پنجره ای به بیرون
ین داستان را با هدف جلق زدن براتون نمی نویسم گرچه که به نظر خودم خیلی سکسی هست ؛ در هر حال از خودم شروع می کنم ؛ من فیلم سکسی خیلی دوست دارم و نمی دونم تا حالا چندتا دیدم صدتا ؛ هزارتا ؛ شاید هم بیشتر ؛ عکس که دیگه اصلا نگو و نپرس ؛ داستان های سکسی هم تا دلتون بخاد خوندم هم فارسی و هم انگلیسی ؛ و جالب اینه که خیلی از داستان هایی که توی سایت های فارسی خوندم دقیقا از روی بعضی از صحنه های فیلم ها نوشته شده که خوب اصلا مهم نیست ؛ در هر حال نتیجه همه اون فیلم های سکسی و عکس های پورنو و داستان های سکسی این شده که فانتزی های سکسی زیاد دارم ؛ از هر اتفاقی یه فانتزی می سازم و کلی باهاش حال میکنم ؛
و اما در مورد زنم ؛ اول اینکه به نظر من خیلی خوشکل و جذاب هست و اندام خوبی هم داره ؛ خیلی وقت ها متوجه میشم که این مرد های خارجی با لذت و علاقه عجیبی بهش نگاه می کنن و برای همین هم متوجه میشم که من تنها نیستم و علاوه بر من برای اونا هم واقعا خوشکل و جذاب هست ؛ برای اونایی که دوست دارن اول قصه برای جلق زدن آماده بشن یه ذره از کس و کون زنم تعریف می کنم ؛ اول اینکه همیشه موهای کسش را می تراشه و کس سفیدش مثل برف هست ؛ خیلی گشتم توی اینترنت که یه عکس کس شبیه کس زنم براتون بذارم ولی دیدم همه کس ها یه جورایی شبیه هم هستند پس خودتون یه جستجو کنید و یکی را انتخاب کنید ولی حتما یادتون باشه عکسی باشه که موهاشو زده باشه چونکه زنم مو های کسش را می تراشه ؛ کون زنم خیلی گرد هست اما قلمبه نیست ؛ یه جوری هست که وقتی لباس تنگ می پوشه خیلی تو چشم میاد ؛ و اما پستوناش را خیلی دوست دارم ؛ اندازه مطلوبی دارن ؛ من همیشه ازش خواهش می کنم که توی خونه لباسهای باز و آزاد بپوشه و برای همین با هر حرکتی پستوناش از یکی از زاویه های باز لباسش میوفته بیرون و من عاشق همین هستم و البته کرست هم نمی بنده وقتی راه میره اون دو تا پستون خوشکل و نازش تکون میخوره و من با حرص و لذت خاص به اون دوتا کبوتر سفید نگاه می کنم ؛ زن من خیلی اهل جانماز آب کشیدن نیست ولی اعتقادات خودش را داره و تا حدودی هم سرد مزاجه ؛ رابطه مون خوبه اما بطور کلی با سکس جور نیست و ظاهرا از همون بچگی مثل همه دخترهای ایرانی که متاسفانه با بدنشون غریبه هستن و دائم توی گوشش خوندن که سکس خوب نیست بزرگ شده و با این که ازدواج کرده هنوز با همون حس و حالی که یک عمر باهاش بزرگ شده به سکس مثل یه کار گناه آلود نگاه می کنه حتی اگر سکس با شوهرش که من هستم باشه ؛ این موضوع باعث شده که وقتی به میل خودش یه کار سکسی انجام می ده خیلی روی من اثر میذاره و من سریع دچار شهوت و لذت خیلی زیادی میشم ؛ من چند سالی هست که از ایران زدم بیرون و اینجا توی محیط باز تری زندگی میکنیم و از اون قید وبندهای احمقانه و بی معنی که توی ایران هست خبری نیست گرچه زنم توی این دو سالی که اومده پیش من هنوز با لباس های پوشیده میاد بیرون ولی این دنیای آزاد و البته وجود این دخترها و زن هایی که بعضی وقتا تقریبا لخت توی خیابون راه میرن بی تاثیر نبوده و به بطور کلی نگاهش بهتر شده ؛ من خیلی وقته که ایران نیستم اما تقریبا دو سال پیش رفتم ایران و با همین دختر خانم زیبا ازدواج کردم و با خودم اوردم اینجا ؛ و اما من درست در نقطه مقابل زنم هستم چونکه من خیلی خیلی حشری هستم و در موضوع سکس هیچ تناسبی با زنم ندارم ؛ من حتی بعضی وقتا توی قطار و یا در محل کار یا در حال رانندگی احساس می کنم کیرم داره سفت میشه و کلی بدبختی می کشم که این مشکل دیده نشه ؛ بهترین چیزی که من اینجا توی خیابون می بینم ؛ انواع شورت های رنگارنگی هست که از زیر دامن های کوتاه دختر ها و زن ها می شه دید و من بعد از این همه سال هنوز نتونستم به این موضوع عادت کنم و هر وقت میرم بیرون با حرص و علاقه زیادی دنبال شکار این صحنه های ناب هستم و به نظرخودم که به دیدن شورت معتاد شدم ؛ من حتی برای همین موضوع هم یه فانتزی درست کردم و خیلی دلم میخاد زنم لباس کوتاه بپوشه و طوری که شورتش پیدا بشه توی خیابون راه بره و با اون کس و کون خوشکلش پوزه همه این عروسک فرنگی ها را به خاک بماله ؛
اما زنم در دنیای واقعی اصلا راضی نمی شه با دامن کوتاه بیاد بیرون ؛ فانتزی های من هیچ پایانی نداره و هر بار که فیلم های جدید سکسی می بینم فانتزیهای تازه ای در تخیلاتم شکل میگیره که طبیعتا دلم میخاد انجامشون بدم ولی زنم به این کارها علاقه ای نداره ؛ سکس در محیط باز یا جلوی پنجره باز که از بیرون پیدا باشه یکی از فانتزیهای من بوده و هنوز هم بهش علاقه دارم اما مطمئن بودم که زنم راضی نمیشه ؛ ولی این فانتزی اونقدر قوی بود که تصمیم گرفتم هر طور شده انجامش بدم و حالا این ماجرایی که براتون می نویسم نتیجه همون تصمیم هست ؛ مثل تصمیم کبرا که توی کتاب های مدرسه بود ؛ یکی از نتایج فیلم سکسی زیاد دیدن این هست که شما دلتون میخاد مثل هنرپیشه های توی فیلم ها رابطهای سکسی جانانه داشته باشید و کلی کارهای سکسی عجیب و غریب انجام بدید که صد البته در دنیای واقعی معمولا امکان پذیر نیست و فقط حسرتش به دل تماشاچیان محترم می مونه ؛ اما من به لطف دنیای آزاد اونور آب و با کمک همسرم انجامش دادم و تا ابد از یادآوری اون خاطره خوب و شیرین لذت می برم و میخام اینجا با شما به اشتراک بذارم ؛ خونه ما در طبقه چهارم یک مجتمع هفده هجده طبقه هست و یه تراس داره که با یه پنجره تمام قد به سالن خونه راه داره و معمولا پنجره باز هست و ما بعضی وقتا معمولا بعد از ظهرها توی اون تراس می شینیم و چای و قهوه و میوه می خوریم و با هم حرف می زنیم ؛ ساختمان دو قلوی ما بطور موازی با ساختمان ما قرار گرفته و تراس اپارتمان ما به ساختمان روبرویی دید مستقیم داره و برعکس و عموما آدم های توی اون ساختمان دیده می شن که در حال گذرون زندگی عادی خودشون هستند ؛ اینجا بود که اولین جرقه های فانتزی من در مغز سکسی بیمارم ایجاد شد ؛ یکی دو روز مشغول بررسی اوضاع بودم و همه زاویه های دید تراس به ساختمان جلویی و بر عکس را بررسی کردم ودر نهایت بهترین موقعیت را پیدا کردم ؛ چند بار همه مراحل را در ذهنم مرور کردم و سر انجام روز موعود رسید و من برنامه خودم را شروع کردم ؛ زن عزیزم بی خبر از نقشه شیطانی ای که داشتم مثل هر روز روی مبل توی سالن کنار پنجره تراس نشسته بود و مشغول تماشای تلویزیون بود ؛ لباس راحتی پوشیده بود که خیلی شبیه زیر پیراهن مردونه رکابی بدون آستین هست و دور یقه و حلقه های آستینش خیلی بزرگ و باز هست و علاوه بر اینکه من به راحتی می تونستم نوک پستان هاش رو از روی لباس ببینم از کنار حلقه های آستینش هم کنار پستون های ناز و قشنگش دیده می شد ؛ هر وقت که روی مبل جابجا میشد شورت قشنگش را دید می زدم و خلاصه حسابی حشری شده بودم ؛ رفتم کنارمبل و روی زمین نشستم و دستم را روی پاهاش گذاشتم و در مورد کار و اینکه امروز چطور بوده باهاش صحبت کردم و همونطور که حرف می زدم آروم آروم با دستم روی پاهاش می کشیدم ؛ همه حواس من متوجه این بود که این کار انقدر ارام انجام بشه که زنم بهم نگه بلند شو بریم توی اتاق یا بگه اینجا از بیرون پیداست ؛ خلاصه اینکه یواش یواش دستم را به شورتش رسوندم و از روی شورتش شروع کردم به مالیدن کسش ؛ بعد برای اینکه شک نکنه از روی مبل کشیدمش پایین و بهش گفتم که بیا پایین اون بالا پیداست ؛ در حالی که خودم می دونستم کف سالن نشیمن خونه ما از طبقه های بالا دید بهتری داره تا از روی مبل ؛ اما از این اثر روانی استفاده کردم که زنم احساس کنه اگر روی مبل باشه چون بالاتر هست بهتر دیده میشه ؛ اومد پایین مبل و روی زمین کنار دستم دراز کشید من هم بلافاصله چرخیدم و خوابیدم طرف مقابلش و زنم را بین خودم و تراس قراردادم و همونطور که با پستوناش بازی می کردم چرخوندمش بطرف خودم و پشت به پنجره تراس خوابوندمش کنار دستم که اصلا هیچ نمایی به بیرون نداشته باشه و نتونه بیرون را ببینه و بعد یواش یواش سعی کردم موتور سکسش را روشن کنم اول با علاقه خیلی زیادی لبهاشو بوسیدم بعد لبهاشو مکیدم و احساس کردم که داره جواب میده ؛ خیلی اهسته و بدون شتاب شروع کردم به مالیدن پستوناش و در حالیکه می بوسیدمش سینه ها و بدنش را طوری میمالیدم که لباسش آروم آروم بیاد بالا و توجهش به لخت شدن جلب نشه ؛ تقریبا ده دقیقه طول کشید تا تونستم به این مرحله برسم که یک نمای خیلی خیلی زیبا از کون گرد و قشنگش توی اون شورت سفید بطرف پنجره رو به بیرون درست کنم بعد کم کم با دستام وارد شورتش شدم و خیلی یواش تا نصفه شورتش را در اوردم و شروع کردم به مالیدن کونش ؛ گاهی وقتا از کنار صورتش یه نگاهی به پنجره ها و خونه های اطراف میکردم تا ببینم کسی متوجه ما هست یا نه ولی هیچ کس به ما نگاه نمی کرد ؛ من همچنان مشغول بودم و همونطور که کونش توی دستم بود گاهی از وسط پاهاش دستم را از پشت به کسش می رسوندم و با یه فشار به چوچوله قشنگش سعی می کردم بیشتر تحریکش کنم ؛ شورتش را کاملا در اوردم و لباسش را تا نصفه بالا زده بودم و همه پایین تنه و نصف کمرش از پشت لخت بود و از جلو هم که کسش از روی لباسم به کیرم مالیده می شد و اون دو تا پستون معجزه گر جلوی صورتم بود ؛ کم کم خودم هم نصفه نیمه لباسام را در آوردم و فقط شورت پام بود ؛ در همون حال که می بوسیدمش و پستوناش را می خوردم لباسش را کاملا در آوردم ؛ حالا دیگه زن خوشکل و خوش هیکل من با تمام قد و کاملا لخت جلوی پنجره تراس که نمای صددرصد باز به بیرون داشت توی بغل من داشت پیچ و تاب می خورد و من کاملا دیوانه شده بودم ؛ احساس می کردم کیرم در حال انفجار هست و از فکر اینکه یک نفر از ساختمان روبرویی ما را در این حال ببیند داشتم جنون می گرفتم ؛ احساس خیلی خیلی عجیب توام با شهوت فراوان و غیر قابل توصیفی داشتم ؛ فانتزی من به واقعیت رسیده بود ؛ زنم کاملا لخت جلوی پنجره باز رو به بیرون که برای هر کسی از ساختمان روبرویی قابل دیدن بود توی بغلم بود و من داشتم باهاش عشق بازی می کردم ؛ دلم میخاست این لحظه تا ابد باقی بماند ؛ تقریبا هیچ کنترلی نداشتم و مثل دیوانه ها همه بدن زنم را می بوسیدم و می مکیدم و لیس می زدم و بو می کشیدم همه فضای سرم بوی سکس و شهوت گرفته بود ؛ هنوز جرات نداشتم زنم را به پشت بخابونم چون می ترسیدم با دیدن ساختمان روبرویی همه چیز از سرش بپرد و کار خراب شود برای همین باید در همان جهتی که بود کار را تمام می کردم ؛ شورتم را دراوردم و در حالی که کسش را می مالیدم پایش را بلند کردم که لازم نباشد بچرخد یا به پشت بخابد که ساختمان روبرویی را ببیند ؛ بعد کشیدمش طرف خودم و کیرم را به کسش چسباندم که حالا کاملا خیس و آبدار شده بود و یواش یواش کیرم را لای کسش بالا و پایین کردم تا جای خودش را برای ورود به بهشت پیدا کند ؛ حالا دیگه همه چیز آماده بود که با یک فشار کوچک همه کیرم را توی کسش فرو کنم بعد خیلی ملایم و آهسته حرکت رفت و برگشت و لذت بخشی را شروع کردم که تا آخر عمرم از یادم نمی رود ؛ زن عزیزم با صدای ملایم آه و ناله می کرد و من در سکوت و خیلی آرام کیرم را با همه وجودم توی کسش عقب و جلو می کردم و لذت بهشت برین که خدا وعده داده را در این دنیا تجربه کردم ؛ در همین حال و هوا بودم که مثل قبل نگاهی به ساختمان روبرویی انداختم و در کمال ناباوری دیدم که در همین فاصله که من مشغول سکس بودم زن و مردی در تراس روبرویی دو طبقه بالاتر آمده اند و نشسته اند و با دقت در حال تماشای ما هستند ؛ همه وجودم را یک نوع شهوت دردناک فرا گرفت چشم هام سیاهی رفت و حالت سر گیجه بهم دست داد ؛ فشار انجمن کیر تو کس و احساس وصف نشدنی داشتم زنم کاملا لخت بود و من هم لخت بودم و جلوی چشمان دو نفر غریبه در حال سکس بودیم و من داشتم کس زنم را می کردم ؛ شدت شهوت و حالت ارضای سکسی من به زنم منتقل شده بود و با وجود اینکه از هیچکدام از این موضوعات خبر نداشت اما این حالت من باعث شده بود که شهوت او هم شدت بگیرد و هر دو در یک لحظه زیبا و به یاد ماندنی به ارگاسم رسیدیم اما من حس و حال دیگری داشتم چون یکی از بزرگترین فانتزی هام به واقعیت رسیده بود . بعد از ارگاسم زنم را در بغل گرفتم و در همان حال که پشتش به پنجره بود بلندش کردم و با خودم به داخل اتاق بردم که متوجه نشود در چه حال و فضایی با من سکس داشته ؛ من در مورد اون روز هنوز به زنم چیزی نگفتم و احتمالا هرگز هم نخواهم گفت اما این حس و حالی که تجربه کردم به طرز عجیب و شاید بیمارگونه ای برایم لذت بخش بود و احساس می کنم اگر تکرارش کنم از لذتش کم می شود . من تا حالا چندین بار از یادآوری اون روز استمنا کردم و یاداوری اون همیشه برایم تازه و لذتبخش و انجمن کیر تو کس هست .
نوشته: مهرداد