–
;به چتهای هفتم ژانویه من و اون که دقت شه تشتت فکری نازنین به خوبی مشخصه .. اون باید به من فرصت می داد که کنارش بمونم . اگه عاشقم بود اگه باورم می داشت باید به من فرصت می داد . من اونو همون جوری که بود می خواستم .. یک روز بعد از اون همه کش و قوس درششم ژانویه حالا هفتم ژانویه و این چت ها رو باش.. من فقط یک درصد این بلبشو بازی ها رودر داستانم آوردم ..هفتم ژانویه خوب شده بود ..چند قسمت پشت هم چت های هفتم ژانویه رو میارم .. این روند بر رسی و کنکاشو تا ژانویه که یه جورایی تیر خلاصو زد و و من اونو به عنوان نقطه پایان و یا آغاز تصمیم قاطعش می دونم برای نشون دادن حالات عشقم نازنین مجبورم به این سبک بنویسم و بر رسی کنم ..هرچند بعدش داستان حالت دیگه ای به خود می گیره .. بعدش دیگه اون مثل موج دریا نبود که بره بالا و بیاد پایین .. دیگه فقط یک ساز می زد .. سازی که تا امروز هم همونو می زنه .
قسمتی از چت های هفتم ژانویه
نازنین : ادر کاش بودی
دلم بغل زدنتو میخواد
نادر : نازنینم
پنج دقیقه بعد از پیام تو من اس دادم
راستش اصلا انتظار نداشتم که بیای این جا و بخوای که بغلت کنم
کاش اس رو می دیدی
ولی خب خوشحالم که بازم حس قشنگ بودن و خواستنو از صدای تو از نوشته هات از وجودت احساس می کنم
دوستت دارم و به خاطر همین دوست داشتن و احساس پاکته که هیچوقت باورم نمیشه نازنین نازنین جدایی باشه
می میرم ولی دوری از تو رو نمی پذیرم
رو سکس لگد می کنم ولی عشق رو با تمام وجودم در آغوش می کشم
دوستت دارم عشقم
نادر : شق من هنوز خوابه ;
دوستت دارم
عشق منی امید منی نازنین
سلام نازنینم
خوبی ;
دلت برای غرغرای من تنگ نشده ;
کاش پیشم بودی
ولی خب دارم می خوابم
دوستت دارم
این جا رو آنلاین می ذارم ولی می خوابم
خدا نگه دارت
خوابیدم و بیدارشدم . امید وارم خوب خوابیده باشی
نازنین : سلام; من اصلا نخوابیدم
امیدوارم تو خوب خوابیده باشی
نادر : سلام
من خوابیدم ولی بدون این که تو پیشم باشی ..
چرا نمی خوابی عزیزم
هر وقت خواب داری بخواب ..نداری بیدار باش
نازنین : نشد بخوابم
داشتم فیلم میدیدم
نادر : حالا شاید این جوری بهتر می دونی ..
نازنین : شاید بخوابم الان; چشام ی کم گرم شده
نادر : دلت می خواد بغلت کنم تا بخوابی ; بعد آروم بذارمت رو تشک و کنارت دراز بکشم ;
راستی من امشب مهمونی تا ندارم
به همین زودی خوابیدی ;
باشه عزیز دلم هر جور راحت تری بخواب .. خیلی خیلی دوستت دارم
نازنین : سلام;بیدار شدم
نادر : سلام عشقم
نازنین : این هندونه و توت چیه
نادر : هیچی گشتم توی تصاویر خواستم یه چیزایی
رو که بهش علاقه دارم پیدا کنم
نازنین : دلم چه هندونه ای خواست
نادر : همین جوری از رو بیکاری این چند تا عکسو گذاشتم
خونه ها رو هم گشتم
نازنین : خب
نادر : گفتم من و نازنین تو کدومش می تونیم بهتر زندگی کنیم و ساده تر و عاشقانه تر
یک طبقه ویلایی به گیرم افتاد
نازنین : وااای عالیه; اینکه درخت داره
نادر : آره پشتش درخت هم داره
نازنین : دقیقا
نادر : می تونه یه خونه وسط باغ یا جنگل باشه
همون جنگلی که ما هنوز ازش در نیومدیم
جنگل من و تو
نازنین : واااای عاشقشم
نادر : قصه بی پایان من و تو
کنازنین : کش بود
نادر : کاش بود
کاش در کنار نازنین ا
آروم و خوشبخت من .. جنگل آروم و آرامبخشی هم بود
هوای شمال امروز خیلی خیلی بهاری بود نازنین :
الان ی عالمه هم گشنمه
نادر :
می دونی جنگل چقدر در این زمستون با بر گهای خزانی به آدم آرامش میده ;!
برو غذا بخور عزیزم
نازنین : اونوقت چی برام میاوردی بخورم از جنگل;
واقعا آرامش میده
نادر : خود جنگل که الان خالیه ولی شکار می خواستی ; مثلا خر گوش .. یا پرنده .. یا این که دلت نمیاد حیوونا کشته شن
نازنین : وااای نه
دلم نمیاد
نادر : کاش الان کنارم بودی
نازنین : اره نادر
نادر : حتی اگه جنگل نبود باغ هایی بود کنارش رود خونه
با دور نمایی قشنگ با درختانی که پرتقال روش زرد شده
دستمو به دستت می دادم
چیزی بهت نمی گفتم
حتی بغلت هم نمی زدم
نازنین : وقتی پیش تو باشم ی پنجره که درخت مشحص بود برام مافی بود ; بازش میکردم و کنارش می ایستادیم
نادر : فقط می خواستم صدای قلب منو بشنوی
که چطوری واست می تپه
چطوری وقتی کنارش باشی به حرفات گوش میده
دستتو می گرفتم و به آرومی لمسش می کردم
حتی نمی خواستم نگاهتو بدی به نگاه من
می خواستم به طبیعت نگاه کنی
و من برق چشاتو ببینم
که چقدر آرومی و احساس آرامش می کنی
ادامه دارد : ایرانی