داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

هرجایی 46

بفرمایید داخل آقا فرهوش من الان برم پول اینا رو بیارم -قابلی نداره بعدا حساب می کنیم . کادوی من به نیلوفر جان -خواهش می کنم آقا فرهوش دیگه بیشتر از این شرمنده ام نفرمایید -اگه مشکلی کار خاصی داشتید و یه سری خرده کاریهای فنی و معمولی خونه به مشکل خوردین مثل لوله کشی و سیم کشی و از این جور چیزا تا اونجایی که دستم بر بیاد در خدمت شما هستم -خدا سایه برادریتونو از سر ما کم نکنه .. ولی نگاش بهم می گفت که اون نمی تونه جای داداشی که من هرگز نداشتم باشه . -ببخشید این تلویزیونو من هرچی تنظیم می کنم کانالاش قاطی می کنه یه نگاهی هم شما بندازین ببینین چیزی متوجه میشین . یه تلویزیون رنگی از اون معمولی هاش گرفته بودم و می دونستم چی به چیه .. تا اون بره سر وقت تلویزیون من یه عطری به خودم زدم و یه خورده به لب و لوچه ام رسیدم و بر گشتم . هرکاری کردم پول نگرفت . -صبحانه تشریف داشته باشین . بدجوری هوس اینو داشتم که با نگه داشتن این جوونه یه کاسبی هم بکنم . نمی دونم اون اینو فهمیده بود یا نه . تازه بعد از چند سال فعالیت و تجربه نیمی از خجالتم ریخته بود . حس می کردم که برای نیلوفر خودم باید هر کاری بکنم . -فرهوش خان شما ازدواج کردین ;/; -نه کی به ما زن میده . یه کتابفروشی که تازه مغازه باز کرده -جوون خوبی مثل شما رو همه دخترا از خداشونه که زنش بشن . خیلی هم دلشون بخواد . خوش تیپ مودب و خوش هیکل .  وقتی این حرفا رو تحویلش می دادم نگاهشو از شکاف سینه هام بر نمی داشت . دوره ای بود که سخت به بی حجابها گیر می دادند . اگه توعروسی ها صدای ساز و آوازی می شنیدند صاحب مجلس رو مینداختن زندان . اون موقع ایمانشون خیلی قوی بود و از این کارایی که برای رضای خدا و تقوا باشه خیلی انجام می شد . آخرای جنگ بود و هنوز اون آخرین نفری که باید جام زهر رو سر بکشه سر نکشیده بود وگرنه ملت محروم و حلبی آبادی ها و هرزه هایی مثل من خیلی وقت بود که جام زهر رو سر کشیده بودند . حالا من یکی از بس پوست کلفت بودم هنوز نمرده بودم . شایدم به خاطر نیلوفر بود . اونو نگه داشتم و واسش صبحونه ردیف کردم . عین خیالش نبود که باید بره سر کار . -ببینم دوست دختر هم داری ;/; آخه تازگیها دخترا دارن دلیر تر از پسرا میشن . می خواستم بگم پر روتر دیدم زشته خودشم که یک پسره میشه جزو پر روها واسه همین واژه ای بهتر از دلیر تر پیدا نکردم . اون موقع  دخترا بیشتر از امروز سرشون تو لاک خودشون بود و هنوز بودند خیلی ها که به متلک های پسرا جواب ندن . -البته می تونی به سوالم جواب ندی . -شقایق خانوم من دوست دختر ندارم ولی . -ولی چی خجالت نکش بگو .حدس می زدم چی می خواد بگه . یواش یواش با این جور آدما آشنا شده بودم و خصلت بعضی هاشونو می دونستم . حدسم درست بود که چی می خواد بگه -نمی دونم کارم اشتباه بوده یا نه .. من با چند تا زن دوستم .. -یه نگاهی بهش انداخته و مثلا متفکرانه لبامو جویدم و گفتم ای شیطون ببینم اینا شوهرم داشتن ;/; -یکی دو تاشون دارن .-پسر تو چند تا داری که دوتاش شوهر دارن . خیلی شیطونی .. عیبی نداره . منو ببخش که این جور خودمونی باهات حرف می زنم . چون پسر مودب و با اخلاقی هستی و جای داداشمی دارم میگم حواست باشه که یه وقتی کار دست خودت ندی .. -نه همه چی رعایت میشه .. وای که این پسره عجب پسربی حیایی بود اصلا صورتش سرخ نشد . منم خودم دست کمی از اون نداشتم . -به نظر شما کارم اشتباهه که با یک زن متاهل رابطه دارم ;/; -از نظر من نه . زن جماعت مثل مردا یه سری نیاز هایی داره که شاید یک مرد یا همون شوهرش نتونه اونا رو بر آورده کنه و اگه نتونه با دوست پسری که برای خودش می گیره این مشکلاتو حل کنه ممکنه بازم عوارض دیگه ای براش داشته باشه . تازه این برای زنیه که شوهرش دم دستشه .. خیلی گستاخ شده بودم و بی خیال . به قول یکی از جنده ها اگه می خوای کاسبی کنی باید پررو باشی و اون جایی هم که نیاز باشه بد دهنی کنی . برای همه می تونی پررو باشی ولی برای بد دهنی و خوش دهنی باید طرفتو ببینی و من برای فر هوش پررو شده بودم و علنا داشتم خودمو تبلیغ می کردم . اگه اون گام به گام باهام نمیومد مجبور بودم گستاخ تر شم . -ببخشید شقایق خانوم من حالا می تونم یه چیزی ازتون بپرسم ;/; چون جای خواهرمی و احساس صمیمیت می کنم می خوام این سوالو بکنم .. دوتایی مون یکی از یکی دیوونه تر خودمونو به نادونی زده بودیم . آخه کی همون اول آشنایی با هم خواهر و برادر میشه که ما بشیم . کی از این حرفا می زنه که ما بزنیم . من علاوه بر پول یه خورده هوس کیر هم کرده بودم ولی پول در اولویت قرار داشت . جوابشو دادم .-فرهوش خان اون انسانی که عملش شبیه حرفش باشه می تونه یک آدم موفق باشه هرچند در ظاهر از نظر اقتصادی وضعیت مناسبی نداشته باشه . منم مستثنی نیستم .. زن هم مثل مرد یه نیاز هایی داره .. گوشه چشمی نازک کرده و با یه خماری خاصی نگاش کردم که برق هوسو توی چشاش به خوبی می دیدم و می خوندم . … ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها