هرکی به هر کی 160

عفت از روی هوس همچین جیغی کشید که عارف نزدیک بود از جاش بپره ولی طوری خودمو رو کمرعفت خم کردم که  از اون زیر هم عارفو چفت و بست کرده بودم . -عارف جون . داداش .. داداش حالا که ننه ات رو شریک شدیم من و تو دیگه داداشیم . داشتم به این فکر می کردم که مامان الیا هم می تونه بیاد زیر کیر عارف قرار بگیره . از بس این مامان من به این و اون کس داده که دیگه یکی بیشتر رو خیالم نیست . چیکار میشه کرد . متاهله  و کس داره و اختیار چرا بی خود واسش تعیین تکلیف کنم و اعصاب خودمو خط خطی کنم . بخوام و نخوام اون کار خودشو می کنه . پس من خودمو بی خود برای این قضیه ناراحت نکنم . خلاصه این عفت جون رو کله معلق کردیم تا بتونیم کار خودمونو پیش ببریم . پاهای عفت رو گرفتیم هوا و سرش رو به زمین . عفت خودش خنده اش گرفته بود -چیکار داری می کنی آریا .. -ما داریم پیمان خون می بندیم . گاهی وقتا برادرا به ادغام قطره خون با هم برادر میشن .عارف داداش انگشت بکن توی کون مامانت که من توش خالی کردم منم انگشتمو می کنم توی کس مامانت یه چند قطره از اون آب حیات و هوس رو بیرون می کشیم تا پیمان نامه امضا کنیم . عفت : آریا جان نمی تونستی این کا ر رو خوابیده انجام بدی ;/; -این جوری حسنش در اینه که این آب پر ویتامین بیشتر جذب بدنت میشه و بهت روحیه میده . من و عارف انگشت کردیم داخل اون سوراخی که یکی دیگه توش خالی کرده بود و  چند قطره ای کشیدیم بیرون . انگشتامونو به هم متصل کردیم و مثلا می خواستیم این جوری بگیم که منی های ما ادغام شدن و ما به وحدت کلمه رسیدیم . وحدت کلمه امت اسلامی . همونی که ما رو امروز به درجات عالی ترقی رسونده و دنیا پشتش از اسم ما و وحدت ما داره می لرزه . در همین لحظه عفت کف دستشو گذاشت رو کسش . ظاهرا می خواست آب کیر ما رو حفظ کنه از جاش پاشد و اتگشتای آب کیری ما دو نفر رو با هم گذاشت تو دهنش . پری جون هم اومد و گفت ای بابا مگه میشه شما وحدت کلمه داشته باشین من از شما جدا باشم اونم اومد خودشو به ما چسبوند . دیگه همگی شاد شاد شاد بودیم . حالا یه اشاره ای هم به عارف زده و گفتم بیا داداش اگه جون داری پری جونو بکنیم . عارف که روحیه گرفته بود و دیگه استرسی نداشت گفت داداش آریا اگه تو نبودی نمی دونستم چیکار کنم . -برادر عارف نباید از زحمات استاد پری جان غافل شد . همچنین  مادرت که عمری رو در نهایت پاکدامنی و عفت گذرونده از همین حالا هزار تا مرد در بهشت واسش صف کشیدند . یک واقعیته نباید دیگه واسه اونجا غیرت بازی در بیاری . باشه . گفتن این حرف ضرورت خاصی هم نداشت . واسه این که عارف دیگه عادت کرده بود . -برادر عارف !پری جون رو در حالت اشتراکی علی الحساب داشته باش تا من مامانمو در محفل باهات قسمت کنم . این بار من کس مامان بزرگو هدف قرار داده و عارف هم کیرشو فرو کرد توی کونش . پری جون چه عشوه ای می کرد . روی کیر ما می رقصید و عفت بسیجی بشکن زده همراه با رقص  کونشو به طرف ما نشو نه می رفت -عارف مادرت رو می بینی . هنوزم کسش خارش داره . ببینم رفتی خونه هم می تونی تا دلت بخواد خارششو بگیری .. مادر بزرگ یه اخمی کرد و گفت بچه ها از خلاف حرف نزنین . مقررات و قطعنامه محفل ما رو باید بخونن و امضا کنند . سکس محارم در خارج از محفل مخصوص حرامه .. عفت : ببینم پری جون حکم شلاق صادر میشه ;/; من که خودم همه رو شلاق می زدم . دسته جمعی خندیدیم . پری جون : هر چی خلاف می کنین موردی نداره ولی پیش این و اون از زیر پا گذاشتن قوانین و آیین نامه محفل حرف نزنین چون همین حرف شما رو یه عده ای چماق می کنن و می زنن سر شما . .. داغ شده بود کس پری جون . انگاری حشرش زده بود بالا آتیش پخش می کرد . من که زیرش دراز کشیده بودم و کیرمو محکم می زدم به سقف کسش داشتم آتیش می گرفتم اون عارف رو نمی دونم با کون تنگش چیکار می کرد . مادر بزرگ خب کسش گشاد بود ولی حساب کونش جدای از حساب کس بود -پری جون اگه می تونی  ار گاسم شو که یهو دیدی عارف آبشو ریخت توی کونت . ..-چیه آیا نکنه  با کس و کون منم می خواین پیمان اخوت ببندین . -کار از محکم کاری عیبی نمی کنه . -پسرا پسرا .. دو تایی تون محکم تر .. می دونستم مامان بزرگ نزدیکه که ار گاسم شه . نوک سینه هاشو گرفتم توی دستام و آروم آروم باهاشون بازی می کردم . -آریا تند تر تند تر تموم شد تموم شد .. پسرا می دونم دیگه مهماتتون کم شده هر چی رو که دارین آتیش کنین .. ادامه دارد .. نویسنده …. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا