معجزه ی خدا
شریکم هم بیچاره وقتایی که ما قرار داشتیم میرفت بیرون. بهش نگفته بودم سمیه متاهله.
ما هر روز همه جوره بهم نزدیکتر میشدیم. تا حدی که از من اجازه میگرفت جایی میرفت، یا شورت و سوتین با سلیقه من میخرید. همیشه هم انواع خوراکی های تقویتی رو میاورد و حسابی بهم میرسید. دیگه حتی وقتایی که مشتری تو دفتر بود منو همسرش معرفی میکرد، منم همین طور.
یواش یواش کاسبی بدتر از قبل شد. چک های مشتریا یکی یکی برگشت میخورد. وضع مالیم به شدت خراب شد جوری که اجاره دفتر چند ماهی عقب افتاده بود. دیگه حتی به زور میتونستم پول خرید قرص تاخیری رو جور کنم. اوضاع خیلی خراب شد و ما ورشکست و از دست طلبکارا فراری شدیم. زندگیم داشت از هم می پاشید. به شدت بی پول و افسرده بودم. روزی هزار بار آرزوی مرگ میکردم. بدبختی پشت بدبختی از آسمون میرسید.
دفترو که جمع کردیم دیگه هر ۲ هفته، ۲۰ روز به زور یه جا رو پیدا میکردم واسه سکسمون. اما واقعا دیگه دلچسب نبود. هر روز به بدبختی روزمو شب میکردم.
من داشتم چوب خدا رو میخوردم. وقتی با یه متاهل سکس کنی، خدا قهرش میگیره. از خدا خواستم بهم کمک کنه. گفتم خدا جون معجزه کن و منو از این فلاکت در بیار. رفتم امامزاده صالح تجریش و توبه کردم، توبه از ته دل که دیگه با زن شوهردار سکس نکنم. گفتم خدا فقط منو نجات بده.
به سمیه گفتم ولی اون اصلا معتقد نبود. میگفت از من بدت اومده، یا یکی دیگه اومده تو زندگیت.
خلاصه با کلی داستان موفق شدم رابطمون رو تموم کنم. بعد از کات کردن با سمیه زندگیم ۱۸۰ درجه برگشت.
من واقعا معجزه خدا رو به چشم دیدم. انقدر قشنگ زندگیمو درست کرد که باورم نمیشد. یه کار خوب با درآمد خوب تو یه شرکت خصوصی پیدا کردم. طلبکارام قبول کردن قسطی پولشون رو برگردونم. زندگیم متحول شد.
بچه ها من قصدم نصیحت نیست، اصلا خوشمم نمیاد. فقط از تجربم براتون گفتم تا هیچ وقت سمت زن شوهردار نرین که خدا مجازاتتون میکنه. دوستانی هم که الان این متن رو میخونن و باز زن شوهردار رابطه دارن، توصیه میکنم به عنوان برادر کوچیکتون هر چه زودتر تمومش کنید.
ببخشید پر حرفی کردم، مخلص همگی هستم🙏🏻
نوشته: سامان