال کاغذی برداشتم و رفتم تو هال. بین درهای دوتا اتاق که پشتی داشت دراز کشیدم و پتو رو انداختم رو خودم. زیر چشمی نگاهی به خونه خلوت کردم و گوشیم رو از جیبم در آوردم. این دفعه رو سریع جمع و جورش میکردم. اصلا مگه چقدر قرار بود طول بکشه؟! سریع هنذفری رو زدم و فیلم رو پلی کردم. داستانی بیمار و پرستار بود و انصافا پرستاره چه کونی داشت! دستمال هارو گذاشتم روی کیر شق شده‌م و دست خودم رو هم مابین دستمال و کیر خودم قرار دادم. یکم بعد ترشحات فراوان و بیرنگی ازم خارج شد و با همون شروع کردم جق زدن. توی حال خودم بودم که در باز شد و آاقجون وارد خونه شد. با دیدنش کیرم خوابید! خودمو یکم جمع و جور کردم و آقاجون با نگاه چپی به من نگاه کرد.
_هوا خیلی سرده؟!
حق داشت خب. چله تابستون بود و من رو خودم پتو انداخته بودم. گفتم: نمیدونم چرا سرما سرمام میشه.
نشست و به پشتی تکیه داد. گفت:
_خوب میشی انشالله.
یعنی من کشته مرده این احساساتش بودم! مامانم از آشپزخونه اومد، سینی چای رو مقابلش روی زمین گذاشت و کنارش نشست.
_خسته نباشی.
-سلامت باشی خانوم.
کیرم بیشتر خوابید! دیگه توان تمرکز نداشتم. اونا که گرم صحبت شدن، هندزفری رو تو گوشام کردم و فیلم رو دوباره باز کردم. زیر چشمی هم هوای اون دوتا رو داشتم که یه دفعه غافل گیر نشم و گرنه کارم تموم بود! دیگه تا اینجا که اومده بودم، باقیش رو هم باید میرفتم. دلیل اینکه تو حموم جق نمیزدم این بود که خوشم نمیومد! اصل جق این بود که یه جا دراز بکشی و با فیلم ببینی و گرنه نمیزدی بهتر بود! حواسمو جمع فیلم کردم. انصافا پرستاره عجب تیکه ای بود! به علاوه کون سینه هاشم وحشتناک بزرگ بود هرچند معلوم بود عملیه. خدایا یعنی میشد یکی مثل این دختره پیدا شه زن من شه؟! به شدت حشری بودم و نیاز شدیدی به یه جنس مخالف حس می‌کردم اما دور و بر ما تو این خاندان مذهبی پشه ماده هم پر نمی‌زد چه برسه به یه زن. به علاوه تازه 18 سالم بود و خیلی مونده بود تا سن ازدواج اما این حشر لعنتی داشت کار دستم میداد. به همین خاطر ذهنم خود به خود سمت ازدواج میرفت تا بتونم این فشار جنسی رو از رو خودم بردارم. کم کم کیرم داشت راست میشد که یه دفعه در اتاق بغل دستم باز شد و ریحانه بیرون اومد. از جام پریدم و دکمه کنار گوشی رو زدم و صفحه‌ش خاموش شد. آقاجون مشکوک نگاهم کرد و من با خشم به ریحانه زل زدم. دیدم اونی که این وسط ریده منم، پس سریع ماسمالیش کردم و گفتم: نمیتونی در رو آروم باز کنی؟ زهره‌م ترکید!
ریحانه پشت چشمی نازک کرد و گفت:
_ خب برو یه جا دیگه بشین. مجبوری مگه؟
و رفت سمت آقاجون. طبق معمول خودش رو براش لوس کرد و حسادت من رو برانگیخت. جدیدا خیلی لوس شده بود و من حرصم در میومد. دختره زشت! حالا دیگه اگه خودمم میخواستم نمیتونستم تحریک شم. از جام بلند شدم و رفتم اتاقم تا ادامه فیلم رو ببینم. سعی کردم اون بوی گند رو نادیده بگیرم و کارمو بکنم. اونقدر انواع پورن های وطنی و خارجی دیده بودم و جق زده بودم که چشمهام داشت کور میشد. نمیدونستم همه مثل من حشری بودن یا فقط من اینجوری بودم؟! به خصوص اینکه تو یه خانواده به شدت مذهبی به دنیا اومده بودم و پدرم آخوند بود‌! البته همیشه عبا و امامه نداشت فقط بعضی وقت‌ها می‌پوشید. حتی وقت‌هایی که امام جماعت بنا به هر دليلی نمیومد اون پیش نماز میشد. فیلم رو دوباره پلی کردم و درحالی که حواسم به در بود، دستم رو بردم زیر شلوارم و زیر دستمال ها و آروم کیرم رو می‌مالیدم. حداقل اینجوری تا وقتی که خودم میخواستم میتونستم جق بزنم. خوش‌ به‌ حال اون یارویی که داشت داگ استایل تو کس دختره تلمبه میزد. چی میشد منم یه پورن استار میشدم؟ کلی دختر خوشگل با اندام معرکه رو میکردم و تازه پول هم میگرفتم! خدایی بدبخت بودم که تو ایران به دنیا اومدم. اصلا جای من اینجا نبود، اونم تو همچین خانواده‌ای! البته اگه آقاجون از یه سری اعتقاداتم خبردار میشد سرم رو می‌برید میذاشت روی سینه ام. من حتی جرأت نداشتم جواب سلامش رو ندم، حتی تا الان یه بار هم ریش هام رو با تیغ نزده بودم و مدل موهام ساده ساده بود. شلوار پارچه‌ای و پیرهن آستین بلند لباس همیشگیم بود و سبک دیگه ای لباس نمیپوشیدم. یعنی تخمش رو نداشتم! کلا تو فامیل من رو به عنوان یه بچه سر به زیر و درس خون میشناختن. دوباره رو فیلم تمرکز کردم. اون قدر تو عمل خودارضایی غرق شده بودم که روش های جدید براش اختراع میکردم! جدیدا به این نتیجه رسیده بودم که بهترین روش خود ارضایی اینه که اونقدر جق بزنی که به ارگاسم نزدیک بشی و وقتی نزدیک شدی دست نگه داری تا یکم حست بپره. دوباره همین کار رو انجام بدی و ارگاسم رو تا جایی که توان داری بندازی عقب. تو این حالت هرچی زمانش میومد طبیعتا لذت بیشتری هم نصیب آدم می‌شد! منم داشتم با همین روش جق میزدم و بعد از اینکه چند بار ارگاسم رو به تأخیر انداختم بالاخره ارضا شدم. بعد از اینکه آبم اومد، دستمال کاغذی رو انداختم تو سطل زباله و خیلی عادی رفتم آشپزخونه و دستهام رو شستم. ایشالله فردا صبح می‌رفتم حموم و غسل میکردم. برگشتم اتاقم و به گوشی نگاه کردم. 37 دقیقه تمام داشتم جق میزدم! تقریبا بیشتر از سکس! ولی این برام کافی نبود و من هنوز در حسرت لمس جنس لطیف میسوختم.
خلاصه به ادامه درسم رسیدم. با وجود حشر بیش از حد و اینکه نصف وقتم به فکر به اندام پورن استار های زن می‌گذشت اما همونجوری هم به شدت بچه درس خونی بودم و نصف بقیه وقتم رو صرف درس خوندن میکردم. کنکور نزدیک بود و باید خودم رو آماده میکردم.

ادامه دارد…

(توضيحات: تو این مدتی که داستان نوشتم تمام سعیم بر این بود که آخر همه داستان‌هام یه پیامی چیزی داشته باشه و زیاد به جنبه اروتیکش توجه نکردم ولی این داستان‌‌ رو فقط به عنوان یه داستان اروتیک بپذیرید. البته بیشتر میتونید به چشم یه “رمان” اروتیک بلند و طولانی بهش نگاه کنید. همونطور که متوجه شدید خیلی مفصله و قسمت‌های زیادی ازش آپ میشه، اگه منت گذاشتید و خوندید که دمتون گرم، نخوندیدم به تخمم!
تابو شکنی زیادی داره پس لطفا اگه این موضوعات رو دوست ندارید از خوندن ادامه داستان‌ اجتناب کنید. نام قسمت بعدی “دگرگونی” خواهد بود)

[داستان‌ و تمامی شخصیت‌ها ساخته ذهن نویسنده می‌باشد]

نوشته: …

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها