داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

نیما و سارا (۲)

…قسمت قبل

بعد از اون روز که از حرم برگشتیم یه مدتی بود همش به اون روز فکر میکردم تصور نرمی و کون بزرگ سارا داشت حسمو نسبت به خواهرم بیشتر میکرد دیگه چشمم بیشتر بهش بود با اینکه همیشه بیرون چادر عربی سرش میکردو با حجاب بود وای تو خونه راحت میگشت یه رکابی سبز رنگ تنش بود که سینه های ۸۵ بزرگش خطشون راحت از بالای معلوم بود گردو درشت با یک شلوار استریژ چسب مشکی که وقتی راه میرفت تو خونه به کونش که نگاه میکردم چطور مثل ژله با هر قدمش عین دوتا ژله بالا و پایین میرن یاد اون شب میوفتادم که چطور کیرمو لاش گذاشته بودم،باز تصمیم گرفتم باز هم امتحانش کنم ببینم عکس العملش چیه ولی نمیدونستم چجوری دیگه شب شده بود همه میخواستن بخوابن ساعت از ۱۲ هم گذشته بود پنجشنبه بود و قرار بود فردا بریم باغ دور همی فامیلی که خاله هامو دایی هام گرفته بودن گفتم حوله رو برداشتمو رفتم یه دوشی بگیرم حموم ما با دستشویی یجا بود جوری که اول باید از در وارد میشدی یه راه رو کوچیک داشت که سمت راست در حموم بود از اینا که المینیومی هستو نصفش شیشه داره بعد از در حموم دستشور بود بعد در دستشویی در دستشویی مدتی بود این دستگیره قفلش خراب شده بود فقط میشد پیش کرد اینارو توضیح دادم که کامل متوجه ادامه داستان باشین من رفتم حموم تا دوش بگیرم همه خواب بودن تقرییا یه ربعی تو حموم بودم که دیدم صدای باز شدن در اومد از پشت شیشه مشجر در حموم میشد متوجه شد که کیه رنگ سز رنگ تاپ خواهرم دیده میشد که خیلی آروم درو ورودی رو بستو رد شد رفت سمت دستشویی من همینجور که زیر دوش بودم فکری به سرم زد ولی استرس زیادی داشتم انجامش بدم یا نه چن ثانیه دو به شک یودم که در حمومو باز کردمو لخت اومدم بیرون یکم کیرمو تو مشتم مالیدم راست بشه ولی بخاطر استرسی که داشتم نمیشد راستش ۲۳ سانته ولی خوابو اویزون بود وسط پاهام دیگه رفتم سمت دستشویی که به هوایی که دستشویی دارم برم تو دستشویی ولی تا دو قدم برداشتم جلوی دستشور که رسیدم ترسیدم وایستاده بودم که دیدم خواهرم درو باز کردو میخواست بیاد بیرون که منو دید لخت با یه کیر آویزون وایستادم سریع دستمو گرفتم جلوم تا کیرمو بپوشونم ولی قشنگ منو دید سارا یکم درو پیش کرد پرسید داداش اینجا چیکار میکنی گفتم تو کی اومدی تو حموم دستشوییم گرفت اومدم برم دستشویی چرا هیچی نمیگی بیا برو الان میریزه گفت چیزی تنت نیس گفتم چه میدونستم فکر کردم خوابین بدنمم خیسه لباس بپوشم خیس میشن باز میخام همونارو بپوشم زود چشاتو ببند بیا بیرون که درو باز کرد پشتشو کرد به من اومد بیرون منم رفتم جلو رد بشم جلوی دستشور بخاطر فاصله کم بین دیوار و دستشور برای دونفر از پشتش که اومدم رد بشم کیرمو چسبوندم به کونش واقعا این کون چرا اینقدر نرمه انگار داشتم میرفتم تو یه حجم از پنبه که وقتی رسیدم به قاچ وسطش کیرم بین دوتا لمبراش فرو رفت رد که شدم ازش رفتم تو دستشویی درو بستمو سارا دستاشو شستو رفت بیرون دودقیقه فقط قلبم داشت تند تند میزد این اولین بار بود که انگار به چیزی که میخواستم رسیدم حس عجیبی داشتم لخت خودمو جلوش نشون دادم اون نگاه و مظلومیت سارا واقعا حشریم کرده بود یه دختر ۱۹ ساله خوشگلو سفید با یک پسر۳۳ ساله واقعا این تفاوت سن برام یه حس خوبی داشت چقدر حال خوبی داره خواهر کوچیکتو بتونی بمالی اونم لخت جلوش وایسی کیرتو ببینه وقتی برگشتم تو حموم همش راست میکردم جلق زدمو اومدم بیرون رفتم تا صبح تو افکارم غرق بودم که خوابم بردو با صدای سارا بیدار شدم داداش پاشو صبح شده پاشو تنبل چشامو باز کردمو دیدم سارا داره با لگد تکونم میده میگه پاشو دیر شده ساعتو نگاه کردم دیدم ساعت ده شده پاشدمو حاضر بشیم تا راه بیوفتیم سمت باغ یه شلوار پارچه ایی پوشیدم با یک پیراهن رفتم اتاق سارا تا ازش سشوارو بگیرم دیدم جلوی اینه وایستاده پشتش به من بود یک شلوار پاچه گشاد مشکی پوشیده بود که قسمت رونای تپلش جذب شلوارش بود کونش انگار بزرو تو شلوار جا شده بود با یک پیراهن بلند که فقط نصف باسنشو پوشونده بود گفتم سشوار کجاس برگشت گفت کنار تخته همش نگام به کونش بود سشوارو برداشتمو اومدم بیرون وقتی حاضر شدم دیدم خواهرمم رو همون لباسش چادر عربیشو داره سرش میکنن که مامانم گفت داییت اینا تو راهن میان اینجا تا باهم بریم گفتم چرا باهم مامانم گفت چون ماشینشون خراب شده چند روزه تو تعمیرگاهه خونواده داییم سه نفره داییم زن داییم با دخترشون که بیست سالشه اوناهم مذهبی هستن مثل خونواده ما همه چادری کلا داییم اهل کرایه دادن به تاکسی نیست خیلی خسیسه میخواستن پول خرج نکنن خودشونو بند ما کردن اونا که رسیدن بعد از حالو اهوال بابا ماشینو از پارکینگ در اورد تا راه بیوفتیم داییم رفت جلو نشست کنار بابام بعد مامانمو خالم نشستن عقب دختر داییم و بعد خواهرم من پارکینگو بستمو اومدم بشینم جا نمیشدم همه یکم فشرده تر کردن خودشونو که خواهرمم یکم خودشو کشید سمت دختر خالم یه پهلو شد تا منم جا بشم منم تا نشستم چون در بسته نمیشد یه پهلو شدم سمت خواهرم درو بستم ولی درو که بستم گیر بودم تو همون حالت که دیدم از پشت چسبیدم به سارا ولی بخاطر اون چادر عربی گله گشادش هیچکس متوجه نبود همه گرم صحبت بودن خواهرم انگار نه انگار بابا با داییم صحبت میکرد طرف خالمو مامانم دید نداشتم همش چادر سارا بود که دست انداخته بود پشت گردن دختر خالمو باهم حرف میزدن صدای خالمم میومد که داشت با مادرم حرف میزد من دوباره داشتم باز این کون نرمو لمس میکردن از روی چادر واای که چقدر خوب بود چسبیده بودم به یه کون بزرگ تو راه کلی تعادل خودمو حفظ کردم تا میتونم باهاش حال کنم کیرم کامل راست شده بود بعد دو ساعت رسیدیمو همه رفتین قاطی بقیه همه منتظر ما بودن من به هوای برداشتن وسایل از صندوق عقب یکم طولش دادم تا کیرم بخوابه اونجا موندیم تا دیگه اخرای شب شد جمع کردیم برگردیم ساعت حدود یک شب بود بخاطر نظم جا شدنمون تو ماشین دوباره همه به همون ترتیب نشستن من گفتم صبر کنین برم دستشویی الان میام چون میدونستم دوباره میتونم خواهرمو بمالم بهش رفتم تو دستشویی شرتمو در اوردم زیپ شلوارمم نبستم که بتونم بهتر کونشو حس کنم اومدم یدو بدو تا سوار ماشین بشم خواهرم تا یه طرفه شد منم از پشت قشنگ چسبوندم بهش درو بستم اینبار بخاطر تاریکی هوا خیالم راحتر بود کسی چیزی نمیبینه جرعت زیادی پیدا کرده بودم تو مسیر بخاطر خاکی بودن و چاله چوله هاش با تکون هایی که میخوردیم خیلی آروم کیرمو از تو زیپ شلوارم که باز بود انداختم بیرون صدای اهنگ ماشین باز بود با ولوم کم بقیه گرم صحبت های مهمونی بودن خواهرمم داشت با خاله و دختر خالم حرف میزد از موقعیت استفاده کردمو باهر دست اندازی خودمو تکون میدادم تا از روی چادرش خودمو جوری تنظیم کردم که گذاشتم وسط قاچ کونش آروم فشار دادم خودمو بهش که حس کردم لمبراش از هم فاصله گرفتنو کیرم یکم فرو رفت ماشین هی تکون میخورد منم فشارمو جوری که انگار جا تنگه بیشتر کردمو کمرمو دادم جلوتر تا بیشتر بچسم به کون سارا که دیدم لای کونش بازتر شدو کیرم کامل رفت بین لمبراش آخ که چقدر نرمه این دختر چه کون داغی داشت دیدم کسی هنوز حواسش نیست پایینو نگاه کردم کیرمو که از زیپ شلوارم بیرون بودو نمیدیدم فقط چادرشو دیدم که همراه با کیرم لای کونش رفته بود عجب عمقی داشت قاچ کونش باورم نمیشد کیرم وسط کون بزرگ خواهرمه بهترین حس دنیارو داشتم گرما لای کونشو با سانت به سانت کیرم حس میکردم کامل شق و راست شده بود دیگه وقتی ماشین تو دست انداز میوفتاد کون خواهرم مثل ژله میلرزیدو کیرم تحت فشار دوتا دمبه بزرگو نرم بود بعضی وقتا کونشو سفت میکرد که کیرمو با کونش میگرفتو فشار میداد از این همه لذت انگار رو ابرا بودم دو سه بار هم به هوای خستگی کیرمو لای کونش بالا پایین کردم چیزی نمونده بود برسیم به خونه باید زیپمو میبستم قبل اینکه کسی متوجه چیزی بشه گفتم یکم برو اونورتر سارا موبالیمو در بیارم از جیبم اونم خودشو بلند کرد از کمر منم سریع کیرمو دادم تو شلوارم زیپمو آروم بستم گوشیمو در اوردم اونم دوباره برگشت تو همون حالت دیگه اومدیم خونه بابا رفت دایی اینارو برسونه ما وسایلارو برداشتیمو اومدیم تو خونه من جلو جلو میومدم کسی کیر شقمو از روی شلوار نبینه تابلو نشه اومدم تو اتاقم لباسامو در اوردمو شرتمو از جیبم در اوردمو باز پوشیدم اینقد حشری شده بودم که میخواستم جلق بزنم در اتاقمو قفل کردم چراغو خاموش کردم با یک شرت رفتم رو تختمو شرتمو دادم پایین کیرمو گرفتم تو مشتمو به لحظات امشب تو ماشین فکر میکردم که دیدم در اتاقم در میزنن گفتم کیه دیدم ساراس میگه داداش بیداری پاشدم شرتمو دادم بالا …
این داستان ادامه دارد …

نوشته: نیما

ادامه…

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها