نورا (4)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

میدونستم کاری که در حال انجامش هستم؛کاملا اشتباهه ولی تو این موقعیت چطور میشه جلوی خودمو بگیرم؟ در حالی که سمت اتاق نفس میرفتم تلفنم زنگ خورد؛ به سرعت گوشی رو از جیبم در آوردم که فقط صداشو قطع کنم که دیدم نورا در حال تماسه
مگه می‌تونستم جوابشو ندم؟
+جانم
-سلام خوبی فرید؟
+قربونت تو خوبی؟
-ممنون
+جانم اتفاقی افتاده؟
-نه… یه ساعته از مجید بی خبرم؛شرکتم نبود و موبایلشو جواب نمیده؛تو خبر نداری ازش؟
+نه به خدا من اصلا امروز شرکت نرفتم
-آها باشه ببخشید مزاحم شدم
(بغض تو گلوش خبر از درگیری با مجید رو میداد)
+مراحمی نورا جان؛کاری چیزی هست بگو من انجام بدم خب
-نه کاری ندارم؛فعلا
+فعلا عزیزم
تلفنو قطع کردم و یادم افتاد رسیده بودم پشت در اتاق
همین که برگشتم رو به اتاق؛نفس رو تو چهارچوب در با یه دامن کوتاه مشکی که تا بالای زانوهاش بود و یه نیم تنه سفید که شکم سفید و سکسیشو به چشمام نمایش میداد
همینطور مبهوت اندام و زیبایی نفس شده بودم و نفسم بند اومده بود؛اومد یکم جلو تر و فاصله صورتم با صورتش به کمتر از ۳۰سانت رسیده بود!!!
+با این لباسا میخوای بری خرید؟
-اره چه اشکالی داره؟قشنگه؟
یه قدم رفتم عقب و از پایین تا بالا رو با دقت و تامل بیشتر نگاه کردم و برگشتم سرجام
+تو با این هیکلت قشنگش کردی…
متوجه نشدم چی شد که یهو لباشو قفل کرد رو لبام؛منم که فقط منتظر همچین روزی بودم چشمامو بستم و شروع کردم به خوردن لبای شیرینش بغلش کردم و با دستام کمرشو نوازش میکردم و میبوسیدمش. لبامون از هم جدا شد و همون‌طور چشم بسته پیشونی هامون چسبید به هم؛از روی شهوت ضربان قلبم و نفسم به سرعت افتاده بود؛هیجانی که قابل وصف نبود! هیچ حرفی بینمون دیگه زده نشد؛بغلش کردم و بلندش کردم بردمش تو اتاقش و درازش کردم رو تخت بعد از لب گرفتنمون این اولین بار بود به چشمای هم زل زده بودیم
حشری بودنشو از چشماش می‌تونستم بخونم
+مطمئنی؟
جوابی نشنیدم؛با وجود دریدگی و پر رو بودنش اولین بار بود خجالت رو تو صورتش می‌دیدم
رفتم جلو تر و دوباره شروع کردم به خوردن لباش؛طعم بی نظیری داشت همینطور که لباشو میخوردم دستمو با نوازش از روی شکمش به سمت سینه های سکسیش کشوندم اولین بار بود اینقدر نزدیکش بودم؛اینقدر که دستم دیگه از روی لباس روی سینه چپش و در حال ماساژ دادن اون سینه سکسی بود بلند شدم و دستشو گرفتم و نشوندمش روی تخت
لباسشو دادم بالا و با کمک خودش درش آوردم اون سینه های سفیدی که همیشه کیرم براشون راست بود و آرزوی مالیدنشون رو داشتن الان جلوی روم بود و فقط یه سوتین بینمون بود صورتمو بردم جلو و شروع کردم به بوسیدن و خوردن گردن نفس و همینطور در حال باز کردن سوتینش بودم حالا دیگه کامل دارم اون سینه های سکسی و سفیدشو می‌دیدم
سینه هایی با سایز ۷۵_۸۰ ؛با نوک بزرگ و بدون هاله قهوه ای هیکل نفس هیکل یه پورن استار بود نفس دراز کشید رو تخت و چشماشو بسته بود نمی‌دونم شایدم تا اینجای کار پشیمون شده که این حجم از خجالت رو تو صورتش می‌دیدم ولی دیگه این کار باید به انتها می‌رسید از ناف شروع کردم به بوسیدن و رسیدم به سینه هاش سینه راستشو گرفتم تو دستم و ماساژ دادم و نوک سینه چپشو شروع کردم به میک زدن سکوت و صدای تنفس شکسته شد و صدای آه کشیدن نفس به گوشم رسید به حدی حشری شده بودم که حتی اگه الان بابا از اتاق میومد داخل شک دارم که متوقف میشدم یا نه!! در حالی که سینه هاشو میخوردم و با صدای آه و ناله نفس به وجد میومدم؛دستمو سُر دادم پایین و رسیدم به دامنش دامنشو دادم بالا و دستمو از روی شورت گذاشتم روی کصش وای چی حس کردم؟یه کس خیس و داغ!! اونقدر حالم بد بود که موبایل پنج بار زنگ خورده رو از جیبم در نمی آوردم
از روی شورت شروع کردم به مالیدن کس خیسش؛آه کشیدن نفس بیشتر شد و به لحظه سکوت همه جارو گرفت؛احتمال دادم ارضا شده بلند شدم و لباسامو در آوردم و با یه شورت برگشتم پایین پای نفس دامنشو در آوردم و کس صورتیش که از روی شورت توری پوشیده بود دیوونم کرد. همچنان حرفی بینمون زده نمیشد؛نگاش کردم و خماری چشماش خبر از یه روز عالی رو میداد. از نوک انگشت پاهاش شروع کردم به بوسیدن و همینطور رفتم سمت رونش با هر بوسه و هر لحظه نزدیک تر شدن به کصش؛حرکات قفسه سینه نفس سریع تر میشد دیگه رسیدم به شورتش؛از روی شورت بوسه ای به کصش زدم و دست انداختم و شورتشو کشیدم پایین بلافاصله دستشو گذاشت روی کصش و سکوتش شکست:
-نخور…
+چرا؟
-…
+میدونی چقدر منتظر خوردنت بودم؟
دستشو گرفتم از روی کصش کنار زدم؛حتما که دوست داشت بخورم براش ولی احتمالا دلیلش خیسی بیش از حد کصش بود…
سرمو بردم جلوی کصش و زبونمو گذاشتم پایین کصش و کل خیسی کصشو تا چوچولش لیس زدم شروع کردم به خوردن کصش؛پیچ و تاب و حرکات بدن نفس دیوونه کننده بود؛صدای ناله هاش دیگه بلند شده بود و این حد حشری بودنش منو بیشتر حشری میکرد
زبونمو داخل کصش میچرخوندم و گاهی مکشی از چوچولش داشتم
اومدم بالا و دوباره سینه هاشو شروع کردم به خوردن؛دستم روی کصش بود و میمالیدم واسش انگشت وسطم وسط کصش بالا پایین می‌رفت آروم فشارش دادم داخل کصش و عقب جلو کردم؛همینطور خیسی کصش بیشتر میشد و یهو لرزید و ارضا شد…
دراز کشیدم کنارش تا حالش بیاد سر جاش؛میدونستم حتما تاخیری استفاده میکردم ولی شده دیگه… چشمای نفس بسته بود و فقط حرکات قفسه سینشو می‌دیدم
نوازش بدن سکسیش لذت بخش بود واسم چند لحظه بعد چشماشو باز کرد و برگشت رو به من و شروع کرد به خوردن لبام تو همین حال دستشو روی کیر راست شدم حس کردم
دستشو کرد داخل شورتمو و کیرمو گرفت دستش؛لحظه های فراموش نشدنی داشت برام رقم میخورد بلند شد نشست و شورتمو داد پایین و کیر راست شدم افتاد جلوی صورتش(کیرم حدود ۱۶-۱۷سانته!) یکم باهاش بازی کرد و سرشو گذاشت تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن با دندون زدناش متوجه تا بلد بودنش میشدم ولی خوردن کیرم توسط نفس به دندون زدنشم می‌ارزید. دستم روی سرش بود و کیرمو بیشتر فشار میدادم تو دهنش
بعد چند دقیقه بلند شد و نشست روی کیرم و کیرمو با دست گرفت و گذاشت دم سوراخ کصش و آروم نشست روش؛کیرم اونقدر بزرگ و کلفت نیست ولی واقعا تنگی کصش حس میشد یکم بالا و پایین که کرد؛کامل نشست و کیرم تا دسته رفت داخل کصش
اوفففف تنگی؛داغی و خیسی کصش آب آور بود همینطور که کیرم کامل تو کصش بود خم شد روم و شروع کردیم به لب گرفتن دستامو گذاشتم روی کونش و شروع کردم به تلمبه زدن تو کصش از این لذت هرچی بگم کم گفتم؛بغلش کرده بودم و آروم تو کصش عقب و جلو میکردم ناله های نفس کل خونه رو پر کرده بود بلند شدیم و بهش گفتم داگی بخوابه؛حالا دیگه کونی که آرزوی کردنشو داشتم؛ جلوی روم لخت خودنمایی میکرد از سوراخش متوجه تنگی کونش میشدم و نمی‌خواستم همین دفعه اول از کون بکنمش کیرمو گذاشتم روی کصش و فشار دادم داخل؛موهاشو گرفتم و شروع کردم به گاییدن اون کلوچه صورتی
میدونستم نزدیک آبم بیاد ولی یکم دیگه باید میکردم؛شاید دیگه فرصتی نباشه!!!
کیرمو کشیدم بیرون و تو همون حالت دوباره شروع کردم به خوردن کصش
همینطور که کصشو میخوردم انگشتمو خیس کردم و فشار دادم تو سوراخ کونش
دوباره سکوت شکست:
-آخخخ میسوزه
یه چک به کونش زدم و ادامه دادم
-فرید از اونجا نکنیا
+نگران نباش
دوباره بلند شدم و کیرمو گذاشتم تو کصش و شروع کردم تلمبه زدن نیازی به پرسیدن نبود همیشه میخواستم تو کصش خالی کنم خودمو سرعت تلمبه هامو بیشتر کردم و کیرمو تا آخر تو کصش کردم و نگه داشتم همه آبمو تو کصش خالی کردم و همزمان با هم آه کشیدیم
ینی اونم همینو میخواست!؟که خالی کنم تو کصش!؟ افتادم کنارش و نفس نفس میزدم چند دقیقه که گذشت بدون هیچ حرفی بلند شد و رفت سمت حموم تو فکر سکسمون بودم و لبخند رضایت رو صورتم بود که نمیدونم برای بار چندم گوشیم زنگ خورد؛خم شدم و گوشیمو از جیب شلوارم درآوردم
مجید بود!!..

نوشته: Mr.Grimes

ادامه…

دکمه بازگشت به بالا