داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

وارونه

این داستان فانتزی نویسنده میباشد و هیچ منبع الهام خاصی ندارد به جز یک مورد !!!

-خداییش خسته نشدی ؟ بس نیست ؟
-نه چرا باید خسته شم ؟
-هم سنای تو الان دو تا بچه دارن ، زن و زندگی و خوشبختی
-خوشبختی ؟ این که شبا از صدای گریه ی بچه نمیتونه بخوابه ، این که باید صبح ۶ بیدار بشه که اون یکی بچه رو ببره مدرسه ، این که باید دو شیفت کار کنه که چیزایی که زنه میگه رو بخره که مبادا زنش توی چشم و هم چشمی با جاریش کم بیاره ، تازه اگر بدهی و اجاره خونه و قسط ماشینو داد و ته حساب چیزی موند بعد از قرنی یه تیشرت واسه خودش بخره ، اینا رو میگی خوشبختی ؟
-آدم پشیمون میشه بخواد با تو دو کلمه صحبت کنه ایمان ، مهم نیست تو که گوش نمیکنی به این حرفا
-اتفاقا کاملا گوش میکنم ، امیر حسین رو یادت میاد ؟ بچه بودیم میومد گیم نت علی آقا ، کانترش خوب بود
-امیر تپل ؟
-آره ، بعد از ۸ ماه زندگی مشترک زنش برده مهریه رو گذاشته اجرا ، خونشونو که یادته ؟ ته کوچه ۳ طبقه کلنگیه ، درش سبز بود
-خب ؟
-اونو داده جای مهریه ، تازه هنوز بدهکاره
-پشمام
-حالا هی بگو زن بگیر
-بابا همه که مثل هم نیستن
-محسن به قرآن میزنم تو صورتت ها ، آقا من زن بگیر نیستم ، بکش بیرون از ما
-گم شو بابا ، اصلا زن نگیر به تخمم والا
-بیا رسیدیم ، سیکتیر کن (با خنده )
-برو کیرم تو اون قیافت بره (اونم خنده رو صورتش بود )
-فعلا که با همین قیافه من دارم عشق و حال میکنم ، تو صبحا میری شرکت و باید خرج شوهرتو بدی (اسم خانومش نگاره )
-همون شوهر من می ارزه به صدتا از این جک و جنده ها که دور و ور تو ریختن
-برو پایین تا زنگ نزدم زنت بگم جمعه کجا با کیا بودی ؟ چند تا از همون جک و جنده ها دورت بودن ؟ هان ؟
-بفهمه کردان بودیم جرم میده ، نگی ها
-برو کونی ، مگه من مثل تو خایه مالم
-شب بهت زنگ میزنم حاجی ، بیا تخته بزنیم از پریشب مونده ، دست نزدم
-گه خوردی ، تو خوار و مادر تقلب دست نزده باشی ؟
-حرومزاده خب دست زدم اصلا ، بیا کیرمو بخور
-گم شو بینم
راه افتادم و محسنم رفت شرکت
بهترین رفیقمه ، میشه گفت تنها رفیقمه ، از بچگی باهم بزرگ شدیم
وقتی هنوز اتوبان حکیمو نزده بودن بالای گیشا یه سری تپه بود میرفتیم دوچرخه سواری ، یادش بخیر
من از پدربزرگم بهمون کلی زمین و ملک رسید تو شهرستان که بعد از اینکه دانشگاه آزاد مجبور شد به قیمت بالاتر ازمون بخره ، چون زمینا توی نقشه ی زمین دانشگاه بود وضعمون خیلی فرق کرد
برادر کوچیکم سهمشو از پدرم گرفت و با خودش برد کانادا ، همونجا درس خوند و زندگی میکنه
من از همون اول عاشق کاسبی بودم ، تابستونا میرفتم کار میکردم در مغازه ها ، خوشم میومد از ارتباط با مردم بگذریم که هرچی صاحب کار بی ناموس بود میخورد به پست منو کلی خر حمالی می کشید ازم و آخرشم چس تومن حقوقمو هم درست نمیداد
سهمم رو بردم توی کار آهن ، بازار آهن سرای طاووس کوچیک و بزرگ منو میشناسن و احترامه که میزارن ، واسه پولمه وگرنه قبل این پول و سرمایه کسی محل سگ نمیذاشت بهم
یه پسر ۳۰ ساله ، چهره معمولی ، چشمای مشکی و درشت با بینی بزرگ و صورت گرد که وقتی پولدار باشی همه خوشگل تر میبیننت و از چهره ات تعریف میکنن ، ولی خودت که میدونی واسه چیه ، این پول حلال تمام مشکلاته و اونی که گفت البته که علم بهتره از ثروت رو از نزدیک ببینم قطعا خودش اعتراف میکنه چه گهی خورده
خونه چند تایی دارم ، بالا و پایین شهر ولی خونه ام تو همون محل قدیمی خودمونه ، آریاشهر
همین جا بزرگ شدم ، همین جا هم میمیرم
محسن خونه اش دو تا کوچه از ما بالاتره ، طبقه دوم خونه باباشینا میشینه
ماشینش دست زنشه ، صبحا میاد آویزونه من میشه ، تو مسیرمه میرسونمش
رسیدم جلو در مغازه ، دیدم ی لندکروز سفید پارکه ، کل این راسته میدونن اینجا مغازه ایمان افشاره ، کسی تخم نداره ماشین بزاره اینجا
شیشه رو دادم پایین ، اطرافو نگاه کردم کسی نبود
-اححححححححححححمد ؟ بیا ببینم
-آقا ، س س س لام ، به ب ب ب خخدا
-میدونم گفتی نزارن ، گذاشته ، صاحبش کیه بگو بیاد برداره
-آ آق آقا ، تو توووو مغ مغازه منت منتظرن
-آشناس ؟
-ب بل بله ، میش میشنا سن شما رو
احمد و پدرش آقا رحمان جفتشون پیش من کار میکنن ، احمد لکنت زبون داره ، یکمی هم شیش میزنه ، ولی بچه سالمیه ، تو کار ما هم باید بتونی به کارگرت اعتماد کنی ، این مهمترین چیزه و این که به خودم قول داده بودم اگه روزی صاحب کاری شدم و کسی واسم کار کرد ، باهاش رفاقتی بریم جلو و بهش حال بدم ، مفتشو نبرم
یکم تعجب کردم ، کدوم بازار آهنیه که آشنا باشه و ندونه من روی جای پارکم حساسم ؟؟؟
-احمد ؟ ماشینو ببر جلو مغازه سید رضا پارک کن ، بگو ایمان خودش میاد برمیداره
-چچ چشششم آقا
پله ها رو رفتم بالا وارد مغازه شدم ، بچه ها مشغول بودن
-مهمون من کجاس ؟
-آقا تو حیاط پشت نشستن سیگار میکشن
-چی ؟ رو صندلی پدربزرگم ؟
-بله آقا ما حریفش نشدیم
-دیوونه شدم ، این صندلی یادگاریه پدربزرگمه ماله ۵۰ سال پیش
-خون جلو چشممو گرفت ، رفتم سمت حیاط درو باز کنم یارو رو کس کش جا کش کنم ، درو باز کردم ، خشکم زد
-عجب جای دنجی داری ، این صندلی چوبی و صدای مرغ عشقا حالمو عوض کرد و یه سیگار کشیدم ، کارگرات نمیخواستن بزارن ، ولی خب من به هرچی بخوام میرسم
-یه خانوم فوق العاده جذاب ، مانتوی جلو باز سفید ، تاپ جذب بنفش ، که کامل گردی و زیباییه سینه هاش رو نشون میداد ، شلوار سفید و صندل بنفش و کیف بنفشش که کاملا هارمونی داشتن با هم
چشم های درشت عسلی و ابروهای نازک و بور و موهای قهوه ای روشن
بینی کشیده گونه های سرخ و لبای کوچیکش که وقتی حرف میزد هوش از سرم میرفت ، فقط لباشو میدیدم که تکون میخوره ، ولی نمیفهمیدم چی میگه ، یه زمانی ی دوست دختری داشتم که هیکلش این جوری بود ولی قیافه اون کجا ، این کجا
-خلاصه که میخوام با هم کار کنیم ، جناب افشار گوشتون با منه ؟
-جان ؟ من اصلا متوجه نشدم چی گفتید ،فکرم درگیر بود
-کارگرتون گفتن شما حساسی رو این صندلی ، عذر خواهی میکنم
-نه بابا راحت باشید ، خانومی به زیبایی شما میتونه هر جایی بشینه
-ببین مرتیکه دیوث ، به ظاهرم نگاه نکن الان سانتال کردم ، من بزرگ شده ی خزانه ام و ۳ تا داداش ارازل داشتم ، لای لاتو لوتا بزرگ شدم ، بخوای لاس بزنی شبونه میدم ببرن احمد آباد چالت کنن
-منو بگی ، پشمام ریخت از تعجب به تته پته افتادم ، اصلا نمیدونستم چی باید بگم ، رنگم پرید
-الهییییییییییس ، ترسیدی ؟ شوخی کردم بابا ، تو یه فیلمی دیده بودم اداشو در آوردم
اصلا نمیدونستم باید چیکار کنم ، گلوم خشک شده بود
-پدرم فوت شدن تازگی ها ، میشناسید شون ، حاج امیر کلانی
منم دخترشون هستم ، ماهلا
-مهلا ؟
-نخیر ، ماهلا
-آهان ، خوشبختم خانم کلانی ، بله توی مراسمشون شرکت کردم ، روحشون شاد مرد نازنینی بودن ولی شما رو ندیدم ، اگر میدیم یادم میموند ، فقط خواهر کوچیکترتون و مادرتون بودند
-بله من ایران نبودم ، تازه رسیدم ، من نمیتونم کار بابا رو انجام بدم و خودمم میخوام برگردم ، هیچ شم اقتصادی هم ندارم
تو کل این راسته میگن شما از لحاظ صداقت توی کار بهترین هستید ، همین قدر که توی کار خوب هستید میدونم که بیرون کار شیطنت های خودتون رو دارید ، من میخوام سرمایه پدر دست شما باشه و باهاش کار کنید و سودش رو نصف نصف کنیم ، میدونم شما خودتون نیازی ندارید به این پول ، فقط نمیدونم باید چی کار کنیم با این پول
-والا چی بگم ؟ کی از پول بیشتر بدش میاد ؟
-یعنی استقبال میکنید ؟
-بله ، معلومه ، فقط انحصار ورثه شده ؟
-بله ، ما دو تا خواهر هستیم و مادرم ، تمام کارا انجام شده ، این پول سهم هر ۳ تامون هست
-من مشکلی ندارم ، هر زمانی که شما اوکی بودید قرار دادش رو بنویسیم
-الان مادرم تهران نیستن ، وقتی برگشتن چشم ، چون هر سه نفرمون باید امضا کنیم
-بله مشکلی نیست خانم کلانی
-ماهلا صدام کنید و این قدر هم جدی نباشید ، گفتم که شوخی کردم ، فک کنم زیاده روی کردم
-نه بابا ، خیلی باحال بود (داشتم دروغ میگفتم ، اولش هم ترسیده بودم و هم جا خوردم )
-اینجا غذای خوب پیدا میشه ؟ گرسنمه
-اینجا که بازاره ، رستوران نداره ، همه اش قهوه خونه اس ، که جای مناسبی نیست
-نمیخوای منو برای شیرینیه قرار داد هم که شده ببری یه جا رستوران ؟
-چرا به خدا ولی یکم افکارم بهم ریخت ، الان بهترم ، بریم
-میترسی دوست دخترات بهت زنگ بزنن ؟ همچین دافی بپره از دستت ؟
-نه به خدا
-درووووووغ نگو
-بریم تو ماشین صحبت می کنیم ، خودمم گرسنه ام شد
-خیلی عوض نشده تهران ، همون شکلیه
-چند ساله ایران نبودی ؟
-۱۵ سالم بود رفتم ، الان ۲۸ سالمه ، خودت حساب کن (خندید )
منم خنده ام گرفت
-خب سخته ، کی حال داره حساب کنه ؟
-صبحانه چی دوس داری ؟
-هر چی آقایی بگه
-منو بگی ، پاره شدم از خنده
-خیلی تابلوئه که ازت خوشم اومده ؟
یهو خنده ام جمع شد و آب دهنم پرید تو گلوم و سرفه سرفه سرفه
-خب حالا ، هنوز مزه نکردی که پرید تو گلوت
قشنگ داشت لاس میزد باهام
-حقیقتش جا خوردم
-تو هم که یا جا میخوری یا تو فکر فرو میری ، همچین دختری رو روی هوا میزنن ، اونم تووووووووووو ، که از هر کی راجبت تحقیق کردم گفت توی کارش بهترینه ولی بیرون کار ی دختر باز عیاشه ، دروغ که نگفتن ؟
-چی بگم والا ، نه دروغ نگفتن
-فکر میکنی من اون قدی خوب هستم که بقیه رو بزاری کنار ؟
-راستشو بگم آره خیلی خوشگلی
-تنها زندگی میکنی ؟
-بله ، یه چند سالی میشه ، مامان و بابا خونشون سمته …
نذاشت جمله ام رو تموم کنم
-بریم خونه
-جان ؟
-نشنیدی ؟ بریم خونه ات ، حوصله بیرون رفتن ندارم
خیلی دختره عجیبی بود ، باورم نمیشه همچین دختر نازی خودش بخواد باهم باشیم
-باشه مشکلی نیست واسه صبحونه چی بگیرم ؟
-الان به غذا میل ندارم ، دلم فقط ی چیزی میخواد (آروم دستشو گذاشت روی پام )
نگاش کردم ، داشت نگام میکرد ، ی چشمک ریز بهم زد و ی لبخند خوشگل ، همونجا شل شدم
توی آسانسور لبام روی لباش بود و دستم دور کمر باریکش ، چسبیده بودیم به آینه و لباش داغ بود و هیکلش فوق العاده
-چقد دلم میخواد فقط تن و بدنمو لیس بزنی
آسانسور طبقه ۴ رو نشون میداد و واحد من طبقه ۵ بود
همین یه طبقه انگار یک ساعت طول کشید بس که لباش خوشمزه بود
کلید انداختم توی در و چرخوندم ، لبام روی لباش بود
درو پشت سرمون بستم و بغلش کردم که ببرمش سمت اتاق خواب
-ایمان ،ایمان ؟
-جونم ؟
-تشنمه ، آب میخوام
-الان برات میارم قربونت بشم
سریع رفتم ی بطری آب با دو تا لیوان آوردم
-بفرما قربونت بشم ، بخور خنک شی
-میشه دستمال کاغذی هم بیاری ؟ من توی سکس وقتی داغ میشم خیلی عرق میکنم و خجالت میکشم
-روی میزم کنارت هست ، بردار هر چند تا میخوای
-کجاست ؟نیست که
تا دیشب که بود ، لابد تموم شده بزار از آشپزخونه بیارم واست
وقتی برگشتم دیدم داره آب میخوره و واسه منم ریخته
کل لیوان آبو سر کشیدم و لیوان و گذاشتم روی میز و حمله کردم سمتش
-یواش ، وحشی جای دستات میمونه روی تنم
-آخ که عاشق بدن سفیدم که دستام ردش بمونه روش
تاپشو زدم بالا و افتادم به جون سینه هاش ، چنان با ولع میخوردم که ناله هاش خونه رو برداشت ، صدای ناله هاش با صدای واقعیش موقع صحبت فرق داشت ، یکم صداش واسم آشنا بود ، ولی من با تمام وجود سینه هاشو میخوردم ، دستمو بردم بین پاهاش ، شلوارشو آروم خودش باز کرد
اومدم پایین تر و شرتشو در نیاوردم ، زبونمو از کنار شرتش بردم داخل و کشیدم لای کس کوچولو و خیسش
موهامو گرفته بود توی دستش و نمیذاشت خوب لیسش بزنم ولی من وحشیانه تر لیسش میزدم
دیگه آخ و اوخش بلند شده بود
-وای بسته ، واییییییی بسته دیوونم کردی ، بزار من مال تو رو بخورم
شلوار و شرتمو کشیدم پایین ، کیر کلفتم افتاد بیرون
-دلم واسش تنگ شده بود
-واسه کیرم ؟ تو که ندیده بودی
-نه واسه ساک زدن دلم تنگ شده بود
تمام کیرمو کرد توی حلقش
-آخخخخخخخ ، بیشتر بخور ، میک بزن ، ته حلقت نگهش دار
-اوق میزد ولی در نمی آورد از توی حلقش
صبرم تموم شده بود ، از تو گلوش در آوردم ، برش گردوندم ، ی کس تنگ و کوچولو جلوم بود
کیرمو گذاشتم لای کس خیسش
-ایمان فقط یواش بزار که دردم نگی …
آییییییییییییییییییییییییی
تمام کیرمو تا ته کردم توش ، محکم فشار میدادم ، خودشو جمع میکرد ولی محکم تر می کوبیدم ، تا ته
جرش میدادم ، کس کوچولو و ظریفو باید محکم جرش بدی
آه و ناله میکرد و منم محکم تر میگاییدمش ، تا ته
همزمان انگشتمو هم خیس کردم و فشار میدادم تو کون تنگش و همزمان توی دو تا سوراخش عقب و جلو میکردم
-واییییییییی داره میاد
چنان لرزید و ارضا شد زیرم که عشق کردم ، ولی من ارضا نشده بودم
برش گردوندم به کمر خوابوندمش ، افتادم روش
-تو رو خدا آروم تر ، جرم دادی
-جوووووووون ، همچین کسی رو باید محکم گایید ، آرررره
افتاده بودم روش و تنگیه کصش دور تا دور کیرمو کامل حس میکردم
دستام یخ کرده بودن ، سرم گیج میرفت ، احساس ضعف داشتم ، ولی محکم تر تلمبه میزدم
آروم از روش افتادم کنار ، تمام آبمو توش خالی کردم
وای ماهلا ، وای دیوونم کردی
-این اسم واست عجیب نیست ؟ این صدا واست آشنا نیست ؟
-چی داری میگی ؟
-هنوز کامل اثر نکرده ، از پاهات شروع میشه ، یخ میکنن ، سر میشن
کم کم تمام بدنت فلج میشه
-خواستم پاشم ببینم چی داره میگه ، دیدم بدنم تکون نمیخوره ، شل شدم ، نمیتونستم تکون بخورم ، داشتم دیوونه میشدم
-آفرین پسر خوب ، آروم باش ، آروم باش ، همونجوری که قبلا آرومت میکردم ، آروم باش تا من بیام
دنیا داشت دور سرم میچرخید
با یه استامپ و چند تا کاغذ از تو کیفش برگشت پیشم
انگشتمو گرفت کرد توی استامپو میزد پای کاغذ ها
نمی فهمیدم داره چه اتفاقی میوفته ، هر کاری دوست داشت میکرد
-چه غلطی داری میکنی ؟ چی توی آب ریخته بودی حرومزاده ؟
-حرومزاده تویی که وقتی دو ماهه باردار بودم ، مجبورم کردی بچه مو سقط کنم ، بچه مونو
تو حرومزاده ای بی شرفه نمک نشناس ، من عاشقت بودم ، اون موقع که هیچی نداشتی و هیچکس آدم حسابت نمی کرد
-الهام ؟
-آره ، الهامم
آرهههههههه ، بیچاره ات میکنم ، تمام مال و اموالتو الان با دستای خودت و اثر انگشت خودت تقدیمم کردی ، جعل امضات هم کاری نداره
-تو هنوزم وقتی حشری میشی عقلت کار نمیکنه بدبخت
شاید صورتمو با جراحی عوض کرده باشم ، ولی هنوزم موقع سکس ناله هام همونجوریه که ۶ سال قبل بود ، ولی توی احمق نفهمیدی
حتی اسمم رو هم بهت گفتم ماهلا ، تاکید هم کردم ماهلا ، نه مهلا ، گفتم اگر فهمید بیخیال نقشه میشم ، شاید تغییر کرده باشه ، ولی هنوزم همون حرومزاده ی قبل هستی که وقتی کص میبینی دیگه از هوش میری
دارو تا ۱۰ ساعت فلجت میکنه بعدش کم کم حست برمیگرده ، من مثل تو بی شرف نیستم ، اینم تاوان کاراییه که با من کردی ، تاوان خیانتت با دوستم ، تاوان بچه ام ، تاوان اینکه ولم کردی توی تنهایی و وقتی که بچه ام رو از دست داده بودم و از همیشه بهت بیشتر نیاز داشتم حرومزاده
-تو رو خدا این کارو نکن
-ببین فقط خفه شو و بدبخت شدنت رو آروم آروم ببین
خونه ی آریاشهر تو میزارم بمونه ، اون خونه تنها جایی بود که عاشقونه سکس میکردیم و تو هنوز دستت به پول نرسیده بود
تا ۱۰ ساعت همش فکر و ذکرت این باشه که چرا به عقلت نرسید ماهلا یا الهام ؟
تا تو به خودت بیای من رفتم و وکالتی ملکاتو میفروشم ، وکالات بلاعزل
دادی بهم عشقه قشنگم
آقای کلانی یه دختر بیشتر نداره ، اونم روز خاکسپاری خودت دیده بودیش ، منم اونجا بودم ، دیدمت ، از خودت یاد گرفتم
این دنیا جای کون وارونه دادن نیست جناب آقای افشار

درو محکم بست و رفت …
همون طور که گفتم هیچ منبع الهام خاصی نداره به جز یه مورد

نمیدونم چه سبک داستان هایی دوست دارید ، یه چندتایی داستان نوشتم توی این ماه مثل روستای من ، سکس ممنوعه ، هر کدوم لایک بیشتری بخوره توی همون استایل داستان مینویسم
ممنون

نوشته: ایمان

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها