داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

هرکی به هرکی 200

روز بعدش  پس از این که با آنی بر نامه داشتم و هر دو مون حسابی خودمونو سبک کردیم  خیلی با خودم کلنجار رفتم که بهش بگم نگم ;/; چه جوری حالیش کنم ;! اون خواهر منه . اصلا انتظار نداره که همچین پیشنهادی بهش بدم . می دونستم با این که یکی دوبار اونم اوایل قبل از این که باهاش رابطه ای داشته باشم یه جوری نشون می داد که اونم بی میل نیست که مثل بقیه در این مجلس شرکت کنه ولی از وقتی که سکس اونو تامینش کردم و حسابی بهش حال دادم و دونست که داداش آریا کیرشو از اون دریغ نمی کنه دیگه به این که در محفل شرکت داشته باشه رغبتی نشون نمی داد .ولی من خیلی دلم می خواست که دیگه خانواده به چشم یک بچه بهش نگاه نکنن . اونو بپذیرن . باهاش حرف بزنن . دوستش داشته باشن .. وقتی که با آنی جون این مسئله رو در نظر گرفتم اولش یکه خورد . سگر مه هاش رفت تو هم .  -داداش از دستم خسته شدی ;/; دلتو زدم ;/; -ببین آنی اگه بهت بگم در حال حاضر بیشترین لذت رو از تو می برم شاید باور نکنی . چون تو از همه خوشگل تر و ظریف تری و اگه بگم که خیلی عذاب می کشم که تو رو بایکی دیگه ببینم شاید بازم باور نکنی ولی دلم می خواد تو هم همون جوری که ما از شرایط خانوادگی خودمون استفاده می کنیم بهره ببری . مگه خون ما از خون تو رنگین تره . با این حرفام آنی رو مجابش کردم که با من همراهی کنه . چون باید یه سری دروغ هایی رو تحویل می دادیم که بعدش بتونیم مجوز رو از مادر بزرگ بگیریم و بعدش هم اگه از این مشکلات خلاص می شدم باید از اون یک امتحان هم می گرفتم . هر چند نیاز به امتحان نبود و من هر وقت دلم می خواست می تونستم خواهرمو بکنم . ولی اگه کار ها بر روی اصول و قانون پیش می رفت ما دیگه مشکلی نمی داشتیم و کسی هم مشکوک نمی شد . در هر حال سعی کردیم وقتی که آنی به خونه پدری می رسه دو تایی مون بریم توی حس ناراحتی . زنگ زدم به خونه و گفتم امشب آنی میاد اونجا و یه کار مهم با شما داریم . حواستون باشه ..مامان الیا : آریا من دلم واست تنگ شده بود . می خواستیم امشب بر نامه سکس سه تایی رو پیاده کنیم .. -سه تایی ;/; -من و تو و آرمیلا .. -مگه بابا و فر نوش کجا رفتن که شما این قدر شجاع شدین  .. -اتفاقا پریسا و آرین هم هستند ولی من دیگه یواش یواش شجاع شدم . حالا اگه بتونم آرمیلا رو راضیش کنم که دست از سر ما بر داره و بره با آنی جون درددل کنه من و تو می تونیم تا صبح لخت لخت کنار هم بخوابیم -مامان کنار آنیتا که نباید سوتی بدیم که با هم راه داریم . .. الیا جونم شده بود برج زهر مار ولی وقتی من و آنی وارد خونه شدیم همه حاضرین خوشحال بودند . محفل گرم خانوادگی ما چهره ای رو کم نداشت . همه طوری آنی رو می بوسیدند که انگاری از سفر چند ساله به خارج از کشور بر گشته . در هر هر حال آنی سرشو انداخت پایین . رفته بود توی حس و فیلم .. بابا : آنی دخترم چی شده چی رو می خوای به ما بگی و می ترسی . هر حرفی توی دلته بگو .. -مامان بابا شما در حق من خوبی کردین .. با این حال مدتها بود که تنها و دور از شما پیش مامان بزرگم بودم . احساس تنهایی باعث میشه که آدم گاهی یه اشتباهاتی بکنه . داداش آریا ! اگه امکان داره تو ادامه بده . من شرمنده ام . خجالت می کشم . نمی دونم چی بگم . در مقابل خانواده نجیب خودم نمی دونم چه کاری بکنم در مقابل اون همه محبتی که در حق من کردند .. سرشو انداخته بود پایین و دستاشو میون سرش گرفت . خیلی هم به خودش زور زد که گریه کنه ولی فایده ای نداشت . انگاری اشکاش در نمیومد . از اونجایی که آنیتا اهل دروغ نبود واسش خیلی سخت بود که بتونه فیلم بازی کنه و بر مبنای دروغ حرف بزنه . واسه همین بود که سعی کردم خود آنی ادامه نده .. -عزیزان من! خواهر من همه چیزو واسم گفته ولی شما باید باهاش مدارا کنید .. از گوشه و کنار صداهایی بر خاست .. دیگه منو دق آورده بودند از بس می گفتند چی شده چی نشده .  انگاری که همه شون دایه مهربان تر از مادر شده بودند . هر چند مادرش هم هرموقعپا می داد بی خیال زیر کیر این و اون بود . منو کلافه ام کرده بودند ..دیگه به جای صغری کبری بافتن و بالا منبر رفتن تصمیم گرفتم که کار رو یکسره کنم . بیچاره ام کرده بودند .-ببینید این همون چیزیه که آبجی واسم تعریف کرده . اون دوست پسر گرفته .. دوست پسر زده پرده شو پاره کرده و با خونواده اش ار قفس پریده رفته اروپا …. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها