داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

من و محبوبه

می خوام حواستو پرت کنم یه کم از اتفاق های دور و برت. از نگرانیا. از ترس ها. از سختی ها. از طبیعت و کاری که انجام میده. و قوی ترین چیزی که من بلدم برای اینکه حواستو پرت کنم اینه. اما ادامه ش نمی دیم. مگر اینکه یه بار دیگه احساس کنم دوباره خیلی نیاز داری که حواست پرت بشه. دوباره بعد از امشب می ریم روی قراری که داشتیم. می دونم که برای دلداری های از نوع دیگه دوستا و به قول خودت ستاره های شب خیلی خوشگلی داری. من می خوام فقط اون چیزی رو بهت بدم امشب برای پرت کردن حواست که بقیه نمی تونن بهت بدن.
برای این لطفا تصور کن توی یه اتاق تماما چوبی هستی. پر از گل و گیاه. پرده ها رفته کنار. از پنجره یه کوه خیلی خوشگل معلومه و آسمون گرگ و میش نزدیک صبح. اینجا هیچ کس وجود نداره. یه دنیای دیگه س. فقط تو هستی و یه مرد دیگه. هیچ چیز تنت نیست. دست هات بسته شده به یه چیزی بالای تخت. پاهات هم نیمه باز بسته شده به پایین تخت. هیچ چیزی دست تو نیست. هیچ اختیاری از خودت نداری. با این وجود احساس ترس نداری. احساس امنیت می کنی. می دونی که این بندها برای آزار دادنت نیست. و می دونی که اون مردی که توی خونه س هیچ آسیبی بهت نمی زنه. حتی احساس هیجان و خوشحالی داری. مرد توی خونه از در وارد میشه. اون هم کاملا لخته. کیرش از هیجان کاری که قراره بکنه سفت سفت شده و رو به بالا ایستاده. یه شیشه شکلات صبحانه توی دستشه. دوست نداره خیلی عاشقانه شروعش کنه. پاهاشو می ذاره دو طرف بالا تنه ت. طوری که باسنش با سینه ها تماس داره. توی چشمای شهوت زده ت زل می زنه. در شکلات صبحونه رو باز می کنه. انگشت کوچیکشو می کنه توش. یه مقدار از شکلات رو با انگشتش بر می داره. میاره جلوی لبات. با لبخند بهت می فهمونه که می تونی انگشتشو بخوری. دهنتو باز می کنی که شکلات روی انگشتشو مزه مزه کنی. دستشو می کشه عقب و ناکام می مونه. لبخند می زنه. شکلات رو روی کیرش می ماله. این دفعه کیرشو میاره و جلوی دهنت می گیره. دوباره موج شهوت میاد توی چشمات. سر کیرشو می بوسی. شکلات رو مزه مزه می کنی. با زبونت فقط سر کیرشو لیس می زنی. چشماشو می بنده. به لیس زدنش ادامه می دی. دوباره انگشتشو می کنه توی شیشه شکلات صبحانه و با ظرافت یک مقدار کم برمی داره. میماله به بدنه کیرش. کیرشو نزدیک دهنت میاره و تو با اشتیاق دهنتو باز می کنی. کیرشو هول می ده تو دهنت. باورت نمی شه برای اولین بار داری براش ساک می زنی. آروم کیرشو توی دهنت جلو و عقب می کنه. نمی ذاره خیلی طول بکشه. عادتشه. هیچ کاریو توی سکس بیش از حد انجام نمی ده. حواسش هست که کیرشو تا ته نکنه توی دهنت که اذیت بشی. فقط می خواد لذت ببری. از روت بلند می شه. میاد قب تر و این دفعه بین پاهات می شینه. یه کم دیگه شکلات با انگشتش برمی داره و می ماله روی سینه هات. نوک سینه هات از شهوت سفت شدن. احساس خوبی داره از لمس دستش با نوک سینه هات و سرمای شکلاتی که توی یخچال بوده مور مور لذت بخشی بهت می ده. یه کم که با دستاش بازی کرد با سینه هات شروع می کنه به خوردنشون. اینکه دستات بسته س لذت بیشتری داره بهت می ده. می خوای خودتو مچاله کنی از فرط لذت. اما نمی تونی. فقط دو یا سه دقیقه. هیچ کاریو بیش از حد انجام نمی ده. با یه گاز کوچولو تمومش می کنه خوردن سینه هات و با شهوت توی چشمات نگاه می کنه. میره عقب تر. وسط زانوها می شینه. شکلات رو آروم آروم روی لبای کُست می ماله. و سرشو میاره بین پاهات و شروع به خوردن می کنه. از فرط لذت نمی دونی چیکار کنی. دست و پاهات بسته س. فقط می تونی با کلی تمنا کُستو محک تر به دهنش فشار بدی. دلت می خواد برای مدت طولانی بخوره. اما این کارو نمی کنه. فقط دو یا سه دقیقه !
بلند میشه. کیرش بیش از حد بلند و سفت شده. روی تو دراز می کشه. لباتو می بوسه و می خوره تا می رسه به گردنت. گردنتو با مک زدناش کبود می کنه و حالا آماده آماده ای. یه گاز کوچولو از گردنت می گیره. احساس می کنی اون قدر خیس شدی که آب داره از کُست میاد بیرون. چند ثانیه بعد کیرشو حس می کنی که خیلی آروم وارد کست میشه و داغِ داغِ. کُست از شدت شهوت دوست داره کیرشو ببلعه. هنوز با زبونش داره با گردنت بازی می کنی. با یه دستش یکی از سینه ها تو ماساژ می ده و کیرش خیلی آروم و مهربون تا وقتی که ارضا بشی توی کُست عقب و جلو می شه. وقتی ارضا شدی کیرشو در میاره و دوباره میاره نزدیک صورتت. روش شکلات می ماله و می کنه توی دهنت. بعد از یه دقیقه دوباره می ره پایین و کیرشو می کنه توی کست. شروع می کنه با سرعت تلنبه زدن. دلت می خواد دوباره ارضا بشی. اما تلمبه زدنش بیش تر از 30 ثانیه دووم نمیاره. آبشو خالی می کنه توی کُست و شروع می کنه تا بیرون اومدن خورشید از پشت کوه هایی که از پنجره معلوم هستن به بوسیدن لبات.

نوشته: امانوئل

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها