داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

مهمان ناخوانده ی حامد

سلام. این دومین خاطره ی منه. قبلش یه صحبت ریز باهاتون دارم. روی صحبتم با اون دوستان مادر جنده ای هستش که در عین حال که ازشون خواهش میکنی که فحش ندن باز هم این کارو میکنن. دسته ی دوم دوستان ابجی جنده ای است که فکر میکنن تمام دنیا جلقی هستن و خودشون ته کس کن. اخه کونده خوار تو اگه جلقی نیستی پس اینجا چیکار میکنی؟ دسته سوم دوستانی هستن که غلط املایی میگیرن و در برخی موارد اشتباه هم این کارو میکنن. به این دوستان فحش نمیدم فقط خواهش میکنم دیگه این کارو نکنن. چون خیلی کاره جوادیه. اخه کونی اینجا جای این کاراست؟ مثلا میخوای بگی دکتری؟ (کیرم دهنت).
بریم سراغ خاطره

ساعت تقریبا هشت شب بود من و هم خونم اومده بودیم خونه ی یک گروه دیگه از بچه ها. (دانشجو بودیم) تازه شروع کرده بودیم به مشروب خوردن که گوشیم زنگ خورد. بهاره بود. دوست سابقم. از بچه های دانشگاه بود که انتقالی گرفته بود و رفته بود کرج و دیگه باهم رابطه نداشتیم. وقتی باهم بودیم زیاد سکس داشتیم ولی مادر جنده کس نمیداد و میگفت دخترم. خلاصه بعد از حال و احوال پرسی پرسیدم کجایی؟ اونم نه گذاشت نه برداشت گفت تو اتوبوسم. گفتم فقط نگو که داری میای این خراب شده. گفت نه تنها دارم میام بلکه با یکی از دوستامم و یک ساعت دیگه میرسیم. مثل فنر از جام پریدم و به مهدی اشاره کردم که زود بریم. حالا هی بچه ها گیر میدادن که کجا؟ منم میگفتم که سرم درد میکنه ولی مهدی ه کونده دوزاریش افتاده بود. تا از در اومدیم بیرون سری دستمو گرفت گفت دهن سروییس کیو باید بوکونیم؟ منم ماجرارو کامل گفتم. در حالی که داشت ذوق مرگ میشد گفت اگه دوست بهاره خوب نباشه من تورو میکنم حامد. خلاصه رفتیم ترمینال و دل تو دلمون نبود تا اینکه اتوبوس اومد و من از ماشین پیاده شدم برای استقبال. اول بهاره پیاده شد و من کیفشو گرفتم و شروع کردیم به سلام و احوال پرسی که با یک وقفه شاید سی ثانیه ای دیدم یک فرشته داره از اتوبوس میاد پایین. در حالی که داشتم فکر میکردم که این امکان نداره دوستش باشه دیدم بهاره جون داره میگه: حامد، دوستم پریسا. من که چشام داشت از جاش در میومد تا اومدم بگم سلام دیدم مهدی کنارم وایساده و داره کیفه پریسا رو میگیره و میگه من مهدی هستم دوست حامد. هنوز بعد از این همه سال برام سواله که این کونی کی و با چه سرعتی خودشو رسوند پای اتوبوس؟
خلاصه رفتیم خونه و بچه ها رفتن تو اتاق که لباس عوض کنن. تو این زمان مهدی هی میگفت حامد کیرت طلا به خدا تا اخر عمرم مدیونتم با این کسایی که اووردی. بچه ها از اتاق اومدن بیرون بهاره جون گفت حامد از اون عرق های همیشگیت نداری؟ هم من هوس کردم هم پریسا دوست داره امتحان کنه. مهدی هم که نیشش تا بناگوشش باز بود نذاشت من حرف بزنم و گفت: معلومه که داریم و پرید تو اشپزخونه که عرقو بیاره. خلاصه شروع کردیم به عرق خوردن و قلیون کشیدن و کسشر گفتن که زمان شیرین خواب فرا رسید. من دست بهاررو گرفتم که بریم تو اتاق من که یه دفعه منو کشید کنار و گفت: پریسا اینجوری سختشه بیا چهارتایی همینجا بخوابیم منم که چاره ای جز قبول کردن نداشتم جاهارو همون وسط انداختم و دراز کشیدیم.
اول من . بعد بهاره . بعدش پریسا. اخرم مهدی . کسشر میگفتیم و میخندیدیم و منم از زیر پتو و تو تاریکی سینه های بهاررو میمالیدم. چه سینه هایی؟ سفت گرد بزرگ. اگه دلتون نخواد باید بگم عالی بود. دقت که کردم دیدم دست مهدی هم زیر پتو مشغوله ولی هیچ کس به روی خودش نمیاورد. بعداز اینکه حسابی سینه هارو مالیدم دستمو بردم تو شرتش. خیسه خیس بود. یه کمی که مالیدم دیدم اروم داره ناله میکنه. من سرعت مالشو بیشتر کردم که دیدم در یه حرکت انتهاری کیر راست شده ی ما تو دست بهاره جوووونه. منم که وضعیتو اینطوری دیدم سریعترو محکمتر میمالیدم که یه صدای خیلی ضعیفی شنیدم. دقت که کردم دیدم بهاره میگه: دستتو بکن توش ، بکن توش ، بکن توش حامد. منم بدونه وقفه انگشته وسطو تا ته کردم تو و خیلی سریع عقبو جلو میکردم. دیگه صدای اهو اوهش بلند شده بود. دیگه نتونستم تحمل کنم، بلند شدم و گفتم اینجا خیلی گرمه، میرم تو اتاقم. هر کی دوست داشت بیاد و با خنده صحنه رو ترک کردم. رفتم تو اتاقم و دیدم بلافاصله پریسا اومد. بهش گفتم عوضی تو که دختر بودی! چی شد؟ گفت حامد اون موقعها شوهر داشتم و دوست نداشتم کس بدم ولی الان ندارم. منم که خیلی شاکی شده بودم سری خوابوندمش رو تخت و با خودم گفتم مادرتو میگام. لختش کردم و افتادم به کس لیسی. از سوراخ کونش لیس میزدم و میومدم بالا. دیگه داشت داد میزد. چندتا گاز کوچیک از چوچولش گرفتم که دیدم خودشو کشید عقب و بلند شد و افتاد به جون کیر ما. عالی میخورد. بعضی وقتام تخمامو میخورد که دیگه نتونستم تحمل کنم، اومدم روش و با یه نشانه گیری دقیق تمام کیرمو یه جا کردم تو کسش. کیره من لاغر و درازه. پاهاشو داده بودم بالا و با تمام قدرت تلمبه میزدم. اشک تو چشاش جمع شده بود و التماس میکرد که کیرمو تا ته نکنم تو. منم که گوشم بدهکار نببود و هرچی بیشتر التماس میکرد منم بیشتر فشار میدادم تو. بعداز پنج یا ده مین تلمبه زدن برش گردوندم و به حالت سگی زدم توش. به ضربه دهم نکشید که تمام ابمو خالی کردم رو کمرش و افتادم رو تخت و خوابم برد. صبح که بلند شدیم اونا رفتن خونه دوست پریسا و فرداش هم رفتن کرج. از مهدی پرسیدم تو دیشب چیکار کردی که گویا اونم حسابی کرده بود. ولی پریسا کجا، بهاره کجا. گفتم مهدی کوفتت بشه کس کش. وقت کنم ماجرای اونم براتون مینویسم.
خواهش میکنم انتقاد کنید ولی فحش ندید. ممنونم

نوشته: حامد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها