داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

همش تقصیر مهدی بود

سلام من نغمه ام امیدوارم که این داستان روباورکنیدچون کاملاواقعیه حدود3سال پیش که من 18ساله بودم دوست پسرم که خیلی دوستش داشتم بهم بایه دختره دیگه خیانت کرداین شکست برای من خیلی دردآوربودآخه اونومردرویاهام میدونستم امیدواربودم که درآینده قراره بااون زندگیموبسازم خلاصه که بدترین روزای زندگیموداشتم میگذروندم که پسری که اتفاقا با دوست پسرسابقم آشنایی داشت بهم ابرازعلاقه کردومنم که شرایط بدی داشتم قبول کردم 2ماهی میشدکه من واون باهم بودیم من بهش هیچ احساسی نداشتم واونم متوجه شده بودکه نسبت بهش بی تفاوتم وازم پرسیدکه چراسعی نمیکنم عاشقش بشم وقتی اون تااین حدعاشق منه منم مجبورشدم وبراش قضیه روتعریف کردم واون گفت که همه تلاششومیکنه تامن دوست پسرسابقم روفراموش کنم روزتولدش رسیدوگفت که بهترین کادویی که میتونم امروزبگیرم میدونی چیه گفتم چی؟اینکه فقط برای چندلحظه توکنارم باشی گفتم باشه یه جاقراربزارببینمت گفت بیاخونمون من خیلی حالم گرفته اس اصلاحس وحال بیرون اومدن روندارم بادودلی قبول کردم ورفتم وقتی رفتم خونشون تانیم ساعت اول باهم حرف زدیم وگفت دوست داری عکسای خانوادگیمون روببینی گفتم آره حتماگفت پس بیابریم تواتاق ودنبالش رفتم تواتاق ودرروبست پرسیدم چرادررومیبندی که اومدوبغلم کردوگفت خیلی ممنونم که اومدی بخاطرم وبعدپرسیدتوهنوزعاشق اون پسره هستی وگفتم دارم سعی میکنم فراموشش کنم وبعددریک لحظه ی ناگهانی لباموبوسیداصلاحسی بهش نداشتم خواستم خودموازدستش رهاکنم اماخیلی قوی بودونمیشدبه زورمنوانداخت روتخت وگفت من خیلی عاشق توبودم اماتولیاقت عشق من رونداری وهنوزعاشق اون پسره ی عوضی هستی حالاواسه همیشه داغ رسیدن به اون روتودلت میزارم وبعدشروع کردبه لخت شدن ازترس میلرزیدم وگریم شروع شده بودالتماس میکردم بزاره برم هرچقدرگفتم که من به تواعتمادکردم که اومدم اینجاتوسرش نمیرفت کرشده بودافتادم روزمین وگفتم التماس میکنم بزاربرم مگه عاشقم نیستی زیربغلم روگرفت وگفت پاشولعنتی حالموباگریه هات نگیرباهام راه بیاتامن نخوام تونمیتونی ازاینجابری اومدنزدیکم وشروع کردبه زورلب گرفتن واقعاداشت حالم بهم میخوردمحکم کوبوندم توسینه اش که گفت تولیاقت نداری که بهت حال بدم حقته همینطوری بکنمت به زورخوابوندروتخت وشلواروشرتم رودرآوردوگفت دختری نه گفتم آره توروخدااینکاونکن دستامونگه داشته بودوخودش روانداخته بودروم وگفت ازاین به بعددیگه نیستی کیرشوروکوسم دقیقاحس میکردم نفسم ازترس بنداومده بودمیدونستم که دیگه التماس کردن فایده نداره گفت میدونستی من همیشه ازمهدی متنفربودم وتوهم عاشق اون آشغال شدی عین بچه هاگفتم بزاربرم دیگه عاشقش نیستم که خندیدوآروم کیرشوداشت میبردداخل کسم هرچی کردم کنارش بزنم نشدواون تاته فروبرداولش یکم سوز ش احساس کردم که دوباره گریم گرفت شروع کردآروم تلمبه زدن بعدسریعتردردم گرفته بوداماصدامودرنمی آوردم که نتونه بیشترلذت ببره بعدازمدتی که چهره اش عوض شدکیرشودرآوردوآبش روریخت روشکمم وبانفرت گفت توجنده ای اپن بودی آره اون قبلاکارتوساخته بودآره اصلاسردرنمیاوردم چی میگه خیلی دردداشتم امابلندشدم هنوزنفهمیده بودم منظورش چیه وگنگ نگاهش میکردم که دادزدجنده عوضی پرده ات رومهدی قبلا زده باگریه گفتم نه من باکسی نبودم تاحالاکه گفت گمشوفقط فهمیدی گمشوتاپشیمون نشدم عوضی زودلباساموپوشیدمواومدم ازخونه بیرون میلرزیدم سواراولین تاکسی شدم وگفتم آقادربست میری گفت آره وآدرس رودادم وقتی رسیدم خونه باورم نمیشدجه اتفاقی افتاده که چراپرده ام پاره نشده اونطوری که اون تلمبه میزدبایدپاره میشدنشستم وبه حال خودم گریه کردم ازدوستم پرسیدم وگفت که حتماپرده ات ازنوع ارتجاعی بوده الان 3سال ازاون ماجراگذشته ومهدی ازدواج کرده وازاون پسره ی نامردهم خبری ندارم والن 1سالی هست که باکی دوستم وعاشقمه وهمش اصرارمیکنه برای خواستگاری بیادامامن جرات ندارم دارم دیوانه میشم نمیتونم برم دکترمیترسم ازدواج کنم وازم برگه سلامت بخوادهرشب وروزم دوباره شده گریه وعذاب کشیدن ازدوختن پرده هم میترسم دخترامواظب خودتون باشید.

نوشته: نغمه

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها