داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

هرکی به هرکی 176

آهو تا اونجایی که در توانش بود روی من کار کرد . فقط می خواست به من حال بده . یه لحظه دیدم در همون حالتی که خودشو رو من پالا و پایین می کرد کند شد و یهو در آخرین حالتی که کیرش رفت تا ته کسش همونجا نگه داشت -دراز بکش رو من آهو جون . خودت رو شل کن . اصلا بی خیال باش . فکر نکن به این همه شلوغی . برو توی حس یوگا .. یک حالت پروازی ..من قبل از این که عفت  و الیا رو بکنم  کیرمو خوب اسپری زده بودم . به اندازه ای این کار رو کرده بودم که از شقیتش کاسته نشده . از اون طرف یه قرص قوی خورده بودم که تا چند ساعتی هر کی رو می گاییدم می تونستم یه مقاومتی داشته باشم که آبم خالی نشه . موقع گاییدن اونا فقط اسپری تا حدودی اثرشو گذاشته بودو در اثر ضربه های متوالی چون هنوز خوب جا نیفتاده بود اثرش کم شده بود . بی حسی نصف و نیمه ای داشتم  ولی انگار بازم لذت می بردم  البته در این سه چهار ساعت بعد اگرم می خواستم آبمو بیارم باید کمی به خودم فشار می آوردم و می رفتم توی لذت و عشق و حال اون وقت شاید پنجاه درصد اونی رو که می تونستم در حالت نرمال خالی کنم بریزم توی کس یا کون و کلا انزال شم . ولی تر جیح دادم تا چند تا گاییدنو بی خیال شم .با این حال حس می کردم قرص ضد انزال بیشتر رومن اثر گذاشته .  -عزیزم نمی خوای توی کس من بریزی خالی کنی  بهت مزه بده لذت ببری ;/; ترجیح دادم حقیقتو به آهو بگم . وگرنه یک دروغ صد تا دروغ دیگه هم میاره و میگن دروغگو کم حافظه هست . ولی طوری برای آهو حرف می زنم که اون فکر کنه که من به او اهمیت زیادی میدم و این کار برای فرار از حال کردن با اون نبوده . آخه این زنا مثل ما نیستند . اونا به اوج لذت و تمتع نهایی خاص در مرحله ای می رسن . اونم اکثرا یا طول زمانی خیلی بیشتر از انزال مردان و لذتی چند برابر .. اگه نخواد آبشون بیاد دیگه نمیاد و اگرم بیاد مثل مردا نیست که دچار سر درد و یا عوارض خاص دیگه ای بشن . هر چند همه مردا این طور نیستند . در هر حال خیلی از زنا در این زمینه مردا رو درک نمی کنن . شاید مردا هم نتونن زنا رو درک کنن . با این حال به آهو گفتم آهو جون من هر کاری بکنم نمیاد . من که نمی دونستم توی نازنین اول کار به تورم می خوری . .. اینو بهش نگفتم که اگه اراده کنم و به خودم فشار بیارم و حس بگیرم می تونم تا حدودی کسشو پر از ویتامین خودم بکنم ولی نخواستم دیگه بهش عادت بدم . بذار اطلاعاتش در  مورد قرصهای مردونه در همین حد و اندازه ها باشه . . آهو از رو کیر من بلند شد .. آرمیلا از در غیب رسید و خودشو انداخت روی کیر من .. وااااایییییی حالا بیا و جواب گله  هاشو بده .. -خواهرم اگه می خوای از دست من و این و اون بنالی به من بگو که منم از دست تو بنالم -داداش دلت میاد با خواهر نازت که کس نازشو انداخته رو سر کیرت این جوری حرف بزنی ;/; -آرمیلا یه چیزی رو بهت بگم که این کیر من فعلا چون بهش اسپری بی حسی زدم و یه قرص ضد آبریزی هم زدم بالا اگه بد از ظهر بیای رو کیرم بشینی می تونم به کس تشنه ات آب برسونم . ولی اگه الان بخوای خودت رو تسلیم من کنی ممکنه نتونم از این نظر تو رو به فیض اکمل برسونم . سگر مه هاش رفت تو هم . -داداش عیبی نداره عوضش من تا می تونم باهات حال می کنم . کیر کلفت تو رو با کس خودم طوری می پیچونم و می چلونم که حال کسم جا بیاد . کارت نوعی دشمنی با من بوده ولی میگن عدو شود سبب خیر اگه خدا خواهد . -حالا به نظر تو این کار من دشمنی با تو بوده ;/; من از کجا می دونستم تو نصیب من میشی . یه جوری می خواستم توی کس آهو خالی نکنم . یه وقتی بهش نگی ها ……. تا این حرفو زدم از گفته خودم پشیمون شدم . چون ترسیدم یه وقتی در دعوا همین حرفو چماق کنه بزنه توی  سر آهو در نتیجه بر سر من … چشامو بسته بودم و به این و اون نگاه می کردم . آرمیلا هم مثل آهو خودشو روی کیر من حرکت می داد . به سمت  چپ و روبرو که نگاه می کردم دو تایی ها رو می دیدم که به اشکال مختلف رفته بودند توی هم و چه صحنه های باشکوهی رو می دیدم . سمت راست من عارف و منصوره همچنان مشغول بودند .. هیکل گنده منصوره که روی عارف قرار گرفته بود نمی ذاشت که من به خوبی  اون طرف اونا رو ببینم . فک و فامیلای اصلی من هم بیشتر در همین مسیر راست قرار داشتند . نفس عارف بند اومده بود . اون و منصوره جاشونو عوض کردند . منصوره طاقباز شد و دید منم بیشتر . ولی بیشتر دوست داشتم نگام به اون دو طرف باشه .. -عارف داداش چه طوری -تو چطوری داداش . جمع صمیمانه ما رو می بینی برادر رزمنده ;/; -خیلی حال میده آریا جان .. از الان در هیجان سفر به شمال غربی کشورم . خیلی خوش می گذره . تا عارف و عفت بسیجی رو داری هیچ غمی نخور .. -فدات داداش . خواهرمو که می شناسی . .. عارف دستشو به طرف آرمیلا دراز کرد . آرمیلا اول سختش بود ولی لبخند عارف رو با لبخندی پاسخ داد . سر های من و منصوره در کنار هم قرار داشت . اون داشت توسط عارف گاییده می شد و من داشتم آرمیلا رو می گاییدم . ولی سر هامون در کنار هم بود . سر و گردنشو به طرف من کج کرد . به دنبال لبهای من بود . با یه چشمک اون و یه بوسه داغ به استقبال هیجان دیگه ای رفتیم . حس کردیم که دوست داریم در مرحله بعدی  در آغوش هم قرار گیریم . خیلی زیبا تر شده بود ولی نمی دونم چرا وزنش کم نمی شد … ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها