نوجوانی من و خواهرم (۲)

…قسمت قبل

سلام بچه ها
چون خیلیا داستانمو دوست داشتن به عشق لایکاشون قسمت دوم رو می‌زارم برید حال کنید هول ها
داستان به اونجا رسید که آبجیمو یکم دستمالی کردم ولی عذاب وجدان نذاشت ادامه بدم
خواهرم ازم خواست به بابام نگم بعدم دوید توی اتاقش درم بست
شب شد و حالت عذاب وجدانم با شهوت عوض شد
گفتم باید میکردمش اشتباه کردم طرف کون لخت جلوت قنبل کرده عین گاگولا قفل بودی
با خودم کلنجار میرفتم.بی تجربه با کلی احساسات عجیب و ترسای عجیب تر
روز بعد از صبح خونه تنها بودیم.خواهرم اصلا تو چشمام نگاه نمی‌کرد حتی حرفم نمی‌زد دریغ از یه سلام خشک و خالی
نمی‌دونستم طلبکار باشم یا بدهکار.بعد از صبحانه رفت اتاقش درم بست
منم رفتم اتاق و یک ساعتی تو فکر بودم
با خودم گفتم خواهرم دیگه از اتاق در نمیاد برم بشینم فیلمای اخلاق در خانواده رو مرور کنم
یه فیلم برداشتم رفتم زدم تو دستگاه و شروع کردم تماشا
چند دقیقه بی صدا دیدم بعد تصمیم گرفتم یکم صدا بدم ولی نه جوری که خواهرم بشنوه.یکم گذشت راست کرده بودم.یاد روز قبل افتادم که خواهرم هرچی گفتم گوش میکرد و انگار عروسکم شده بود و بیصدا هرکار گفتم کرد
گفتم یعنی ازش بخوام دوباره به حرفام گوش میکنه؟ دوست داشتم باهم فیلمو ببینیم و منم دسمالیش کنم
کانالو عوض کردم و صداش کردم اومد در اتاقش و گفت بله.گفتم بیا کارت دارم.اومد روبروم ایستاد گفت بله.گفتم بشین کارت دارم جلوم دو زانو نشست.گفت چی شده.سرش پایین بود و تو چشمام نگاه نمی‌کرد.گفتم می‌خوام یه چیزی رو امتحان کنم.یک لحظه دراز بکش.گفت برای چی.گفتم تو دراز بکش بهت میگم.رو کمرش دراز کشید گفت اینجوری؟
گفتم نه برگرد رو شکم دراز بکش.
برگشت روی شکمش و گفت بیا اینجوری؟ گفتم آره خوبه آروم رفتم کنارش و دست گذاشتم رو کمرش و شروع کردم مالیدن گفت چیکار میکنی؟
گفتم ساکت کار دارم.
ازم ترسید فکر کنم بابت اتفاق دیروز میترسید به کسی بگم واسه همین خلاف اراده من نمیتونست کاری بکنه.
آروم کمرشو مالیدم و رفتم سمت کونش.دستاشو گذاشت رو صورتش و ساکت نفس می‌کشید
یکم کونشو از رو دامن مالیدم ولی دیگه حال نمی‌داد
آروم دو طرف دامنو شلوارشو گرفتم بکشم پایین که دستشو آورد و مچمو گرفت گفت نکن.گفتم سیسسسسس
دستشو کشید و باز صورتشو گرفت.
شلوارشو تا زیر کونش کشیدم پایین شرتشم در اومد
چه کون سفیدی داشت عین برف مثل پنبه نرم با یه سوراخ صورتی که از بین لمبرای کونش دیده نمیشد و باید خودت لاشو باز میکردی تا دیده بشه مثل یه چاه بود ته یه دره عمیق
شروع کردم مالیدن کونش خیلی حال میداد.نیم ساعت فقط کونشو ماساژ دادم اصلا مقاومت نمی‌کرد.
نشسته بودم روی روناش و سوراخ کونشو بازی میدادم با تف
خواهرم گاهی عمدا کونشو میداد بالا که لاش باز بشه راحت تر سوراخشو ببینم.همونجور که داشتم میمالیدم فیلمو پلی زدم اونم ببینه. آروم زیر چشمی میخ تلویزیون شده بود و جم نمی‌خورد منم دوست داشتم تا خود روز قیامت با کونش بازی کنم.
یواش یواش صداش در اومد و گاهی آروم ناله میکرد کیرم راست شده بود و داشت شلوارمو پاره میکرد
آروم شلوارمو دادم پایین و کیرمو در آوردم بیرون
خواهرم اصلا به من نگاه نمی‌کرد و فقط چشم دوخته بود به تلویزیون انگار نه انگار که کون لخت جلوم دراز کشیده و دستم لا کونش بازی می‌کنه.
مسخ شده بود و من سرگرم لذت بردن.دستشو گرفتم و دور کیرم حلقه کردم.یه لحظه جا خورد ولی بعد خودش فهمید منظورم چیه و شروع به جق زدن برام کرد.
دیگه هیچ حرفی باهم نمیزدیم و با هم هماهنگ شده بودیم و غریزه کارشو انجام میداد.طبیعت چیز عجیبیه
تا سال قبل اصلا نمی‌دونستم چرا کیر و کس زن و مرد متفاوتند و برای چی زنا با مردان اینقدر فرق دارن حالا نیرویی که منشا نامشخصی داشت بیدار شده بود و برامون حکم صادر میکرد
اون زمان این آزادی ها نبود که هر کی برای خودش پارتینر بگیره
مردم شدیداً متحجر و مذهبی بودند و این حرفا شدیداً مخالف داشت
اما شهوت کون این مطالب نمیزاره دوستان
طبیعت و غریزه جنسی راه خودشو می‌ره
تسلیم شده بودیم و اون داشت بهمون یاد میداد چطور لذت ببریم
خواهرم بدون اینکه ب من نگاه کنه کیرمو گرفته بود و جق میزد منم یه چشمم به فیلم بود و یه چشمم به کون سفید آبجیم و دست هام که بی استراحت لامبرای کون خواهرمو عین پرتقال میچلوند
انگشت وسطمو رو سوراخش میمالیدم و با تف خیسش کردم و آروم انگشتمو فرو کردم
خودشو سفت کرد نذاشت داخل بره
گفتم یکم شل کن نترس
تندتر برام جق میزد
لا کونشو وا کردم و انگشتمو آروم هل دادم داخل که یه بند انگشتم رفت تو و یهو آبم پاشیدم رو فرش
خواهرم تازه متوجه شد برگشت نگام کرد بلند شد و بدونه اینکه شلوارشو بالا بکشه رفت از سر اوپن دستمال کاغذی آورد و فرشو تمیز کرد
بعد چند سانت دامنشو داد پایین تر و بدون اینکه چیزی بگه جلوم دراز کشید و کونشو جلو دستام تنظیم کرد
با زبون بی زبونی می‌گفت ادامه بده بازم برام بمال کونمو
حاجی من قفل قفل بودم
باز زل زد به تلویزیون و قرق فیلم شد
منم شروع کردم بازم ماساژ دادن کونش
هنوزم هیچ چیزو تو سکس اندازه بازی با کون دوست ندارم
خودش کونشو میآورد بالاتر انگار تشویقم میکرد که ادامه بده برام بمال این کون لامذهبو
حاجی خسته شدم بقیشو قسمت بعد میگم براتون
جقیا لایک کنید حس نوشتن بیاد
هرکی لایک نکنه یابو علفیه

نوشته: اشکان

دکمه بازگشت به بالا