داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

میترا هستم عاشق کیر پسرم (۱)

من یه مامان جنده ام
مدتهاست واسه پسر کیرکلفتم جندگی میکنم و از کیرش لذت میبرم، همزمان این حس که این کیر متولد خودمه و در واقع بهش اجازه میدم به موطن خودش وارد بشه بهم لذت بیشتری میده.

من میترا هستم، 17 سالم بود که از اکبر که پسر دوست بابام بود و یه جورایی نامزدم محسوب می شد حامله شدم، خانواده ها عروسی رو آبرومندانه برگزار کردن و من مهدی خودمو به دنیا آوردم.
من و اکبر 5 سال باهم زندگی کردیم تو این فاصله و وقتی که 19 سالم بود مونای خوشگلمو به دنیا آوردم که خیلی خوشحالم که به باباش رفته و برخلاف من اندام ظریف و ریزی داره، انگشتانی باریک و بلند و سینه ها و کون کوچیک.

من خیلی شیطونم و همیشه هورنی
تو کمدم انواع و اقسام لباسها و اقلام سکسی دیگه رو پیدا میکنین، من ازین کمد استفاده ها کردم،
از اغفال پیرمرد هایی که میتونن همزمان شوکر ددی و مشتریهای خوبی باشن تا لذت بردن از اندام مردای جوونی که بهشون احتیاج داشتم واسه سروسامون دادن کارا
با سکس کنترلشون میکردم، وقتی یه سکس خوب رو باهام تجربه میکردن صادق و وفادار میشدن، مث یه سگ کوچولو،
یادش بخیر محمدم، ده سال مشاور و مباشرم بود و از اندام و کیر سفتش، از بازوها و اراده ی قویش، و از کاریزما و چهره ی زیباش حسابی استفاده کردم.
بخاطر حسادت مهدی پاشو از شرکت بریدم
بگذریم!

داشتم خودمو معرفی میکردم
من، میترا 39 ساله، با موهای زنونه ی کوتاه
مدیر شرکت خودم هستم، قدم متوسط رو به بالا، پوست سفید، موی مشکی که اصلا رنگشون نمیکنم، گاهی واسه آرایش کلاه گیس هایی مناسب موقعیت استفاده میکنم ولی به رنگ موهام همیشه متعهد بودم،
در مجموع خوشگل هستم و به لطف دکترای زیبایی
-که گاها لطفشونو به خوبی جبران کردم-
رو فرم ساعت شنی هستم، تو طرفدارام به داشتن پاهای زیبا معروفم، و معمولا جذب یا نازک می‌پوشم.
با بادی بدنم معرکه دیده میشه
هرمدل بادی که تا حالا دیدم رو خریدم.

مهدی 5 سالش بود که از باباش جدا شدم، آس و پاس بودم و اعتماد بنفس نداشتم، تصور کنین یه دختر فوق العاده چشم و گوش بسته، با دوتا بچه رو دستم که نمی‌دونستم باید کجا جاشون بدم، بابام پشتمو خالی کرده بود و گفته بود اگه جدا بشم نمیتونم رو کمکش حساب کنم. منم غرورم اجازه ی درخواست نمیداد
اما اکبر که از همون اول هرزه بود، این اواخر بدتر شده بود و زندگی باهاش جهنم بود، حتی بخاطر پدرم هم نمی‌تونستم ادامه بدم
وقتی مونا رو حامله بودم متقاعدم کرد بهش اجازه بدم بیرون از خونه سکس داشته باشه، اواخر زندگیمون کار بجایی رسیده بود که دخترا رو میبرد تو اتاقش تو خونه ی من، تا شب میخوردن و میگاییدن و پول میگرفتن و میرفتن.
انگار سرنوشت من سردمزاجی و خیانتهای مکرر همسرم بود یه جایی تصمیم گرفتم تسلیم سرنوشتم نباشم؛
بعد از جدایی یه مدت مهمون دوستم بودم، همه ی عمرمو واسه بابام کار کرده بودم و نمی‌دونستم باید از کجا شروع کنم، تو سرگردونی و سگ دو زدنای اون سالها یکی دوبار به مردای چرب زبون اعتماد کردم و گاییده شدم، بعد یاد گرفتم و گاییدمشون و بعد به یه همزیستی مسالمت آمیز با زندگیم رسیدم، قلق مردا رو داشتم، میگاییدمشون ولی اونا فک میکردن که دارن منو میگان.

بماند شاید یه روز تصمیم گرفتم داستانهای بیشتری از زندگی لذت بخش پرمعنایی که داشتم براتون تعریف کنم.

یکی از بهترین ها شبی بود که شرکتمو افتتاح کردم
از یه شرکت اجاره ی ماشین یه اس 500 اجاره کردم و تو خیابون دوتا پسر رو سوار کردم، وقتی که فهمیدن پایه ی سکسم پیشنهاد گروپ دادن، تا اون موقع تجربه نکرده بودم و خیلی استقبال کردم، شام افتتاحیه رو مهمونشون کردم و رفتیم دفتر، خدایی اونام برام کم نذاشتن، اولین گروپم یه جوری حشرا بالا بود که تا یه هفته احساس شکاف میکردم تو ناحیه ی کس و کونم، یادمه یه هفته سکس نکردم.

از اونجا به بعد این عادت برام ایجاد شد که گاهی واسه یه جشن کوچولو آدما رو تو خیابون سوار میکنم، الان دیگه کسی به ماشینم جواب رد نمیده ولی میتونم بگم از وقتی به پسرم میدم دیگه کسی رو بلند نکردم، اوایل روم خیلی غیرتی شده بود و منم خدایی هواشو داشتم و خط قرمزاشو رعایت کردم،
البته درشتی کیرش هم تو وفاداری من بی تاثیر نیست، به جرات میتونم بگم بلندترین کیریه که کسم خورده همینطور کلفت ترینشون.

اینکه چطور شد بهش دادم هم به همین سایز کیر مربوط میشه، 13-14 سالش بود، هورموناش بالا بودن و همیشه حشر سکس بود، منم که تو خونه باز و لخت می‌گشتم و هیکلم روز بروز درشتتر و جذابتر میشد، یه وقتایی می‌دیدم که از لای در حموم نگاه می‌کنه، نمی‌دونستم باید چه واکنشی داشته باشم، پس هیچ واکنشی نداشتم؛
تا اون شب که خواهرش واسه یه اردوی یه هفته ای رفته بود شیراز و من و مهدی تنها بودیم، یه فیلم آورد ببینیم،
داستان دختر و پسری که باهم رابطه ی بنفیت داشتن و بعد عاشق شدن، یه همچین چیزی بود و صحنه ی سکس زیاد داشت، من ناخودآگاه دستم سمت نوک سینه هام می‌رفت و میمالوندمشون، گاهی انگشتمو میمکیدم حشری شده بودم، مثلاً فک میکردم مهدی متوجه نمیشه، یه ملافه روم انداختم و زیرش کسمو میمالوندم، حتی یه بار آهم در اومد و واسه اینکه مهدی نفهمه چه خبره خواستم بفرستمش دنبال نخود سیاه، البته حشرم بالا بود و صدام با ناز و عشوه و حشری بود
-عزیز دلم یه لیوان آب برام میاری از آشپزخونه؟
-نه مامان، جای حساسشه میخوام ببینم چی میشه
نمی‌تونستم اون جوری خودمو ارضا کنم، راحت نبودم، مهدی راست کرده بود و سفتی کیرش از زیر شلوارک گشادش دیده میشد، کیر راستشو اولین بار بود که میدیدم،
رفتم کنیاک آوردم تا ذهنم از سکس منحرف شه، مهدی هم رفت برای خودش ریخت و اومد دوباره کنارم رو کاناپه نشست،
-مهدی تو مشروب میخوری؟ تو این سن و جلوی مامانت؟
تو چشام نگاه کرد
-اره مامی، بهش احتیاج دارم
بهش هیچی نگفتم، ولی ذهنم موقتا از سکس منحرف شد، فیلم تموم شد و من یکم گیج الکل بودم،
-من برم بخوابم مامان، فردا یه قرار صبح زود دارم
اینو گفتم و به سمتش برگشتم که ببوسمش، لباشو آورد جلو و بوسه ی من رو لباش نشست، خیلی کوتاه و لذت بخش.
-برو مامی شب بخیر، منم میخوابم
نفهمیدم من رفتم سمت لباش یا اون بوسه ی منو قاپید

چند دقیقه بعد صدای در اتاقشو که کنار من بود شنیدم و فهمیدم رفت تو اتاقش،
اون شب رو تخت کار خودمو ساختم و خوابیدم،
یه ساعت بعد با صدای ناله ی مهدی بیدار شدم، صداش میومد که می‌گفت
-ای خدااااااا، مامااااااااان، برام سینه هاتو باز کن، من شیر میخوام بازم، سینه هاتو لخت کن برام مامااااااااان، خداااااا…
پاشدم از کانال کولر اتاقشو نگاه کردم هیچی دیده نمی شد، رفتم در اتاقش، خوشبختانه نبسته بود از لای شکاف در دیدم که داره جلق میزنه، از دیدن سایز کیرش برق از سرم پرید، برخلاف جثه ی لاغرش کیرش خیلی درشت بود، وایسادم نگاه کردم که چجوری شرت منو رو صورتش گذاشته و داره به یادم جلق میزنه، دوباره حشری بودم ولی جرات نکردم برم تو، رفتم تو اتاق با ویبراتور ارضا شدم، اصلا لذت نبردم، نمی‌تونستم پسرمو روم تصور کنم که داره منو میگایه. اون شب تا صبح خوابم نبرد برخلاف مهدی که بعد از خودارضایی خوابید، چند بار رفتم واسه دید زدن کیرش، حتی دستم گرفتمش، دوست داشتم واسش ساک بزنم ولی یه چیزی مانعم میشد.
فرداش تو دفتر سگ حشر بودم، فقط تصویر مهدی جلوی چشام بود،عکسشو گذاشته بودم بک گراند گوشیم و با دیدنش دلم هری می‌ریخت و کسم تیر میکشید.
یکی دو روز همینطوری گذشت، شبها دیر میرفتم خونه که مهدی رو نبینم
فردا شب مهدی دوباره کنار گوش من خودشو ارضا کرد و واسه من تو خیالش غش و ضعف میکرد،
-مامان بذار کستو بخورم، مامااااانی بزار بهش دست بزنم، ماماااااان بیا روم

منم رو تخت خودم دیلدو رو تو کسم تکونی میدادم و هیچ لذتی نمیبردم.

دوباره تا صبح نخوابیدم و اینبار که رفتم تو اتاق مهدی کیر هیولا شو دیدم که خوابیده حداقل یازده سانت بود و اسپرماش رو شکمشو خایه هاشه، فک کردم که خوابه و نمی‌فهمه یکم اسپرمشو چشیدم، طعم اسپرم یه مرد واقعی بود، تمام اسپرمشو لیسیدم و یکم کیرشو زبون زدم، نتونستم ادامه بدم و رفتم
یه چرت زدم و قبل بیدار شدن مهدی زدم بیرون، تو دفتر دلمرده و بی حوصله بودم، نمیشد اینطوری ادامه بدم، حشرم خیلی بالا بود و هیچ کس جز مهدی رو نمیخواستم،نوک سینه ها و واژنم تا عمق درد میکرد، تصویر کیرش از جلوی چشام نمیرفت.
بلاخره تصمیم خودمو گرفتم و زنگ زدم یه شیشه شراب فرانسوی سفارش دادم، بعد نهار از مهدی برنامشو پرسیدم ، اونم مونده بود خونه، پیام دادم که یه فیلم مناسب پای شراب بگیره و واسه شام و مزه یه فکری بکنه
-من زودتر میام امشب

از وقتی تصمیممو گرفتم شیشه ی شراب رو باز کردم، واقعا بهش احتیاج داشتم، اون شب مهدی غذای مورد علاقه شو که استیک با سالاد سزار و سس قارچ بود سفارش داده بود و با مراسم خاصی شام رو جلوی تلویزیون رو یه عالمه کوسن که چیده بود تا بتونیم لم بدیم سرو کرد، شراب رو هم با همون مراسم رسمی خودش ریخت، جاممو به جامش زدم و گفتم
-بشرطیکه زیاد و بدون من نخوری
یه جرعه خورد و لبامو بوسید و گفت
-بشرطیکه توام نه نگی
-باشه نمیگم، توام نگو
دوباره لبامو بوسید
-به تو هیچوقت نه نمی‌گم
و این آغاز حسی بود که مدتها بینمون ادامه داشته و داره

از لحظه ی ورودم به خونه همه چیز بین ما روشن بود، فقط باید مراسمش انجام می شد تا هردو آمادگیشو پیدا کنیم و رسماً بهش تن بدیم.
وقتی با یه بادی طلایی پلنگی یقه اسکی نازک که به تنم چسبیده بود و کل بدنمو می‌پوشوند و یه رب دو شامبر مشکی روش که جلوش باز بود از اتاق بیرون اومدم و تظاهر کردم که همه چیز طبیعیه مهدی یه سوت بلند کشید و گفت
-چه جیگری شدی بلا
نوک سینه هام برجسته بود به خوبی از زیر لباس نازکم دیده میشد، از صبح تو فکر این بودم که واسه این شب خاص چی بپوشم، با دستام سینه هامو بالا گرفتم
-وااااای مهدی بهم میاد عزیزم؟
-فوق‌العاده شده تو تنت خانوم خوشگله
و لپمو بوسید، دلم براش غنج رفت، بی صبرانه منتظر لحظه ای بودم که تو بغلش ناز کنم
چند روز بود که عاشق پسرم شده بودم
و حالا بی اختیارش بودم
هر دو میدونستیم که داریم چیکار میکنیم
فیلمی که گرفته بود یه پورن با کیفیت بود که یه میلف جوون حشری تو مغازه ی هدایای کریسمسی به پاپانوئل میده و پاپا نوئل کیر کلفت حسابی از خجالت کس میلف جنده درمیاد
من رو به مهدی لم داده بودم، یه دستم زیر سرم بود و با اون دستم نوک سفت سینه هامو میمالوندم، مهدی نگام کرد، آهی کشیدم و لای کسمو براش باز کردم
-سینه هاش مث مال تو گرده
می‌ذاری من برات بمالمشون؟
و دستشو بهم نزدیک کرد
زدم پشت دستش،
-چه زود پررو میشی، جنبه داشته باش
دستشو برد رو کیرش و به سینه هام نگاه میکرد، جلوی چشاش با سینه هام بازی میکردم و به تی وی نگاه انداختم
بابا نوئل کیرشو خامه ای کرده بود و داشت تو کس زنه میکرد
-بابا هیچوقت کستو خامه ای کرده بود؟
-اااااااه، بابات؟ هه
شوخی میکنی؟
-بابام بی لیاقت بود، میخوای من برات جبران کنم؟
یکم سکوت بینمون حاکم شد، هنوز تردید داشتم، ولی حشر غلبه کرده بود،
-میخوای توشو با خامه پر کنیم بعد یه ساعت خامه هارو برات لیس بزنم که کست تمیز تمیز شه؟
از تصور کیرش آه کشیدم
و دستم به سمت کسم رفت
-جااااااااان
اجازه میدی به من؟
دستشو به سمت کسم آورد، چوچولمو با انگشت خودم میمالوند،
-داغیشو حس میکنم مامان،
من باید مرد تو بشم مامان،
تو منو میخوای کنارت
من پسرتم، عشقتم، منم عاشقتم

کسم تیر میکشید

-بیا باهم باشیم مامان، کیرم همش مال تویه
و با دستش کیر و خایه هاشو که شلوارکشو حسابی قلمبه کرده بود بهم نشون داد، خودمو تصور کردم که پاهامو باز کردم و کیرشو تو کسم کرده، از تصور این صحنه شوکه شدم
خودمو جمع کردم و بلند شدم، رفتم روی اپن نشستم و سیگارمو برداشتم
گاهی یه نخ می‌کشیدم رو الکل
مهدی شلوارکشو درآورده بود و با شورتی که نمیتونست درشتی هیولاشو مخفی کنه به من نزدیک شد، کیرشو به پاهام چسبوند و دستامو گرفت، سیگارمو گرفت و شکست
-سیگار بهت نمیاد مامان، حشرتم میپرونه
صدای پورن استار زن بلند شد، داشت با ولع کیر بابانوئل رو میمکید
مهدی بین پاهای من روبه تلویزیون ایستاد و دستاشو به رونام تکیه داد،
از بالا میدیدمش و بخاطر بودنش به خودم افتخار میکردم،
موهاشو بوسیدم سرشو آورد بالا و دوباره لبامو بوسید
بوسه هاش شیرین و جوندار بود
-برا من یکم شراب بیار
-چشم بانو،
بیا یه کاری کنیم، بیا یه شبایی تو مامانم نباش، دوست دخترم باش، بذار من ازت دلبری کنم و بهت حال بدم، تو لیاقت بیشترین احترام و توجه رو داری

پیشنهادش عالی بود کسم برای کیرش تیر میکشید
دیگه مقاومتی نداشتم، این پسر همه ی راهها رو بروم بسته بود
-اسم دوست دخترت و چی میذاری؟
-بهش فک نکرده بودم ولی نه بیتا میذارم
جاممو به دستم داد و جام خودشو بهم زد
-بیتا چون معنیش بی‌همتاست و تو بی نظیری،
دوشیزه خانم بیتای من میشی؟
دوباره یه نفس بلند و کسم که حالا دیگه آب انداخته بود و خیسیش کاملا دیده میشد
یه جرعه نوشیدم بلافاصله لبامو بوسید
اینبار منم بوسیدم
-یعنی این یه خواستگاری رسمیه؟ پس باید شروط ضمن عقد هم داشته باشه
-بله بانو شرطتون چیه؟
-من یه زن مطلقه ام و تو یه پسر باکره، طبعا اونی که شرط می‌ذاره تویی آقا پسر
-تنها شرطم اینه که با مردای دیگه نپری، قول میدم یه جوری از نظر سکس تامینت کنم که نیازی به کیر دیگه نداشته باشی، تنها شرطم اینه مامان
-وااااای خدای من پسرم
سرشو بغلم گرفتم و بهش قول دادم که با کس دیگه ای سکس نکنم
همزمان به این فکر میکردم که چطور ممکنه که بتونم به این قولم وفادار باشم
بوسه هاشو از دستام شروع کرد و همزمان با بالا اومدن از دستام و گسترش بوسه ها به اندامم ربدوشامبرم رو از تنم درآورد
-دیگه پیش من به این نیازی نداری
به خودم که اومدم تو بغل مهدی بودم ایستاده بودیم و منو میبوسید، مسخ شده و بی‌حرکت فقط لذت میبردم،
صدای هنرپیشه ی زن سرمو به سمت صفحه نمایش تی وی برد، بابانوئل داشت سینه های سرخ شده ی میلف رو میخورد، منو به سمت تلویزیون برگردوند
پشتم ایستاده بود و با دستاش نوک سینه هامو میمالوند
-سینه های تو رو باید اینطوری سرخ و آب لمبو کنم، ببین چقدر بهش میاد سینه ی گرد، واسه تو هم دقیقا همینطوره، اصلا این پورن استارُ بخاطر تو دوست دارم
آه می‌کشیدم و دستامو دور گردنش قلاب کرده بودم، بازوهامو می‌بوسید
دکمه های کنار بادیمو باز میکرد، کنار گوشم گفت
-دیگه امشب به این احتیاج نداری گلم
به اندازه ی کافی به هردومون حال داده، بذار بقیه ی امشبو لخت باشیم
-باشه پسرم هرچی تو بگی
از حالا به بعد من بیتای توام فقط تو، لختم کن که به چیزی که میخوای برسی
و لباسمو از تنم درآورد
خودشم لخت شده بود
به گردنش چسبیده بودم، یکم از زمین بلندم کرد و روی کوسن گذاشتم، فیلم تموم شده بود، حرکاتمون آهسته بود و چشم از چشمای هم بر نمیداشتیم، آهسته درازم کرد، دستشو از گردنم تا روی سینه هام میکشید
-اااااااااه، نمیدونی چقدر کسم کیرتو میخواد
-میدونم، اندازه ی من، خیلی به یادت جلق زدم
-دیدم، اسپرم تو من خوردم
-اخ جاااااانم، باورم نمیشه که توام منو میخواستی، خیلی شبا اومدم بالا سرتو بدنتو نگاه کردم
خیلی خوشحالم بالاخره دارم لخت میبینمت که جلوم دراز کشیدی و با رضایت پاهاتو برام باز کردی
کیرشو رو کسم می‌مالید
نگاهش به کسم بود
-نمیشد اون کیرو و این همه اشتیاق و ببینم و عاشق پسرم نشم
نگاهش و به سمت من آورد،
کیرش سفت شده بود مث یه چوب کلفت، با هم چشم تو چشم بودیم که کسمو شکافت و وارد شد، یا بهتره بگم خیسی کس تنگم کشیدش تو
-اااااااااااه، واااااااای، یواش تر، بزار یکم بمونه به سایزش عادت کنم بعد عقب جلو کن،
داشت کیرشو تو کسم عقب جلو میکرد
-یواشتر پسر اینطوری که من دارم ارضا میشم،
یکم سرعتشو بیشتر کرد
-دهنتو گاییدم، دهنتو گاییدم چه کیری داری؟
چقدر خوبه حسش
مهدی تا کی می‌کنی بی تابتو؟
-تا صبح میکنمت نازم، تو با اون حشر تو چشمات به من نگاه کن من تا هروقت بخوای میکنمت
و آبش پاشید تو کسم، تکون رگهاشو تو کوسم حس میکردم و خیسی ابشو، پاهامو دور کمرش حلقه کرده بودم و نمیذاشتم تکون بخوره، آبش ته کسم تخلیه شده بود ولی از سفتیش چیزی کم نشده بود، دوباره شروع کرد به عقب جلو کردن، منم به وجد اومدم و دوباره لذت میبردم
-فقط نصفشم کسمو پر میکنه
پاشد روم نشست دوباره، کیرشو درآورد کسمو دست کشید و با سر کیرش دهانه ی کسمو می گایید، کیرشو چند سانت میکرد تو ودرمیاورد، خیلی حرفه ای و مسلط، انگار که بارها تمرین داشته
-مهدی مهدی مهدی وای چیکار میکنی باهام؟
این چیزا رو از کجا یاد گرفتی؟
جونمو درآوردی

-حالا کجاشو دیدی؟ امشب باید بهترین شب زندگیت باشه، تا صبح کیرمو از توش در بیارم، دوباره فردا ظهر میام شرکت میکنمت، دوباره فردا شب تو تختت میکنمت
پسفردا صبح قبل اینکه بری سرکار میکنمت دوباره ظهر میام تو دفترت جرت میدم
خلاصه باید روزی سه بار بهم بدی

کمرمو بالا گرفته بود و کیرشو تو کس خیسم تلمبه میزد، منم کسمو براش بالا نگه داشته بودم که کیرش تا ته کسمو جر بده،

-از حالا به بعد بدون من حمام نمیری، بدون من خوابت نمیبره، و همیشه تو خونه ست سکسی میپوشی برام، شرط من اینه که روزی سه بار بذاری بکنمت
-اینجوری که مونا رازمونو می‌فهمه
-اون خنگه هنوز این چیزا رو نمی‌فهمه
بعدم بذار بفهمه که من و تو عاشق همیم
-قول میدی همیشه اینجوری وحشی منو بکنی؟
-قول میدم
-قول میدی کسمو روزی سه بار سیراب کنی؟
-قول میدم مامان، بخدا قول میدم، یه جوری بکنمت که خودت تعجب کنی
-پس منم قول میدم بدون تو حمام نرم، ست سکسیم برات بپوشم
-خوب میکنمت؟ دوست داری کیرمو؟
-عاشقشم، این دسته بیل کی وقت کرد اینقدر بزرگ بشه؟
-میدونی چند وقته به یادت سیخ میشه؟
-چن وقته
-از بچگیم
-ااااااااااای جرم دادی، جر خوردم مهدی
لای کسمو واسه خودت باز کردی
-کستو شخصیش کردم، دوست دارم مامان
عاشقتم مامان
و دوباره آبش کسمو پر کرد
هنوز کیرش داشت دل میزد که دوباره شروع کرد به گاییدن اینبار وحشی و محکم، چشاشو بسته بود و فقط می گایید، کسم می‌سوخت خیلی خیس بودم و سوزش امانمو بریده بود، ارومش کردم و کیرشو از تو کسم کشیدم بیرون،
-چند تا دستمال بده
دستمال برداشت و کسمو تمیز کرد،
-مامان؟
پردتو زدم، خونی شدی
-جدی میگی؟
خون صورتی رنگی روی دستمال بود، بلند خندیدم
-جرم دادی پسر
گرفته بودمش تو بغلم و تمام سر و صورتش و می بوسیدم
-چه شب عجیبیه امشب
هردو باکرگیمونو از دست دادیم
-مامان؟
-جانم…
-همه چیز خیلی خوبه، میای بریم حمام؟
-برو آب و حاضر کن
-راستش برات برنامه ی ویژه دارم، تو یکم استراحت کن تا من حاضر شم، تو حمام قراره حسابی کیف کنی
و لباشو به لبامو چسبوند، و این اولین بوسه ی شیرین و لذت بخش تو تمام عمرم بود.

ادامه دارد…

نوشته: میترا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها