داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

نادر و نازنین 31

در این گیر ودار ومحبت کردناش گاه قلقلک هایی هم می داد که نمی دونستم از کجا آب می خوره . یه روز در ایمیلی که عنوانش بود دل به دل راه داره اینو برای نازنینم نوشتم واونم یه پاسخ کوتاهی بهم داد ودر واقع یک سوالی کرد که من جوابشو دادم … با نگرانی وتعجب …اینم ایمیل ها نادر : نادر هم می خواست خیلی چیزا رو از طرف نازنین اعتراف کنه ….. اما یه اعترافی هست که همیشه اعترافش می کنه .. این که نازنین رو خیلی دوست داره بهش احترام می ذاره … حتی اگه احساس کنه که نازنین عاشق ترین دختر دنیاست چون اون دختر بنا به دلایلی نمی خواد بیانش کنه نادر باهاش همراهی می کنه .. و این مهم ترین قسمت عشقه … که بخواهی همراه کسی باشی که دوستش داری .. حتی اگه به ضررت باشه ..حتی اگه حقیقت تلخی رو بپذیری … هیچوقت نمی خوام بگم و نمیگم که اشتباه می کنی .. چون دوستت دارم .. و دوست دارم که همیشه بزرگی کنی … قسمت 34 رو هم تقریبا آخراشم .. منتها بیشتر صحبته .. حرکت نداشته .. و شاید ده دواز ده دقیقه دیگه برات بفرستم … امید وارم احساس منو درک کنی .. همون جوری که منم درکت می کنم .. شاید یه روزی دست سر نوشت ستار ه های بخت آدمایی رو به هم نزدیک کنه که هر گز تصورشو نمی کردیم … خیلی وقتتو می گیرم . خیلی کند پیش میرم .. ولی دوست دارم نازنین بدونه که چقدر بهش اهمیت میدم ….و اما جواب نازنین نازنین : نادرخان یه سوال ازتوندارم که فقط می خوام جوابی کاملا منطقی وواقعی داشته باشه چه چیزی باعث میشه چشمتون رو به روی نازنین ببندین و دیگه پشت سرتون رونگاه نکنید ؟ این سوال رو می تونستم از دید گاههای مختلفی بر رسی کنم ولی با توجه به این که نازنین در ابتدای آشنایی مسائل زیادی رومطرح کرده بود کمی نگرانم می کرد .. واسه یاد آوری و این که ممکنه خیلی ها سریع از بعضی قسمتها رد شده باشن میگم که نازنین عزیز عنوان کرده بود که ازدواج نکرده .. منتها برای رد گم کردن دستش حلقه ازدواج می ذاره .. هر کی ازش چیزی می پرسه در این مورد میگه ازدواج کرده و وقتی هم که می پرسه چرا بچه دار نشدی میگه خدا نخواسته . بعدش هم چند وقت بعد بهم گفت اگه نازنین ازت بخواد تحت هر شرایطی کنارش بمونی چی میگی ؟ حتی اگه ازدواج کرده باشه یا بخواد ازدواج کنه .. و گفته بود نادر این منم که از رفتن تو می ترسم .. دیگه با این حرفاش داشتم قاطی می کردم . اصلا دوست نداشتم به جنبه های منفی قضیه نگاه کنم . من عادت داشتم برای عشقم و رسیدن به اون بجنگم . یعنی اون دوست داشت که من در برم ؟ از شر من خلاص شه ؟ یا این که می خواست جواب منو بشنوه و ببینه که من تا چه حد اونودوست دارم و بهش علاقه مندم .. حتی اگه از زندگی من بره بیرون بازم اون حس عشق و علاقه رو بهش دارم یا نه ؟ یا این که عشقو واسه خودم می خوام و تا زمانی دوست دارم که خودم در ظاهر ذی نفع باشم . دوست نداشتم این جور با اعصابم بازی بشه .. من از نازنینم آرامش می خواستم . لحظاتی که بدونم هر دومون به هم فکر می کنیم .. با هم دنیا رو قشنگ تر می بینیم ..مونده بودم واقعا چی جوابشو بدم .. دنیا بدون اون واسه من یه جهنم بود ..اون روزا اشعار ومتون زیادی واسش می ساختم ودر سایت منتشر می کردم .. شاید جز یکی دو نفر کسی نمی دونست که من برای اومی نویسم .اما اونگران بود . دوست نمی داشت کسی متوجه رابطه ما شه .. چه علتی داشت رو, بازم سر در نمیارم ..می گفت یکی از خانوما که همکارشه از ماهیت اون با خبره ..صمیمی ترین دوستش نازیلا بود .البته اونی که می گفت همکارشه نازیلا نبود . . گفتم به نازیلا گفتی موضوع ما رو ؟ گفت نه ..به اونم نگفتم .. نمی دونم چرا بی مقدمه بهم گفت که نازیلا شوهر داره .. در حالی که من از شوهر یا شوهر نداشتن دوست جنوبی اش نازیلا چیزی نپرسیده بودم .. چه فرقی واسم دداشت که نازیلا شوهر داشته باشه یا نه . شایدم حسودیش می شد ..دوست نداشت من ازبقیه پیش اون گرم صحبت کنم .. این معما تا به امروز هم برام وجود داره ..خیلی دلم می خواد یه روز از نازیلا ببرسم حال آقات چطوره ؟یا حرف نازنین روتحویلش بدم .. اون جوری که متوجه شده بودم نازیلا دختری بود که تمام حرفهای نازنین و خود اونو باور داشت . و اگه موضوع ومورد قضاوتی پیش میومد که یک طرفش نازنین بود نازیلا دیگه نگاه نمی کرد خود حرف چیه هر چی روکه نازنین می گفت می پذیرفت .. چهار پنج نفر دیگه هم در سایت چنین اخلاقی رو داشتند …. ادامه دارد ..

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها