داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

همیشه تو قلب منه

سلام.این داستان مربوط میشه به سکس منو گلسا عشقم که الان دیگه ندارمش ولی همیشه تو قلبه منه.شروع آشنایی منو گلسا مربوط میشه به یه سال پیش من توی یه شرکت کامپیوتری کار میکنم سال پیش همین موقع ها بود که دوستم گیر داد بریم کلاسهای شبکه تصمیم گرفتیم اگه وقت میزاریم بریم کلاس نیمه خصوصی که یه چیزایی یاد بگیریم دوستم رفت پرسیدو قرار شد از هفته بعدش بریم.

یه هفته گذشت با دوستم رفتیم کلاس وارد کلاس که شدیم چهار نفره دیگه هم تو کلاس بودن معلوم بود همشون از ما بزرگترن ولی همشونم بلند شدنو ورود ما به کلاسو خوش آمد گفتن.همون اول خوشگلی یکی از دخترا تو چش میزد باقد بلند اسمش سپیده بود به غیر سپیده دوتا دخترو یه پسر دیگم تو کلاس بودن.یه چند مدت گذشتو یکم با هم صمیمی شدیم من از سپیده خوشم اومده بود میخواستم تو یه فرصت مناسب بهش پیشنهاد بدم.دیگه باهم گرم گرفته بودیم با هم بیرون میرفتیم همه چی خوب بود.

بعد یه مدت من فهمیدم که سپیده خاطرخاه داره سپیدم دوسش داره واسه همون دیگه بحث پیشنهادو پیش نکشیدم یه مدت باهم بودیم کم کم گلسا از جمع ما دور شد من و دوستم با گلسا مونده بودیم ولی ما هفته ای یکی دوبار بیرون میرفتیم.کم کم ادب و معرفت گلسا داشت منو به طرف خودش میکشوند گلسا جوری نبود که وقتی یکی واسه بار اول ببینه صددل عاشقش بشه ولی من داشتم عاشق خود گلسا میشدم توی این زمونه از این دخترا کم پیدا میشه یه چند مدت گذشت دیگه اطمینان داشتم که دوسش دارم.بعد عید بود که موضوع رو بهش گفتم ولی برعکس چیزی که فکر میکردم قبول نکرد ولی من دوسش داشتم میخواستم مال من باشه.گلسا قبل من با یه نفر خاطرخواه بودن ولی پسره بهش خیانت کرده بود واسه همون دیگه نمیخواست کسی رو دوس داشته باشه ولی من دس بردار نبودم تا اینکه یه دفعه بهم گفت یه شرط دارم واست اگه بتونی یک ساعت از خوبی های من که باعث شده منو دوس داشته باشی بهم بگو منم اولش فکر نمی کردم بتونم ولی وقتی ساعتو نگاه کردم دیدم دارم یک ساعتو نیمه دارم واسش حرف میزنم بگزریم که بعد اونم یه کارایی کرد ولی دیگه اونم اطمینان پیدا کرده بود که دوسش دارم.تقریبا هر روز باهم بودیم یه بار وقتی رفته بودیم بیرون شهر یکم دیر وقت بود همینجور که داشتیم حرف میزدیم گلسا سرشو گذاشته بود رو شونم داشت حرف میزد وقتی سرشو کرد رو من منم داشتم نگاش میکردم نمیدونم چی شد که لبامون رفت رو هم من هیچ وقت دوس نداشتم با یکی دوس بشم فقط واسه اینکه نیازامو برطرف کنم ولی این دفعه فرق میکرد واسه چند دقیقه لبامون روی هم بود قلب هردومون داشت تند تند میزد من لبامو از هم باز کردم تا بتونم لباشو بخورم اونم داشت همین کارو میکرد فکر کنم اون روز یه بیست دقیقه ای لبای همو خوردیم لباش عسل بود وقتی زبونمو روی لباش آروم میکشیدم صداش در میومد این حالتو خدلی دوس داست اون روز واسه من یه روزه رویایی بود.یه مدت همین جور گذشت گلسا دختره خیلی سکسی بود خیلی گرم بود ولی مثل خیلی ازدخترا نمیتونست به کسی اعتماد کنه و نیازشو برطرف کنه.همیشه بهم میگفت سکس خشن دوس دارم.دو ماهی گذشتو وقتی موقیت مناسب بود از هم لب میگرفتیم ولی هیچ وقت به خودم اجازه نمیدادم توی ماشین بیشتر از اون پیش برم ولی بالاخره یه موقیت خوب پیش اومد مامانو بابامو خواهرم میخواستن برن تهران به منم گفتن که برم ولی من نتونستم کارای شرکتو ول کنم پس مجبور شدم تنها بمونم خیلی با خودم کلنجار رفتم که این کارو نکنم ولی وقتی یکیرو دوس داری با حس شهوت قاطی بشه دیگه نمیشه کنترلش کرد به زور گلسارو رازی کردم که دیگه موقیت بهتر از این پیش نمیاد اونم به زور من قبول کرد چون اونم منو دوس داشت به هر حال روز موعود فرا رسید گلسا اومد خونه ی ما وقتی از در اومد تو درو قفل کردم بغلش کردم محکم فشارش دادم وای که چقد دوسش داشتم انگار یه حس آرامش بهم دس داد گلسا گفت پسر بزار بیام تو فرار نمیکنم که منم دیدم راس میگه رفتیم بالا بدون اینکه من چیزی بگم مانتوشو در آورد شلوار لی قرمز با یه تاب تنش بود گفتم گلسا برو تو اتاق منم الان میام رفتم یه شربت واسش آوردم همین که شربطو خورد یه شکلات توت فرنگی انداختم تو دهنم لبامو گذاشتم رو لباش این حالتو دوس داشت یکم شکلاتو بخوره بعد بده من بخورم نمیدونم چقد از هم لب گرفتیم کم کم اومدم طرف گردنش وقتی زبونمو رو گردنش کشیدم یه آه بلندکشید معلوم بود رو گردن خیلی حساسه رفتم سراغ گوشاش با زبونم رو گوشش میکشدم اونم داشت حال میکرد بعد اومدم پایین تر همین جور داشتم تنه داغشو میبوسیدم مثل مخمل نرم بود بهش گفتم عشقم اجازست پرتغالامو بخورم اونم گفت ماله خودته عزیزم تابشودادم بالا دوتا پرتغال خوشگل افتاد بیرون وای داشتم دیونه میشدم خیلی خوش فرم بودن تابو سوتینشو در آوردم حالا قشنگ جلوم بودن یکیشونو تا جایی که میشد گذاشتم تو دهنم یکیشم گرفته بودمتو دستم نوکشو فشار میدادم بعد اینکه یه دل سیر خوردم اومدم پایین تر با زبونم دور نافشو خیس کردم و کم کم با دستم داشتم شلوارشو در میاوردم شلوارشو کشیدم پایین یه شورت قرمز توریه سکسی پاش بود دوس نداشتم اونم در بیارم میخواستم بزنمش کنار بهش گفتم برگرد کونتو بده بالا اونم هرچی میگفتم گوش میداد شورتشو دادم کنار اولش نانازشو مالوندم بعد انگشتمو خیس کردم کردم تو کونش یکم جابجا شد انصافا تنگ بود یکم عقب جلوش کردم یکم دیگه خیسش کردم اینبار دوتا انگشتمو فرستادم تو وقتی سه انگشت رفت تو دیگه داشت اشکش در میومد معلوم بود واقعا درد داره ولی میدونستم که دوس داره توی سکس درد بکشه کم کم داشت کونش باز میشد حالا نوبت اون بود رفتم جلوش وایسادم گفتم نمیخوای به عشقت یه حالی بدی اونم مخالفتی نکرد پدرامو گرفت تو دستش کرد تودهنش اولش خیری دردداشت چون فقط دندون میزد ولی کم کم که من گیفتم اونم داشت بهتر ساک میزد وقتی حس کردم میخواد آبم بیاد بهش گفتم بسه دوباره مثل حالت قبلب قنبل کرد منم رفتم پشتش پدرامو گذاشتم رو سوراخه کونش اروم فشار دادم سرش رفت تو قشنگ داشت گریه میکرد ولی نمیگفت که نکنمش منم فهمیدم دوس داره.یواش یواش همه ی کیرمو کردم توکونش داشت جیغ میزد یهو یه چیزی یادم افتاد اینکه گلسا سکس خشن دوس داره پدرامو کشیدم بیرون رفتم یه چسب شیشه ای آوردم دستاشو از پشت بستمو تابشو مچاله کردم گذاشتم تو دهنش کلا هنگ کرده بود فقط نگام میکرد ولی اون سکسی بود که خودش میخواست دوباره رفتم پشتش پدرام کردم تو بعد چند بار عقب جلو کردن میشد تلمبه زد چند تا تلمبه که زدم دیدم داره از درد چسبو پاره میکنه دیگه دلم نیومد عشقمو زیادتر از این اذیت کنم چون میدونستم این کاره نبود بقیه رو واسش لا پایی زدم تا آبم اومد دستاشو باز کردم گفتم عشقم چطوری اونم گفت رامین درد دارم گفتم عیی نداره عزیزم بیا تو بغلم بخواب خوب میشی بغلش کردم تو بغل هم خوابیدیم که بهترین خواب عمرم بود بعد رفتیم دوش گرفتیمو بردم عشقمو رسوندم.هر دومون از هم راضی بودیم.از این قضیه یه ماه گذشت که داییش مارو تو خیاباون دیده بود رفته بود به مامانش حرفای ناجور زده بود گلسا داشت دیونه میشد منم نمی خواستم ناراحت باشه مامانشم با وجود اینکه منو میشناخت بهش گفته بود که رابطشو با من بهم بزنه.گلسا همیشه تو قلبه منه قد تموم دنیا دوسش دارم چون واسم کم نذاشت دعا کنید کارم جور بشه هرچه زودتر برم خواستگاریش.

نوشته: رامین

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها