داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

نفرین

سلام به دوستان.من امیر هستم ۱۸سالمه این خاطره ای که واستون میگم ماله دوسال پیشه.اون موقع دوم دبیرستان بودم رشته ای ریاضی من قدم ۱۸۴ وزنم ۷۴ سخره نوردی رشته ای ورزشیمه و داستان منم مربوط به رشته ای ورزشیم هم میشه.من قیافه ای خوبی دارم و خوشتیپم هستم البته دوستام میگن.داستان از اونجا شروع میشه که یه روز وقتی داشتم از مدرسه میومدم خونه مربی باشگام بهم زنگ زد و گفت دو روز دیگه بانوان باشگاه مسابقه دارن باید بریم باشگاه واسشون مسیر ببندیم منم قبول کردم که کمکش کنم و واسه فردا صبح قرار گذاشتیم.فرداش رفتم دم در باشگاه دیدم که بانوان دارن تمرین میکنن مربیم اومد باهم رفتیم داخل اولش خجالت کشیدم که وسط این همه دختر بودم اما بعد چند دقیقه واسم عادی شد.لباسامونو عوض کردیم و رفتیم رو دیواره بولدر که مسیر ببندیم.شروع به مسیر بستن کردم هنوز دوتا گیره نبسته بودم که یه نفر از پشت سرم گفت کمک نمیخوای برگشتم نگا کردم پشته سرمو دیدم یه دختر خوشکل قد متوسط با سینه های برجسته پشت سرم بود اسمش نیلوفر بود.گفتم نه ممنون اما اسرار کرد منم گفتم اون چند تا گیره رو بده بهم گیره هارو بهم داد و نشست نزدیکم و شروع کرد به صحبت کردن خیلی تو دلم نشسته بود و ازش خیلی خوشم اومده بود داشت در مورد مسابقات ازم سوال میپرسید که مربیشون گفت وقت تمرین تموم شده و برین لباس بپوشین .ازم خدافظی کرد وقتی خواست بره گفتم یه لحظه صبر کن و شمارمو بهش دادم.دو سه هفته تلفنی باهاش بودم و خیلی بهش وابسته شده بودم.خیلی دوسش داشتم.یه مشکلی که نیلوفر داشت این بود که هیچ وقت بیرون نمیومد و از قرار گذاشتن میترسید.تو امتحانا نوبت دوم بود که مامان و بابام به خاطر مرگ یکی از بستگان به شهرستان رفتند و خونه ما خالی شده بود.به نیلوفر زنگ زدم کلی بهش اسرار کردم تا قبول کرد باشگاه نره و به جاش بیاد خونه ای ما.منم سریع رفتم خودمو اماده کردم و خونه رو مرتب کردم.راستشو بگم اصلا قصد سکس کردن رو باهاش نداشتم چون خیلی دوسش داشتم و نمیخواستم ناراحت بشه.ساعت پنج بود که نیلوفر زنگ زد و گفت پشت درم منم درو باز کردم .خیلی خشکل شده بود اومد داخل اتاقم نشت و منم نشستم جفتش تا حالا دستشو نگرفته بودم وقتی داشتم باهاش حرف میزدم دستشو گرفتم تو دستم نمیدونم چی شد که لبامون به هم گره خوردن و شروع به لب گرفتن کردیم چند دقیقه لب گرفتیم که دستمو بردم سمت سینه هاش دستمو زد کنار اما من اسرار کردم و دکمه های مانتوشو باز کردم و با سینه هاش ور رفتم .درازش کردم رو تختم و شروع کردم به خوردن سینه هاش با کلی اصرار شلوارشو در اوردم .باسنه خیلی خوش فرمی داشت همین که یه خورده با باسنش ور رفتم اشکش در اومد و منو حول داد اون طرف و لباساشو پوشید و رفت.من خیلی شوکه شدم .بهش زنگ زدم جواب نداد تا این که دوروز بعد زنگ زد و داشت گریه میکرد و گفت:تو هم مثل بقیه پسرا هوس بازی و دخترو فقط واسه سکس میخوای و گوشیرو قطع کرد و واسه همیشه خاموشش کرد.فراموش کردنش خیلی واسم سخت بود .فقط خواستم بگم نفرین به شما که منو جو گیر کردین که یه همچین کاری با عشقم بکنم. پایان

نوشته: امیر

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها