داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

هرکی به هرکی 36

دلم می خواست همراه آهو تا دم در خونه شون برم و باهاش درددل کنم ولی هم مادر بزرگ و هم پدر بزرگ باهام کار داشتند آهو رفت و مادر بزرگ به آرمان کبیر گفت که یه سری به باغچه اش بزنه که با من میخواد در مورد یه سری مسائل مربوط به محفل مشورت کنه -حالا پری جون ما دیگه غریبه شدیم و جزو گروه نیستیم ;/; -نه آرمان جون شوخی کردم راجع به مجلس خونوادگی نیست . یه کار دیگه ای داشتم . پدر بزرگ یه لبخند معنی داری زد و رفت و من و زنشو تنها گذاشت . آرمان خان باید از قصد زنش با خبر شده باشه چون پری خودشو خیلی خوشگل کرده بود . من خیلی خسته و بیحال بودم . ولی تا می تونستم بهش حال دادم و راضیش کردم و اونم قبول کرد که تو کوسش خالی نکنم . چون واقعا داغون بودم . عجب امتحان دادن و امتحان گرفتنیه این کار من . من فکر می کنم اونی که امتحان میده کارش خیلی راحت تر باشه ولی واقعا امروز لذت بردم . احساس آرامش می کردم . دختری آهو رو گرفته بودم . در حقیقت این من بودم که شده بودم داماد آهو و شوهرش . لذت می بردم . در عالم رویا و خلسه بودم . دوست داشتم همه عالم و آدم از این راز با خبر باشن ولی نمی شد . نباید همچین کاری می کردم درست نبود تمام بر نامه ها به هم می خورد اگه می گفتم یه دخترو گاییدم . بعد از این که با پدر بزرگ چند دست تخته زدم و از بی حالی این دفعه رو راستی راستی باختم رفتم خونه . خونه سوت و کور بود انگار هیشکی درش نبود . نه آرین و پریسایی نه آرمیلا و فر نوشی و نه بابا آزاد . آنیتا هم که پیش مامان مامانش جا خوش کرده بود . فقط مامان الیا رو دیدم که با یه قیافه عجیب و غریبی جلوم ظاهر شده بود البته خیلی وسوسه انگیز بود ولی آرایش چشا و ابرو و صورت و مژه اش یه حالتی بود که بهش میگن شیطانی . راستش من هر وقت این جور میکاپ ها رو می دیدم یاد جنده ها می افتادم  -بیشترا که رفتن سر خونه و زندگیشون پس بابا کجاست ;/; -بابات هم رفته شهرستان تا دو روز دیگه نمیاد . بقیه رو هم یه جوری ردشون کردم برن تا من و تو تنهای تنها باشیم -خب مامان تنها باشیم که چی بشه -چقدر دوزاریت کجه پسر . می خواهیم با هم حال کنیم دیگه . هنوز مزه جلسه قبلی زیر زبونمه . -مامان تو که کم کمش با ده نفر بودی نگو باهام حال کردی .. دستشو آوردبالا بزنه زیر گوشم که پشیمون شد -چیه آریا حالا واسه ما زبون در آوردی پیش آرمیلا و بقیه ازت دفاع کردم این جوری با مادرت حرف می زنی ;/; -مگه غیر از اینه ;/; -نمیگم دروغ میگی . خودت می دونی که همه ما اون روز آزادیم ولی تو با یه لحنی باهام حرف زدی که انگار من جنده باشم . نه اشتباه فکر می کنی من هرزه نیستم . رفتم طرفش و سرشو بوسیدم .. -چی شده حالا مثل مذهبی ها رفتار می کنی ;/; یادت رفته با چه عطشی منو می گاییدی ;/;  -مامان ما باید تابع قانون و مقررات باشیم . خلاف بخشنامه کار نکنیم . این کاری که تو دوست داری انجام بدی یه خیانت به باباست .-چه خیانتی من می خوام با پسرم حال کنم . کوس و کون و تن لختمو در اختیارش بذارم -مامان اگه مادر بزرگ بفهمه بابا بفهمه و اعتراض کنه منو اخراج می کنن -کی میخواد بگه و بفهمه من و توبا هم سکس کردیم  -وجدان ما که هست -تو یکی دیگه واسم از وجدان حرف نزن . خودم می دونم که تو با چه حقه بازی و دست کاری شناسنامه اومدی تو محفل . من و آرمیلا همه چی رو می دونیم -دختره فضول ! خودم این دفعه خفه اش می کنم . نمیذارم آب خوش از گلوش بره پایین -تو هیچ کاری نمی کنی و نمی تونی بکنی . مجبوری باهاش کنار بیای . اگه من نبودم تا حالا بیچاره ات کرده بود .. عجب گیری افتاده بودیم . درس خوندن که هیچی .. من امروز آهو و پری رو گاییده بودم . هرکدومشون پدرمو در آوردند . -مامان ! من امروز از آهو تست گرفتم .. دیگه موضوع مادر بزرگ پری رو نگفتم -به به مبارکا باشه بالاخره به آرزوت رسیدی . واسه همینه که سلیقه ات نمی گیره بیای طرف اونی که با شیر همین سینه بزرگت کرده ;/; هق هق گریه رو سر داده بود . -آریا تو خودتو خسته نکن من به جات فعالیت می کنم -باشه مامان هرچی تو بگی . هرچی تو بگی . رو قالی وسط پذیرایی یه تشکی پهن کرده و مثل لاشه ها افتادم روش .. مامان یه آهنگ ایرونی گذاشت و شروع کرد به رقصیدن . واسم خیلی ناز می کرد که وسوسه ام کنه . من مثل آدمای سیری بودم که خبری از گرسنه نداشتم .. با خودم گفتم اون مامانمه نباید دلشو درد بیارم . فرداباید جواب پس بدم . کسی که مامانشو راضی نگه داشته باشه خیلی ثواب داره . وقتی که الیا خوشگله ام لباس خواب توری بدن نمای نازکشو از تنش انداخت و با یه شورت و سوتین نازک به رنگ آبی ملایم کنارم ظاهر شد دیگه نیازی نبود که ایثار گری کنم . منی که خودمو لخت کرده روزمین دراز کشیده بودم یهو با کیر شق شده ام روبرو شدم . بد جوری هوس مامان الیا رو کرده بودم . این جورگاییدن پنهونی و خلاف هم عجب مزه ای می داد .. درحالی که به مامان نگاه می کردم گفتم منو ببخش بابا … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها