داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

نامردی بسه رفیق 138

تعجب کرده بودم .. ستاره .. دختره دیوونه .. تو چطور توی صورتم تف ننداختی . چطور بازم برام گریه می کردی ; چطور بازم می گفتی که دوستم داری ; من دیگه از خجالت داشتم آب می شدم .. دیگه قفل کرده بودم .
 -فروزان من نمی دونم چی بگم .. ستاره این نامه رو بهت رسونده . اون در این مورد چیزی بهم نگفت ..  
فروزان : می دونی چی بهم گفت ; می گفت تا وقتی که همدیگه رو ندیدیم  نمی خواد که تو متوجه شی که دستش به دفترت رسیده . چون خجالت می کشی . سختته ..
-اون این حرفو زد ;
 فروزان : آره معلوم میشه که خیلی دوستت داره . من در حرکاتش خوندم .. اون خیلی دوستت داره .
-حتی بیشتر از اون حدی که تو اون وقتا دوستم داشتی ; بیشتر از اون وقتایی که هنوز مرد دیگه ای وارد زندگیت نشده بود ;
 فروزان : بس کن . بس کن فر هوش .. تو همش می خوای منو عذابم بدی . می خوای به روم بیاری که چه ظلمی در حقت کردم ; تو که نمی دونی من هر دقیقه می میرم و زنده میشم . از وقتی که ستاره خبر بیماری تو رو بهم داد دیگه حال خودمو نمی فهمم . اون حتی بهم گفت که چشم دیدن منو نداشته فقط به خاطر توی  فر هوش اومده سراغ من .. که درددل تو رو به من برسونه . که آرومم کنه . بهم گفت که چرا عجله کردم و ازدواج کردم ;  وقتی ازش پرسیدم که فرهوشو دوست داری سکوت کرد و نگام کرد .. می دونی چی بهم گفت ;  گفت آره دوستش دارم  . ولی این دوست داشتن مثل دوست داشتن تو نیست که بخوام تنهاش بذارم . که بخوام  اونو به حال خودش بذارم تا بمیره . من برای زنده نگه داشتنش به خاطر این که از جوونیش لذت ببره هر کاری می کنم . این عشق عجیبه . تو قبلا با هاش دوست بودی ; بهش وعده ای دادی ;
 -واسه تو چه فرقی می کنه فروزان . من در زندگیم فقط عاشق تو شدم . فقط به تو گفتم که دوستت دارم . من فقط عاشق تو شدم . عاشق اون حرکاتت .. اون قشنگی هات ..متانتت ..
 فروزان : واسه همین بود که فریبم دادی ; چرا وقتی من تنهات گذاشتم و رفتم به دنبال زندگی خودم تو ستاره رو واسه خودت انتخاب نکردی ;
-من تا آخرین لحظه زندگیم و حتی پس از مرگم هر گز جای تو رو در دلم به کس  دیگه ای نمیدم .. هنوز باور ندارم رفتنت رو ..
فروزان : منم باور ندارم ..منم باور ندارم که این جور حالت بد باشه و داغون باشی .دلم نمی خواد تو رو این جوری ببینم .
 -شاید اگه نمی رفتی این فشار بهم نمیومد ..
فروزان : من نمی خواستم این طور بشه .. میای باهام یه دوری بزنی ;
 -دلم خیلی گرفته فروزان .. هر بار که می بینمت حس می کنم که این آخرین دیدار ماست .
برای لحظاتی چهره فروزانو همون چهره عاشق همیشگی دیدم . می دونستم که اونم می دونه که این آخرین ماه زندگی منه . ولی چرا اون داشت این جوری نگام می کرد . من دیگه خوش تیپ نبودم .. حال و حوصله ای نداشتم اون شوهر داشت  .. با همه اینا چطور می تونست به یه چهره زشت نگاه کنه . سوار ماشینش شدم ..  یه پرادوی مشکی بود ..
 -سختت نیست فروزان ;
 فروزان : واسه چی سختم باشه ..
 -واسه این که کنارت نشستم ..
 بغضش ترکید ..
فروزان : تو از هیچی خبر نداری ..که چرا من این کارو کردم .. آخه من عذاب می کشیدم . من از خودم بدم میومد .. واسه همین ازت فرار کردم ..
-نمی فهمم چی داری میگی . فقط همینو می دونم که وقتی داری واسه من گریه می کنی آروم میشم .  خیلی درد ناکه آدم به خاطر صداقتش بمیره . همه چیزشو از دست بده . من خودمو نابود کردم . تو هیچوقت نخواستی اینو درک کنی . تو هیچوقت نخواستی بفهمی که من چی دارم میگم . خدایا مگه از آدما جز وفا و محبت چیز دیگه ای هم به یاد گار می مونه ; حال ندارم فروزان ..
فروزان : برسونمت خونه ;
 -کدوم خونه . همون جایی که هر وقت چشام به تختش میفته به یاد آغوش تو میفتم ; حالا من بودم که اشکام اجازه حرف زدنو ازم گرفته بود .
-بعد از تو دیگه همه چی رفت .. دیگه عشق رفت .. زندگی هم رفت ..
 فروزان : یه ابهامی در عشق ما بود که کارو به این جا کشوند . وقتی که اساسش بر اشتباه باشه همین میشه دیگه . 
جلو یه خونه ویلایی نگه داشت .
-این جا کجاست ..
فروزان : خونه منه ..
 -مال تو یا مال شوهرت ;
 نگاه خاصی بهم انداخت و گفت مگه فرقی هم می کنه ; .. به اسم منه ..
حالم داشت بد می شد … اون خونه قشنگ .. اون دکور بندی های زیبا ..آکواریوم ماهی .. اسیر حسادت شده بودم . حسادت و حسرت … یه لحظه سرم گیج رفت ..
 فروزان : چت شده .. فر هوش نه .. چشاتو باز کن .. نه ..نهههههه ..نه  …
-ولی دارم می میرم .
چند دقیقه بعد کمی بهتر شدم .  یه لحظه موبایل فروزان زنگ خورد .. رفت دم در و چند لحظه بعد بچه به بغل بر گشت .. داغ دلمو تازه تر کرد . بچه که گناهی نداره اون چه می دونه . ولی خیلی خوشگل و ناز بود … شاید دو ماهشم نمی شد ولی لبخند می زد . می خواستم ازش بپرسم که شوهرش کجاست .. فر هاد کجاست .. یه نگاهی به کوچولوی نازش انداختم و گفتم باباش کجاست ; ..
 سرشو انداخت پایین و در حالی که بغض گلوشو گرفته بود گفت همین جاست ..
-کجا ; اتاق بغلی ;
 فروزان : نه همین جا ..
 یه لحظه تمام وجودم لرزید ..
-من که نمی بینم .. پس کوش ;
فروزان : روبرومه .. باباش تویی فرهوش .. تو بابای سپهر کوچولوی منی …. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها