هرکی به هرکی 170

خیلی آروم رفتم سر وقت عفت و طوری که فقط خودمون بشنویم ازش پرسیدم که چیزی احتیاج داره یا نه ;/; روحیه اش چطوره ;/; سری تکون داد و گفت بد نیستم . ببینم دوست داری سخنرانی کنی ;/; گفت نه ولی وقتی که تونست لیاقت ومهارت خودشو در بودن با دیگران نشون بده این کارو حتما می کنه . ازش خواستم که با اینم که کاملا لخته یه چشمه از اون رقصای عربی خودشو که در اثر سفر زیاد به سوریه و کشورهای عرب و زیر کیر اعراب بیگانه رفتن یاد گرفته رو اینجا برای ما به اجرا بگذاره و مردا رو تحریک کنه و زبونشونو ببنده .. می خواستم بیشتر براش پچ پچ کنم ترسیدم بقیه بگن چه خبر شده و دیگه نشه جمعشون کرد . رو این حساب تا همین جا بسنده کردم . عفت که می دونست حرف بی ربط نمی زنم شروع کرد به قر کون و کمر دادن و من هم با کیرم خودمو بهش می چسبوندم . از پری جون هم خواستم که ضبط سی دی رو روشن کنه و یه آهنگ دبش عربی مخصوص رقص گذاشته تا این عفت بسیجی با ایمان محجبه که فعلا عین آینه جلو ما قرار داشت بتونه برقصه و خودی نشون بده . چه با لذت و حرارت این کارو انچام می داد . در هر چرخش کونشو به طرف عقب گردونده  و من در همین لحظه هماهنگ شده با اون کیرمو به کونش می مالیدم . در یکی از این حرکات که خود منم به شدت به وجد اومدم کمر عفت رو با یک دست گرفته دستمو دور کمرش حلقه زدم . کمرشو دادم به طرف کیر خودم و کیرمو به کونش چسبوندم . مردا همه یک صدا دم گرفته بودند . بکن توش .. بکن توش  .. صد تا هزار گرفته این یکی  هم بذار روش .. بکن توش .. بکن توش .. دیگه جای مقدمه چینی نیود . کمرعفت رو که با رقص ناب عربی همه رو به وجد آورده بود همچنان محکم نگه داشته وچنان  اونو گاییدم که سالن از جیغ و فریاد هوس عفت به لرزه افتاده بود ..خانوما !آقایون !البته روی سخنم بیشتر با شما خانوماست . اون طرف عارف جان فرزند شایسته این زن گرامی کوس بر کف , در حال کیرنمایی و رو نمایی از کوس و کون الیا جون مامان عزیزمه که شما مردای نازنین و حتی خانوما می دونین که اون چه تیکه ایه . تا به حال نشده که مردی اونو بگاد و آرزوی دوباره گاییده شدنشو توسط خودش نداشته باشه . هدف من از بیان این حرفا اینه که شما نیم نگاهی به اون طرف هم داشته باشید و ببینید که عارف این رزمنده دلاور تا چه حد داره به مادرمن که بهترین و خوش کیر ترین مردای این محفل بهش حال دادند سرویس می ده . آخ که چه کس شراتی می گفتم و با همینا هم همه رو دور خودم داشته بودم . انگاری جمعیت فراموش کرده بود که برای چی این جا جمع شده و یا این که تا دقایقی پیش قصد داشتند اون دو تا بسیجی با ایمان رو لت و پارش کنند . خلاصه در اون وضعیت بغل دستی های خودمو هم فراموش نکردم . البته مامان هم به کمک عارف اومده خودشو رو کیر اون حرکت می داد . نمی دونستم باید چیکار می کردم حواسم به کار خودم می بود یا این که باید یه نیم نگاهی به اون طرف می داشتم .. من و عفت روی یک تشک بزرگ شبیه به تشک مسابقات کشتی و به همون اندازه نشسته بودیم و  من عارف و الیا جونو به خوبی زیر نظر داشتم . خیلی آروم به مادر که رفته بود رو کیر عارف گفتم مامان وقتی رو کیر نشسته داری حال می کنی خودت رو تا نزدیک آخرا بکش بیرون و بعد دوباره از نو گاییدن خودت رو شروع کن . چون ملت این جوری وقتی تمام کیر بیرون کشیده میشه و کلفتی اون مشخص میشه هم خود کیر جلوه و زیبایی دیگه ای داره هم قلب کون و سوراخ کس و کون  در یک نمای کلی  خیلی زیبا به نظر میاد -عزیزم پسر گلم من که خودم همه اینا رو واردم . تو نگران نباش کاری می کنم که زنا رو به وجد بیارم از این که  بیان و به خاطر کیر عارف بیفتن به جون من .. عارف : آریا جون عجب مامان با حال و کار کشته ای داری .. -خب عارف جان هنوز کجا شو دیدی . در هر حال اون وقتا که عفت جون جونشو کف دستش گرفته بود و برای جهاد رفته بود به سوریه و فلسطین مادر من هم همین دور و برا داشت جهاد داخلی انجام می داد . سعی کردیم ما چهار نفر زیاد از هم فاصله نگیریم تا تماشاچیان پر هوس بتونن راحت تر ما رو در تیر نگاهشون داشته باشن .. مامان ناله های جنده مانندشو سر داده بود . منم می دونستم اخلاقشو که کی واقعا می گه کی چاخان می کنه .. الان   رو نمیشد گفت که هوس نداره و داره فیلم میاد . در یه حالت بینا بین قرار داشت . کیر عارف دور و بر کس مامانو چرب و لغزنده اش کرده بود . من هم برای این که از قافله عقب نمونم یکضرب کیرمو توی کس عفت آتیش کردم . -عارف جان تو هم یه چیزی باید بگی و تو عفت جون می دونم که خیلی خبره ای ….. ادامه دارد … نویسنده … ایرانی

دکمه بازگشت به بالا